نویسنده: مهرداد خسرانی
منبع: Open democracy
برگردان: ابوبکر صدیق
اخیرا در گفتوگویی با بیبیسی فارسی در رابطه به عمق راهبردی نظام ایران از من پرسیده شد؛ پاسخم این بود: کتلهی کوچکی انتصابی در ایران، بر همه شاخصههای حکومت حاکمیت و کنترول دارند.
این گروه سردستهی تصمیمگیریها در همه سلولهای نظام است. نظامی که تحت قیادت و رهبری آیتالله خامنهای -رهبر مذهبی ایران- قرار دارد. ملت از این مجراها کنترل میشود. مسلما تحت ادارهی چنین نظامی، واقعیت بر محورهایی میچرخد که توسط مجریان طرح میشود؛ قواعد روشنی در آن وجود دارد که محور است؛ انتخابات پارلمانی یا ریاستجمهوری تفاوت نمیکند.
این رویکردهای قراردادی است در زمانی معین، انجام میشود.
در سالهای اخیر، مطالعات زیادی در رابطه به اهداف و عمق استراتژیک ایران نگاشته و منتشر شده است. نتیجهگیریها، نشان میدهد که این نظام توسط یک گروه خاص انتصابی رهبری میشود؛ گروهی که اقتصاد-امنیتی شکننده در این کشور را لاپوشانی میکند و هدف اصلیاش، تلاش برای حفظ قدرت و اقتداری است که در دستهایشان جولان میزند.
شمار زیادی از از شهروندان ایران، اعم از سیاستمداران و فعالان سیاسی-مدنی، سالها میشود که این کنش در این کشور را به باد نقد میگیرند؛ اما به دلیلهای نامعلومی، تمایلی به تغییر کنش -عمق راهبرد- ایر ان به چشم نمیخورد؛ چون نه نهادی قوی و نه کنش جدی وجود دارد تا رهبری نظام جمهوری را به چالش بکشد؛ چیزی که سبب یکهتازیها در نظام جمهوری اسلامی ایران شده است.
تعامل مبالغهآمیز
پرسش آیتالله خامنهای، موفقیت یک شخص برای ۴ تا ۸ سال آینده -انتخابات ریاستجمهوری- را تأمین میکند. هدف اصلی نظام، زمینهسازی انتخاباتی است که خروجی آن منجر به دوام وضعیت به خواست رهبری مذهبی ایران باشد.
هرچند در انتخابات ریاستجمهوری، یک فرد به عنوان برندهی انتخابات اعلام میشود؛ اما هدف اصلی، داشتن دست باز رهبری مذهبی در همهی بخشها -سه قوهی نظام؛ مجریه، مقننه و قضایی- است.
پس از آن که برخی از سیاستمداران و نهادها به صورت مستقیم و غیرمستقیم، خواهان بایکوت انتخابات ۱۸ جون شدند، این رویکرد از طرف کسانی که در نظام کنونی و انتخابات منافعشان از طرف دولت تأمین میشد، رد شد.
با آن که یکی از نامزدان در انتخابات برنده میشود؛ ولی دسترسی رهبر مذهبی در سه قوهی نظام به صورت مستقیم تضمین میشود و اولویت اصلی، حمایت از جمهوری اسلامی -که ۴۲ سال تاریخ دارد-، است. به این معنا که عمر دورهی ریاستجمهوری به زودی پایانیافتنی است و مسؤولیت آن هم پاسخگویی به نیازها و مصیبتهایی است که در آینده زندگی مردم را زیر تأثیر قرار میدهد.
