برگردان: حسین احسانیی
دکتر مروان شحاده/ منبع: ناطق نیوز- اردن
اشاره:
حزبهای بنیادگرای اسلامی در جهان عرب، پس از آن که با سرکوب گسترده از طرف رژیم مستقر، مواجه شدند، تصمیم گرفتند که از رویکردهای بنیادگرایانهی خود عدول کنند و اصل و اساس دولت مستقر را بپذیرند. در این بستر فکری، سیر تحول گفتمانی بسیار گستردهای رخ داد که آن، عبارت بود از پذیرش دولت به عنوان رژیم مستقر و ادغام در ساختار دولت و اشتراک در روندهای دموکراتیک. به گونهی نمونه: پس از آن که حسن الهضیبی، به عنوان مرشد عام حزب اخوانالمسلمین در مصر معرفی شد، روش جدید حزب و دیگر شاخهی حزب را بر پذیرش دولت به عنوان واقعیت مسلم و همچنان ادغام در نهادهای سیاسی و اجتماعی اعلام کرد. این اتفاقها از مصر تا اردن، اتفاق افتاد. این حزبها که روندهای دموکراتیک را نمیپذیرفتند، در چنین مقطع زمانی، برای بهدستآوردن بیشتر کرسیها در پارلمان، با زنان و حزبهای مسیحی و غیرمسلمان، وارد ایتلاف شدند. در این رویکرد، این حزبها توانستند که قدرت سیاسی و اسلامی خود را از طریق نهادی به نام «پارلمان»، بسط و گسترش دهند.
غفلت افغانستان از این رویکردهای متساهل شاخهی مادر اخوانالمسلمین و تاکید بر رویکردهای بنیادگرایی، کماکان وجود دارد. نبود وجود متنهایی که بتواند این رویکردها را توضیح و تبیین کند، در افغانستان به ندرت دیده میشود و هم اینکه جهان عرب در افغانستان، به هیچ صورت مورد توجه نخبگان افغانستان نیست.
در این مقاله که توسط دکتر مروان شحاده، پژوهشگر ارشد بنیادگرایی اسلامی در اردن، نوشته شده است، رویکرد دولت اردن در مواجهه با گروه جبههی عمل اسلامی شاخهی سیاسی حزب اخوانالمسلمین و دلیل موفقیت دولت اردن در مواجهه با این گروه، به بررسی گرفته است. دکتر شحاده، از من درخواست کرد که این نوشته را به فارسی برگردان کنم و پس از خواندن مقاله، با شگفتی مواجه شدم که چه بسا تجربههایی موفقانه در دفع و رفع بنیادگرایی، وجود دارد و نخبگان افغانستان از این رویکردها، غافل استند. این بررسی و حتا عمل سیاسی دولت اردن، میتواند برای افغانستانی که درگیر گروههای بنیادگرا و افراطی است، موثر باشد؛ به عبارت دیگر، تجربههای بسیاری در زمینهی مهار بنیادگرایی و حتا بهکارگیری آنها به عنوان گروه نیابتی برای پیشبرد منافع منطقهای دولتها وجود دارد؛ اما افسوس که همه سر در گریبان خویش فرو برده و فرصتهایی را که وجود دارد، به راحتی از دست میدهیم. این مقاله، نگاه گذرا دارد به چگونگی تبدیلشدن حزب اخوانالمسلمین به عنوان یک حزب قدرتمند، به یک ابزار دست دولت اردن برای پیشبرد منافع منطقهای. سیاستگزاران خارجی افغانستان، باید از تجربههای کشورهای منطقه در امر مبارزه با هراسافگنی استفاده کند، تا بتواند از این طریق، بر موانعی مثل: بنیادگرایی، فایق آیند.
تصمیم حزب جبههی عمل اسلامی شاخهی سیاسی حزب اخوانالمسلمین در اردن برای اشتراک در انتخابات پارلمانی پیشرو، ناگهانی نبود، بلکه اشتراک این گروه در انتخابات پارلمانی، نتیجهی دگرگونیها در سپهر سیاسی و امنیتی و همچنان نوع تعامل دولت با این گروه بوده است.
دولت و نهادهای مربوط به آن، مرحلهها و تغییرهای متفاوت و پیچیدهای را با این گروه تجربه کرده است. ابتدا «دولت» با قانون «تکرای» آغاز کرد و سپس، قانون موعظه و ارشاد وزارت اوقاف اردن، موعظه و ارشاد آنها را از طریق مسجدها، ممنوع کرد و دولت بر همهی مسجدها و شاهرگهای اقتصادی آن، سرسختانه کنترل داشت.
