یکی از اقشاری که با نخستین زمزمهی بازگشت طالبان و قرارگرفتن آنها در پروسهی صلح بشدت واکنش نشان دادند و همچنان اعتراضات مدنی خود را با هر شیوهای پیگیرند، زنان افغانستان میباشند. گروهی که بزرگترین آسیبهای جسمی و لطمههای روحی را از حاکمیت سیاه طالبان برخود دیده بودند که تاکنون تبعات روانی آن روزگار وحشتناک بر آنها ادامه دارد.
این روزها نیمی از جمعیت نیروی انسانی افغانستان، منبع مهم سرمایهگذاری در تمام زمینههایی که به ارتقای سطح کشور میانجامد؛ بهجای تمرکز بر پیشرفت و استعدادهای بالقوهی خودشان برای پویایی جامعه، انرژی جسمی و روانیشان را بر این گذاشتهاند که چگونه با طالبان برخورد کنند و چه بستهای را برای تعامل با طالبان در میز مذاکرات صلح ببندند تا فردای دختران و کودکان سرزمین شان، چون روزهای شومی که آنها با سایهی طالبان تجربه کرده بودند و ضربات جبرانناپذیری که باعث شد تا سالیان سال از خیزش و حرکت به جلو باز بمانند این بار بافراست، زیرکی و خرد جمعی خودشان بدون تکیه به بادارانی که بیشتر به فکر منافع مقطعی و زودگذر خود استند؛ به نبرد با طالبان در سنگرهای قلم و نشستهای جمعی و اطلاعرسانی جهانی رفتهاند. طالبان پیش رو نیز دیدند که هنوز نیامده، روح و روان زنان افغانستان را به استثمار درآورده و کابوس خوابهای شبانهشان شدهاند؛ لذا برای بازگشت دوباره با بازیگرفتن اصطلاحات و جملات، مواضع نرمی از خود را برای جلب اعتماد زنان نشان میدهند اما اینکه به قوت فکر کنیم زنان به گروهکهای تندروی چون طالبان نمیپیوندند و با راهاندازی کمپینهایی چون «زنان به عقب برنمیگردند» گمان کنیم زنان با آمدن و حضور طالبان موافق نیستند تحلیل چندان درست و نگاه کاملی نیست چراکه تمام زنان افغانستان همین چند بانویی که در سنگرهای مجازی مبارزه میکنند و یا زنانی که نگران چوکی و معاش امروزی خود استند که با آمدن طالبان سرانجام آنان چه خواهد شد، نمیباشد. بخش عظیمی از زنان در افغانستان که هیچگاه به چشم نیامدهاند و برای دیده شدن و یا تغییرنگرشهای آنان تلاشی نشده و به فضاهای مجازی و رسانههای جمعی دسترسی ندارند و حتا از سواد خواندن و نوشتن هم برخوردار نیستند. زنانیاند که با مردان طالب و یا در مناطقی که شبه طالب استند زندگی میکنند و یا در شرایطی حتا در همین پایتخت استند که کمتر از حاکمیت تفکر طالبانی در زندگیهای شان، اندیشه چیره نشده است.
اگر طالبان به حکومت با تکیه بر بیرق صلح برگردد؛ قطعا شعارهای توخالی خود را پیرامون زنان برای گرفتن پذیرش، پررنگتر میکنند و با تبلیغات تازه و وعدههایی چون بازگرداندن به جایگاههای حقیقی و نقش سنتی زن با قرائتهایی که خودشان از اسلام دارند ذوقزدگی و استقبال شمار زیادی از این زنان را به انتظار میکشند و قطعاً گروههایی از زنان بهتدریج به آنها میپیوندند. زنانی که به لحاظ روحی آسیبدیده و ضربه خوردهاند و یا همانطور که اشاره شد زنان وابسته به فامیلهای مذهبی و متعصب و یا زنانی که در مراکز دینی بشدت قیدوبند شده و در حال تحصیلاند و اجازهی تنفس به مغزهای خودشان نمیدهند و هر گفتمان زنانهای را با نگاه تعصب مردانهای رد میکنند و یا آنهایی که درسته آموزش و موقعیت اجتماعی پایین قراردارند و از قشر آگاه و فعال جامعهی خودشان ضربه خورده یا سرخورده شدهاند و در آخر زنانی که در زندانها به دلایل جرایم اخلاقی و فسادهای دیگر به سرمی برند، با گرفتن پایگاهها و منصبهای کذایی برای انتشار و گسترش اندیشههای طالبی و توجیه خشونتهای به کاررفتهی طالبان تشویق شده تا در عرصهی حکومتی طالبان حاضر شوند و برای داشتن نقش فعال در کنار سردمداران طالبانی که حالا حکومتی شدهاند، تلاش کنند و بدین منوال آنچه بر سر زنان پس از پیوستن به پروسهی صلح با طالبان میآید، فراتر از تصور خواهد بود و بهزودی شاهد خواهیم بود که موجود لطیف و سختکوش افغان به یک تروریست به صبغهی نرمتری با شکل تازه تبدیل خواهد شد و بار دیگر زنان افغانستان طعم تلخ روزهای سیاه را تجربه میکنند اما این بار با حضور همجنسهای طالب خودشان.
در پایان باید متذکر شوم هر چه اعتراضات زنان رو به گسترش پیدا میکند بهجای اینکه طالبان در مقام پاسخگویی قرار بگیرند رفتهرفته شاهد مطالبه گری بیشتری از آنها خواهیم بود و حکومت افغانستان به همراه زنانی که در آن فعالیت میکنند نقش چندان فعالی را در مبارزه با بازگشت طالبان از خود نشان ندادهاند و میتینگها ملاقاتهای اجراشده توسط آنها به چند سخنرانی و نشستهایی با چهرههای تکراریشان و گپ و شنودهای تکراری بیشتر بسنده نشده است و هنوز نتوانستهاند یک استراتژی قوی عملیاتی و پلان مشخص در برابر طالبان نسبت به جایگاه زنان بیرون دهند.
تنها زمانی دربارهی صلح با طالبان از رویکردهای عملیاتی بهجای گفتاردرمانی، میتوان استفاده کرد که به طالبان» به دید غدهی سرطانی که بیشترین تاثیرات حضور منفی خودش را بر جوامع هدفی چون زنان میگذارند، نگاه کرد و برای جلوگیری از شیوع و گسترش آن باید این تومور را از ریشه قطع کرد تا بازگشت دوبارهی فیزیکی و ذهنی آنها را در آینده بتوان متوقف کرد.