در چنین شرایطی، آیتالله خامنهای، بازیهای دوپهلویی را روی دست میگیرد و از خود، تعاملگرایی عوامفریبانه نشان میدهد. در سال ۲۰۱۳ با چنین رویکردهایی، وارد گفتوگوهای برجام شد. به این معنا که دولت به هر نحو ممکن، تلاش میکند تا در توافق با امریکا، تغزیرات بر این کشور را کاهش دهد، یا خامنهای در آینهی خود، به عنوان یک تصمیمگیرنده و گفتوگوکننده تجسم مییابد. در نبود چنین شرایطی، خامنهای به مردم ایران متوسل میشود و موعظهی خود برای مردم از چالشهای مختلف مانند کرونا را بیان میکند؛ به هر نحو ممکن، کسی که در برابر خامنهای قرار بگیرد، دچار مشکلات بزرگی در ایران و حتا در جامعهی جهانی است.
صعود غیرمنتظره
برندهشدن محمد خاتمی به عنوان یک اصلاحطلب در برابر اکبرنیا نوری که از طرف رهبر مذهبی ایران نامزد شده بود، خیلی مهم است. این رویکرد غیرمنتظره ایرانیها را به جوش آورد و این باور را در میان ایرانیها تقویت کرد که رهبری و ادارهی کشور به طرف درست رهبری میشود.
شمار زیادی برندهشدن محمد خاتمی را یک صفحهی جدید در ایران برای برقراری رابطهی نزدیک میان مردم و دولت تلقی میکردند؛ اما عمر این خوشبینیها خیلی کوتاه بود. این در حالی است که رهبر مذهبی ایران، اصلاحات را طبق راهبرد تهیهشدهی خودشان به پیش بردند. اصلاحاتی که پیش از این در ایران روی دست گرفته شده بود، مؤثریت جدیای روی وضعیت نداشت.
این روشن بود که اصلاحات به فرصتهای زیاد نیاز دارد؛ اما رهبری ایران، پشتیبان اصلاحات جدی و سریعی که باید روی دست گرفته شود، نیست.
امروز، مسؤولان درجهیک و طرفداران رژیم، در همه سلولها نظام قرار دارند، همه با رویکرد ضدامریکایی مسلح اند. اینها به صورت مستقیم ملت را به نزدیکی به چین و روسیه رهبری میکنند.
این کتلهی کوچک، کسانی استند که در بهقدرترسانیدن خامنهای در ۱۹۷۹ نقش بارزی بازی کردند. با همهی این، بازیگران اصلی پشت پرده در ایران، کسانی دیگر استند؛ اما در ظاهر، بازی به دست کسانی به پیش میرود که صلاحیت آنچنانی ندارند.
زمانی که علی لارجانی –رییس پیشین مجلس نمایندگان ایران- از رفتن به انتخابات در سال ۲۰۱۱ خودداری کرد، مهدی کروبی و نخستوزیر پیشین، برای مدت ۱۰ سال زندانی شدند. همهی این رویکردها به اساس قواعد طرحشده در نظام جمهوری روی دست گرفته میشود.
راه حل مناسب برای تغییرات در این مسیر، صرف به فشارهای مردمی نیاز دارد؛ مانند تغییراتی که در افریقای جنوبی در سال ۱۹۹۴ روی دست گرفته شد.
۸ سال پس از برندهشدن، حسن روحانی، برندهی که ۷۰ درصد رأی را در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۷ به دست آورد، نشان داد که بر خلاف احمدی نژاد، مخالف امریکا بود و هیچ رویکرد آشتیپذیری برای تأمین رابطه با امریکا روی دست نداشت؛ اما زمانی که امریکا از برجام (۵+۱ ) بیرون شد، به نکوهش روحانی و جواد ظرف، وزیر خارجهی ایران، مواجه شد.
مصلحت ملت
این خیلی روشن است تا زمانی که آپوزیسیونی قوی با حمایت مردم روی کار نیاید و رویکردی راهبردی نظام جمهوری را مورد نقد قرار ندهد، هیچ امیدی برای اصلاح و تغییر وجود ندارد.