دولت اردن، علاوه بر این که بر این مرکزهای اسلامی کنترل داشت، موفق شد تا از اختلافهای درونی میان این گروه بر سر مسائل مالی و سازمانی، سود ببرد و به همین ترتیب، توانست که شاخهی اصلی گروه را به چهار شعبه شاخهبندی کند. در نهایت، دولت به همراه قوهی قضاییهی اردن، توانست که در دادگاه ابتدایی فیصله کند که شاخهی اصلی گروه، منحل شده است و اگر این دادگاه در این مورد به فیصلهی نهایی برسد، به این معنا است که این گروه از فعالیت ممنوع خواهد شد.
با توجه به پیچیدگیهایی که این گروه از لحاظ سازمانی به خود دیده و با توجه به اینکه اعضا و سطح رهبری حزب اخوانالمسلمین در منطقه و همهی جهان به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده است، نشان دهندهی این امر است که این گروه، در ضعیفترین مرحلههای خود است. بنابر این، این گروه نمیتواند از محدودیتهای سیاسیای که در منطقه به طور عام و در اردن به طور خاص دچار شده، عبور کند.
این معروف است که جبههی عمل اسلامی، تنها چتر قانونی است که توسط اخوانالمسلمین کنترل میشود و به اصطلاح، شاخهی سیاسی حزب اخوانالمسلمین است. بنابر این، این گروه، تنها گروهی است که توانایی مانور در صحنهی سیاسی و اجتماعی دارد؛ به عبارت دیگر، حزب اخوانالمسلمین تنها گزینهای که برای فعالیتهای سیاسی دارد، جبههی عمل اسلامی است.
در همین زمان، دولت اردن از کارت حزب اخوانالمسلمین و جبههی عمل اسلامی، برای استفاده در تحولات سیاسی منطقه، از یک سو و از سوی دیگر، برای پروندهی عادیسازی روابط میان اسراییل و اعراب (امارات و بحرین)، استفاده میکند؛ به این معنا که اردن برای این حزبهای اسلامی، وطن بدیل یا «پناهگاه امن» به شمار میرود؛ به عبارت دیگر، دولت اردن از اخوانالمسلمین و گروههای اسلامی دیگر استفاده میکند تا ابزار فشار برای ناکامسازی پروژهی عادیسازی روابط میان اعراب و اسراییل و همچنان تحولات منطقهای باشد، یا گفته میتوانیم که اخوانالمسلمین، به عنوان گروه نیابتی دولت اردن تلقی میشود.
از سوی دیگر، حضور بازیگران سیاسی در روند دموکراسیای که از پیش اتفاق افتاده است، این حس را میدهد که دموکراسی در اردن، رنگوبوی واقعی دارد و مشارکت همهی بازیگران، به شمول بازیگران اسلامی در روند دموکراتیک، موجب تقویت مشروعیت دولت اردن میشود؛ به ویژه زمانی که مشخص شد بخش بزرگی از جامعهی اردن، تمایلی به اشتراک در روند دموکراتیک ندارند و اعتماد شان را به نمایندگان کنونی و پیشین، از دست داده اند.
لازم است اشاره کنیم که جناح حزب جبههی عمل اسلامی و موافقانش در پارلمان، به هیچ صورت نمیتوانند اثرگذاریای در پارلمان داشته باشند؛ به این دلیل که شمار اعضای این جناح در پارلمان، از ۱۰ تا ۱۵ درصد تجاوز نمیکند و این اندازه، برای رد و یا پذیرش هر نوع لایحه یا قانونی که متناسب با منافع و برنامههای این جریان باشد، بسنده نیست.
به هر صورت، تصمیم مشارکت شاخهی سیاسی اخوانالمسلمین در انتخابات پارلمانی، اتخاذ شد که این تصمیم بر اساس مطالعهی دقیق صحنهی سیاسی، سرنوشت اخوانالمسلمین در منطقه و شرایط حقوقی این حزب در اردن انجام شد. به نظر من، این تصمیم نیز در جهت منافع دولت اردن و این حزب است؛ زیرا این حزب بر روی شرایط زمانی و تحولهای منطقهای -که اتفاقا ممکن است به نفع دولت و این حزب باشد-، قمار میبندد. این مسأله بستگی به این دارد که این حزب در پارلمان دولت اردن، یک فراکسیون صوری و منفعل داشته باشد، تا نتواند بر روی تصمیمهای اساسی دولت اردن، اثرگذار باشند؛ اما همزمان، به عنوان نماد یک روند دموکراتیک تلقی شود.