بخش پایانی
بابر از بهار سال ۹۸ میگوید؛ از یک سال پیش که عملیات نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان به کمک نیروهای ایتلاف بینالمللی، برای پاکسازی روستاهای اطراف ولسوالی قیصار ولایت فاریاب راه انداخته شده است. بابر پس از آن درگیری یک سال پیش در ولسوالی المار فاریاب، نزد افسران و فرماندهان ارتش به عنوان یک سرباز شجاع شناخته شده و چند ماه بعد برای ادامهی وظیفه در پوستهای ار اطراف شهر میمنه با بیش از ده نفر سرباز ارتش مؤظف میشود. بابر چند ماهی را در آن پوستهی امنیتی میماند؛ پوستهای که یکی از سربازان در آن گرایش طالبانی دارد و در درگیریای که در یکی از شبهای پاییز انجام میشود، دو نفر از همسنگرانش را کشته و به صف طالبان میپیوندد. بابر را از آن پوستهی نظامی نیز انتقال میدهند و در لوای ارتش در فاریاب به وظیفه گماشته میشود.
بهار سال ۹۸ است و طالبان تازهنفس که سرمای زمستان را پشت سر گذاشته اند، دوباره به عملیات برای تصرف روستاهای اطراف ولسوالی قیصار افزوده اند و در تلاش تصرف این ولسوالی استند. بابر یکی از دهها سربازی است که از به هدف پاکسازی طالبان از اطراف این ولسوالی، در عملیاتی اشتراک کرده است که در آن اردو، پولیس، امنیت ملی و نیروهای ایتلاف بینالمللی با همکاری نیروهای محلی راهاندازی شده است. بابر دیگر آن سرباز یک سال پیش نیست که با شلیک هر گلوله احساس میکرد چیزی در بدنش فرورفته است؛ او تا هنوز چندین خطر مرگ را پشت سر گذاشته و نظر به توانایی و شجاعتی که از خود نشان داده است، مورد توجه افسران بلندرتبهاش است. دیگر کشتن آدم برایش دشوار نیست و یاد گرفته است که در جنگ، برای زنده ماندن باید کشت و اگر لحظهای در کشتن تعلل کند، سرش را به باد میدهد.
در عملیات تصفیهی قیصار، بابر سرگروپ دوازده نفر است و نیمهشب قرار است با آغاز عملیات در یکی از روستاهای اطراف قیصار، خود را به سنگر نظامی یکی از فرماندهان محلی برسانند که طالبان در آن سنگر گرفته اند. روستا تقریبا بیابان است و هر کسی، خانوادهای که توانسته است، خودش را به جای دیگری رسانده است، تا سنگری نباشد برای طالبانی که همواره از افراد ملکی و خانههای مردم به عنوان سنگر جنگ استفاده میکنند. بابر با همراهانش وارد روستایی میشوند که اولین بار است آن را دیده اند؛ روستایی ناشناخته که امکان حضور طالبان در هر بخشی از آن وجود دارد. در اولین کوچهای که چهار نفر از همراهان بابر داخل میشوند، با انفجار بمب جاسازی شده، یکی از همراهانش کشته و یکی دیگر زخمی میشود. آن که کشته شده است، دو پایش از زانو به پایین کامل نابود میشود و فرد دومی از ناحیهی شانه زخم برمیدارد. بابر حالا با ده سرباز مانده است که باید دو نفر از سربازان، همسنگر زخمی شان را نگهداری کنند و او با هشت نفر دیگر، خود شان را در آن قرارگاه فرماندهی محلی که طالبان جا گرفته اند، برسانند. عملیات با انفجار بمب، از دیگر سمتهای روستا نیز آغاز میشود و طالبان نیز از چند موقعیت با شلیک سلاح سبک و سنگین به مقاومت میپردازند. بابر عملیات را دشوار توصیف میکند؛ از آن جهت دشوار که نیروهای طالبان در خانههای مردم سنگر گرفته اند و از مردم محلیای که آواره نشده اند، به عنوان سپر جنگی استفاده میکنند.