این در حالی است که شمار زیادی از ایرانیها در کشورشان، انتظار تأمین آزادی، حقوق بشر و دموکراسی مانند کشورهای همسایه و منطقه را دارند؛ تا از رفتن این کشور به طرف بیثباتی و خشونت جلوگیری کنند. این چیزی است که در افریقای جنوبی اتفاق افتاد، نظامیان از قدرت خلع شدند و قدرت در میان مخالفان و موافقان با میانجیگری جامعهی بینالملل، تقسیم شد.
در عمق استراتژی ایران، برخی از دست آوردها یکسان استند. این برای رهبری مذهبی -ولایت فقیه- خیلی مهم است که اطمینان داشته باشد، امنیت و مصونیت، حقوق خانوادهی کسانی که از نظام حمایت میکنند، به عنوان شهروند ایرانی در انتقال قدرت مورد نقض قرار نگیرد. به عبارت دیگر، کسانی در بهقدرترسانیدن رهبر در سال ۱۹۷۹ سهم داشتند، باید از هیج تغییر و تبدیلی در نظام، آسیب نبینند.
اولین طرح اصلاحات از طرف برخی از سیاستمداران و دانشمندان در سال ۲۰۰۵ ریخته شد که در آن، برگزاری یک همهپرسی آزاد پیشبینی شده بود تا قانونی اساسی ایران به اساس نیازهای روز ترتیب شود. همچنان در این طرح، به مردمسالاری و تأمین حقوقبشری تأکید شده بود. این طرح مانند طرح جدید مصطفا تاجزاده اصلاحطلب است که کرسی نامزدیاش در ریاست کنونی، لغو شده است.
در پیشبردن انتخابات به صورت یکجانبه از طرف دولت، مهم نیست که کهها رأی خود را استعمال میکنند. اجماع ملی، کمهزینهترین پادزهر برای تشویق مردم از طرف نظام جمهوری برای رفتن به پای صندوقهای رأی است. آن چه رابطه میان این دو را ملموس میکند، امید مردم است که میخواهند با رفتن به پای صندق رأی، آیندهی خود را رقم بزنند؛ اما رویکردهایی که این تغییر در مسیر آن باید به تجربه گرفته شود، در این روند به آسانی در دسترس نیست و این چالش اصلی است. اخیرا در گفتوگویی با بیبیسی فارسی در رابطه به عمق راهبردی نظام ایران از من پرسیده شد؛ پاسخم این بود: کتلهی کوچکی انتصابی در ایران، بر همه شاخصههای حکومت حاکمیت و کنترول دارند.
این گروه سردستهی تصمیمگیریها در همه سلولهای نظام است. نظامی که تحت قیادت و رهبری آیتالله خامنهای -رهبر مذهبی ایران- قرار دارد. ملت از این مجراها کنترل میشود. مسلما تحت ادارهی چنین نظامی، واقعیت بر محورهایی میچرخد که توسط مجریان طرح میشود؛ قواعد روشنی در آن وجود دارد که محور است؛ انتخابات پارلمانی یا ریاستجمهوری تفاوت نمیکند.
این رویکردهای قراردادی است در زمانی معین، انجام میشود.
در سالهای اخیر، مطالعات زیادی در رابطه به اهداف و عمق استراتژیک ایران نگاشته و منتشر شده است. نتیجهگیریها، نشان میدهد که این نظام توسط یک گروه خاص انتصابی رهبری میشود؛ گروهی که اقتصاد-امنیتی شکننده در این کشور را لاپوشانی میکند و هدف اصلیاش، تلاش برای حفظ قدرت و اقتداری است که در دستهایشان جولان میزند.
شمار زیادی از از شهروندان ایران، اعم از سیاستمداران و فعالان سیاسی-مدنی، سالها میشود که این کنش در این کشور را به باد نقد میگیرند؛ اما به دلیلهای نامعلومی، تمایلی به تغییر کنش -عمق راهبرد- ایر ان به چشم نمیخورد؛ چون نه نهادی قوی و نه کنش جدی وجود دارد تا رهبری نظام جمهوری را به چالش بکشد؛ چیزی که سبب یکهتازیها در نظام جمهوری اسلامی ایران شده است.
تعامل مبالغهآمیز
پرسش آیتالله خامنهای، موفقیت یک شخص برای ۴ تا ۸ سال آینده -انتخابات ریاستجمهوری- را تأمین میکند. هدف اصلی نظام، زمینهسازی انتخاباتی است که خروجی آن منجر به دوام وضعیت به خواست رهبری مذهبی ایران باشد.
هرچند در انتخابات ریاستجمهوری، یک فرد به عنوان برندهی انتخابات اعلام میشود؛ اما هدف اصلی، داشتن دست باز رهبری مذهبی در همهی بخشها -سه قوهی نظام؛ مجریه، مقننه و قضایی- است.
پس از آن که برخی از سیاستمداران و نهادها به صورت مستقیم و غیرمستقیم، خواهان بایکوت انتخابات ۱۸ جون شدند، این رویکرد از طرف کسانی که در نظام کنونی و انتخابات منافعشان از طرف دولت تأمین میشد، رد شد.
با آن که یکی از نامزدان در انتخابات برنده میشود؛ ولی دسترسی رهبر مذهبی در سه قوهی نظام به صورت مستقیم تضمین میشود و اولویت اصلی، حمایت از جمهوری اسلامی -که ۴۲ سال تاریخ دارد-، است. به این معنا که عمر دورهی ریاستجمهوری به زودی پایانیافتنی است و مسؤولیت آن هم پاسخگویی به نیازها و مصیبتهایی است که در آینده زندگی مردم را زیر تأثیر قرار میدهد.
در چنین شرایطی، آیتالله خامنهای، بازیهای دوپهلویی را روی دست میگیرد و از خود، تعاملگرایی عوامفریبانه نشان میدهد. در سال ۲۰۱۳ با چنین رویکردهایی، وارد گفتوگوهای برجام شد. به این معنا که دولت به هر نحو ممکن، تلاش میکند تا در توافق با امریکا، تغزیرات بر این کشور را کاهش دهد، یا خامنهای در آینهی خود، به عنوان یک تصمیمگیرنده و گفتوگوکننده تجسم مییابد. در نبود چنین شرایطی، خامنهای به مردم ایران متوسل میشود و موعظهی خود برای مردم از چالشهای مختلف مانند کرونا را بیان میکند؛ به هر نحو ممکن، کسی که در برابر خامنهای قرار بگیرد، دچار مشکلات بزرگی در ایران و حتا در جامعهی جهانی است.
صعود غیرمنتظره
برندهشدن محمد خاتمی به عنوان یک اصلاحطلب در برابر اکبرنیا نوری که از طرف رهبر مذهبی ایران نامزد شده بود، خیلی مهم است. این رویکرد غیرمنتظره ایرانیها را به جوش آورد و این باور را در میان ایرانیها تقویت کرد که رهبری و ادارهی کشور به طرف درست رهبری میشود.
شمار زیادی برندهشدن محمد خاتمی را یک صفحهی جدید در ایران برای برقراری رابطهی نزدیک میان مردم و دولت تلقی میکردند؛ اما عمر این خوشبینیها خیلی کوتاه بود. این در حالی است که رهبر مذهبی ایران، اصلاحات را طبق راهبرد تهیهشدهی خودشان به پیش بردند. اصلاحاتی که پیش از این در ایران روی دست گرفته شده بود، مؤثریت جدیای روی وضعیت نداشت.
این روشن بود که اصلاحات به فرصتهای زیاد نیاز دارد؛ اما رهبری ایران، پشتیبان اصلاحات جدی و سریعی که باید روی دست گرفته شود، نیست.
امروز، مسؤولان درجهیک و طرفداران رژیم، در همه سلولها نظام قرار دارند، همه با رویکرد ضدامریکایی مسلح اند. اینها به صورت مستقیم ملت را به نزدیکی به چین و روسیه رهبری میکنند.