بابر داخل باغی را به یاد میآورد که در پهنای دیواری خودش با سربازانش پناه گرفته اند و دو پیکاچی طالب آن قدر آنان را زیر گلوله میگیرند که تمام شاخههای درختهایی بالای سر شان به زمین میریزد. میگوید که تنهی درختان طوری سوراخ سوراخ شده بود که جای یک کف دست سالم در آن دیده نمیشد. نه نفر زیر همان درختانی که به گفتهی بابر جای یک کف دست بدون اصابت گلوله نمانده بود، گیر مانده اند و اگر از جای شان تکان بخورند، سوراخ سوراخ میشوند. آنان دو ساعت تمام را زیر درخت پهلوی همان دیوار، محاصره میمانند؛ تا این که تانکهای ارتش وارد روستا میشود و سنگرهای طالبان را نابود میکند. در فاصلهای که بابر با هشت نفر آنجا محاصره مانده اند، یکی از سربازان که تلاش میکند محل پیکاچی طالبان را با دوربین ببیند، گلوله به صورتش اصابت میکند و زخمی میشود، خونریزی زیادی دارد. بابر به افراد زیردستش وظیفه میدهد که او را به یکی از تانکهای ارتش انتقال دهند و خودش با شش نفر دیگر، به هدف تصرف موقعیتی که برای شان تعیین شده است، خود را در آن سنگر نظامی نزدیک میکنند.
نیروهای ارتش از چند سمت روستا وارد شده اند و طالبانی که پراکنده در هر قسمتی از روستا حضور داشتند، یا کشته شده و یا فرار کرده اند؛ به جز از آن سنگر نظامیای که عدهی زیادی از طالبان در آن سنگر گرفته اند. روز به شب رسیده و تاریکی چادرش را بر روستای شاخ ولسوالی قیصار پهن کرده است. نیروهای ارتش که مسلح با دوربینهای شب استند؛ نگرانی از جنگ در جریان شب را ندارند؛ اما همین که پاسی از شب میگذرد، تکتیراندازان طالب، با استفاده از دوربینهای شب، سه تن از نیروهای ارتش را در تاریکی مورد هدف قرار داده میکشند. دسترسی طالبان به دوربینهای شببین، جنگ را به نفع آنان تغییر داده است؛ چون تکتیراندازهای آنان در خانههای مردم و باغها جا گرفته اند و نیروهای ارتش را هدف قرار میدهند. عملیات زمینی برای پیشروی سخت میشود و عملیات هوایی را با همکاری نیروهای ایتلاف بینالمللی آغاز میکنند. آن شب تا صبح، چند نوبت عملیات هوایی بر نقاطی که قبلا پایگاه طالبان شناسایی شده است، انجام میشود تا نیروهای زمینی امکان پیشروی پیدا میکنند.
آن شب تا صبح، بابر با اینکه جنگ سختی را سپری میکند؛ اما موفق نمیشود یک نفر تروریست را هم بکشد. او، عصبانی است و از این که سرکردهی یک گرو دوازدهنفری تعیین شده بود و اکنون فقط شش نفر با او مانده است، به در و دیوار بد و بیراه میگوید. فردای آن روز که عملیات پاکسازی همزمان در ولسولای قیصار و غورماچ فاریاب جریان دارد، عملیات نظامی زمینی و هوایی به تصرف تقریبا کامل روستای شاخ ولسوالی قیصار منجر شده است. بیش از ۳۰ تروریست طالب به شمول چند فرماندهی مشهور آنان کشته شده و باقی افراد طالب، با استفاده از تاریکی شب فرار کرده و یا در لباس مردم عادیای که آواره نشده اند، در خانهها بین زنان و کودکان پنهان شده اند. آن شب تاریک، تنها با شلیک گلولهها به سوی روشنی میرود. نیروهای زمینی به تلاشی خانهها میپردازند. تلاشی خانه به خانه برای یافتن تروریستان، فرصتی برای بابر مهیا میکند تا اگر طالبی را زنده هم گیر بیاورد، اسیر نگیرد. بابر با افرادی گروهش که تعداد شان به هشت نفر میرسد، از یک سمت روستا به تلاشی آغاز میکنند و اولتر از همه، بابر سراغ خانهای میرود که عصر روز پیش، پیکاچی طالبان از پنجرهی آن خانه بابر و همراهانش را زیر گلوله گرفته بود. او پس از تلاشی خانه و حرف زدن با زنانی که در آن خانه پنهان شده اند، یکی از آنان را مرد پیدا میکند که به محض شنیدن صدایش، با شلیک تفنگچه به پیشانیاش او را میکشد. در آن تلاشی خانه به خانه که چند ساعت دوام میکند، بابر و گروهش موفق به یافتن پنج سرباز طالب در لباس زنانه میشوند که هر پنج آنان را بدون وقفه میکشند.
از بابر میپرسم که آیا فرماندهان بلندرتبهات برای کشتن آن افراد تنبیهات نکردند؟ میگوید: «بعضی از افسرا و قمندانا اگه بفامن که طالب غیر مسلح یا تسلیم شده کشتم، برخورد بد دارن؛ اما کسی که د جریان جنگ کشته میشه، هزار بهانه هست که کشتن شه توجیه کنیم.» آری! بابر، کشتن آنان را توجیه میکند؛ همانطور که آنان کشتن بابر و همسنگران او را با متون دینی توجیه میکنند.