این کتلهی کوچک، کسانی استند که در بهقدرترسانیدن خامنهای در ۱۹۷۹ نقش بارزی بازی کردند. با همهی این، بازیگران اصلی پشت پرده در ایران، کسانی دیگر استند؛ اما در ظاهر، بازی به دست کسانی به پیش میرود که صلاحیت آنچنانی ندارند.
زمانی که علی لارجانی –رییس پیشین مجلس نمایندگان ایران- از رفتن به انتخابات در سال ۲۰۱۱ خودداری کرد، مهدی کروبی و نخستوزیر پیشین، برای مدت ۱۰ سال زندانی شدند. همهی این رویکردها به اساس قواعد طرحشده در نظام جمهوری روی دست گرفته میشود.
راه حل مناسب برای تغییرات در این مسیر، صرف به فشارهای مردمی نیاز دارد؛ مانند تغییراتی که در افریقای جنوبی در سال ۱۹۹۴ روی دست گرفته شد.
۸ سال پس از برندهشدن، حسن روحانی، برندهی که ۷۰ درصد رأی را در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۷ به دست آورد، نشان داد که بر خلاف احمدی نژاد، مخالف امریکا بود و هیچ رویکرد آشتیپذیری برای تأمین رابطه با امریکا روی دست نداشت؛ اما زمانی که امریکا از برجام (۵+۱ ) بیرون شد، به نکوهش روحانی و جواد ظرف، وزیر خارجهی ایران، مواجه شد.
مصلحت ملت
این خیلی روشن است تا زمانی که آپوزیسیونی قوی با حمایت مردم روی کار نیاید و رویکردی راهبردی نظام جمهوری را مورد نقد قرار ندهد، هیچ امیدی برای اصلاح و تغییر وجود ندارد.
این در حالی است که شمار زیادی از ایرانیها در کشورشان، انتظار تأمین آزادی، حقوق بشر و دموکراسی مانند کشورهای همسایه و منطقه را دارند؛ تا از رفتن این کشور به طرف بیثباتی و خشونت جلوگیری کنند. این چیزی است که در افریقای جنوبی اتفاق افتاد، نظامیان از قدرت خلع شدند و قدرت در میان مخالفان و موافقان با میانجیگری جامعهی بینالملل، تقسیم شد.
در عمق استراتژی ایران، برخی از دست آوردها یکسان استند. این برای رهبری مذهبی -ولایت فقیه- خیلی مهم است که اطمینان داشته باشد، امنیت و مصونیت، حقوق خانوادهی کسانی که از نظام حمایت میکنند، به عنوان شهروند ایرانی در انتقال قدرت مورد نقض قرار نگیرد. به عبارت دیگر، کسانی در بهقدرترسانیدن رهبر در سال ۱۹۷۹ سهم داشتند، باید از هیج تغییر و تبدیلی در نظام، آسیب نبینند.
اولین طرح اصلاحات از طرف برخی از سیاستمداران و دانشمندان در سال ۲۰۰۵ ریخته شد که در آن، برگزاری یک همهپرسی آزاد پیشبینی شده بود تا قانونی اساسی ایران به اساس نیازهای روز ترتیب شود. همچنان در این طرح، به مردمسالاری و تأمین حقوقبشری تأکید شده بود. این طرح مانند طرح جدید مصطفا تاجزاده اصلاحطلب است که کرسی نامزدیاش در ریاست کنونی، لغو شده است.
در پیشبردن انتخابات به صورت یکجانبه از طرف دولت، مهم نیست که کهها رأی خود را استعمال میکنند. اجماع ملی، کمهزینهترین پادزهر برای تشویق مردم از طرف نظام جمهوری برای رفتن به پای صندوقهای رأی است. آن چه رابطه میان این دو را ملموس میکند، امید مردم است که میخواهند با رفتن به پای صندق رأی، آیندهی خود را رقم بزنند؛ اما رویکردهایی که این تغییر در مسیر آن باید به تجربه گرفته شود، در این روند به آسانی در دسترس نیست و این چالش اصلی است.