
منبع: IBTimes (US)
نویسنده: By Brian Glyn Williams
برگردان: ابوبکر صدیق
امریکا برای پایاندادن به دو دهه جنگ که پای حدود ۱۰۰ هزار نظامی این کشور را به افغانستان کشیده بود، آمادگی لازم برای خروج از این کشور را روی دست گرفته است.
روند خروج هزار تن از نیروهای امریکایی -که در سال ۲۰۱۴ در افغانستان آغاز یافته- تا ۱۱ سپتمبر سال ۲۰۲۱ سال روان میلادی تکمیل میشود.
وضعیت افغانستان برای من که در این کشور مأموریت کردم، قابل درک است. من سفرهایی به بخشهایی از این ولایتهای افغاستان داشتم و به عنوان یک تاریخشناس افغانستان و مسؤول پیشین بخش مبارزه با تروریزم سازمان استخباراتی امریکا -CIA-، به این درک رسیده ام که پس از خروج نیروهای امریکایی، بخشهایی از این کشور به دست گروه طالبان و انتحاریهای القاعده خواهند افتاد.
من همچنان در زمینههای نظامی، سیاسی، عشیرهشناسی و تاریخ به نیروهای نظامی مشورت داده ام. در زمان مسئولیت ما در «سیآیای»، ارتش امریکا زمینههای بیشتری را برای مصونیت ارتش امریکا در ساحات خطر (Red zone) ایجاد کردم.
در برخی موارد برای مصونیت سفرهای نیروهای خارجی، اقداماتی را انجام دادم تا این سفرها نه رفیقانه، بلکه طبق رویکردی در یک چارچوب تعریفشده، باید صورت بگیرد.
همچنان به صورت آزادانه با شهروندان افغانستان که در ساحهی جنگی -ZONE WAR- زندگی میکردند، نزدیک شده و عکس میگرفتم. حداقل من در رابطه به سرنوشت مردم افغانستان نگرانی دارم. در صورتی که طالبان دولت شکنندهی کنونی را سقوط دهند، جهان این مردم خیلی فاجعهبار خواهد بود.
تفنگسالاران
جنرال عبدالرشید دوستم از قبیلهی اوزبیکتبار مغول، از فرماندهانی که در سالهای ۱۹۸۰ در برابر شوروی جنگید، به جرایم جنگی در برابر طالبان نیز متهم شده است. چنانچه در کتاب من، در سال ۲۰۱۳ منشر شده: «آخرین تفنگسالار، جنگجوی افغانستانی که نیروهای ویژهی امریکایی را برای شکست طالبان رهبری میکند.» به آن اشاره شده است.
در سال ۲۰۰۱ او در کنار نیروهای ویژهی امریکایی (Green Berets) سوار بر اسب، رژیم طالبان را از ساحهی تاریخی ترکنشین در شمال افغانستان بیرون راند.
او بیش از صدها تن از نیروی زیر دست خود در جریان جنگ با گروه طالبان را در کوهپایهها از دست داد. قسمی که در فلم سینمایی هالیود تحت نام «۱۲ سپهسالار» در ۲۰۱۹ اکران شد، داستانی از سربازان نیروهای اسبسوار افغانستان را تعریف کرده است. این بخشی از داستانی است که در کتاب من تعریف شده است.
دختران
یک دختر ۹ساله زمانی که پدر و مادرش مصروف کار در یک مرزعهی دورافتاده بودند، او مسؤول نگهداری برادر کوچکش در خانه بود. نمیدانم چه سرنوشتی در انتظار این دختر خردسال بود؛ اما این را میدانم شمار زیادی از دختران مانند او بنا به دلایل مختلفی فرصت برای فراگیری دانشن نداشتند؛ یا هم پیش از جوانشدن، به عقد کسی در آورده میشدند. – افغانستان یکی از کشورهایی است که ازدواج زودهنگام (اجباری) در ساحات دوردست آن به صورت چشمگیری وجود دارد؛ عرفی که انتقاد تند نهادهای حقوقبشری را به دنبال داشته است.
میزبانی یا مهماننوازی
یکی از لحظات خوشایند برایم، زمانی بود که به ساحات دوردست افغانستان در میان اوزبیکها – مغول، فارسیزبانها – تاجیک و هزارهای شیعه، به شمال افغانستان سفر میکردم و آنها به گونهی جدی مرا نوازش میکردند و از من مهماننوازی میکردند. کسانی که به شدت متحدان امریکا بودند، مرا همواره به خانههای گلی سادهیشان دعوت میکردند. در این خانهها همواره برای من یک «بره-گوسفند» یا «بز» قربانی میکردند. دادن خوراک گوشت حیوان به مهمان در میان افغانستانیها یک عرف افتخارآمیز است.
مرغ جنگی
زمانی که ما در کابل حضور داشتم، در بیشتر روزهای جمعه، مراسم مرغجنگی بیشتر پس از پیشین در باغ بابر صورت میگرفت. این باغ توسط بنیانگذار امپراتوری بابریان درهند، ساخته شده است. در این جنگ، برنده مردی است که مرغش برندهی میدان باشد. این فرهنگ به دلیل مخالفت با قوانین اسلامی توسط طالبان متوقف شده بود؛ چون به عقیدهی طالبان این بازی منجر بازداشتن از عبادت میشود.
دانشآموزان دختر
پس از این که ۵ سال طالبان حق آموزش را از زنان و دختران در افغانستان گرفتند -در زمان رژیم طالبان از ۱۹۹۶ – ۲۰۰۱ زنان دختران حق بیرون رفتن از خانه را نداشتند-، در شهر شبرغان در ۲۰۰۵ دختران رفتن به مکاتب را از سر گرفتند، یک دختر کوچک گریه میکرد و داستانی را برایم تعریف کرد؛ این که طالبان پدرومادرش را کشته بودند. او ترسیده بود و میگفت: «روزی که امریکاییها بروند، طالبان دوباره برخواهند گشت و اگر ما دختران، به درس و تعلیم (خواندن و نوشتن) برویم، ما را خواهند کشت؛ زیرا به اساس قانون طالبان، زنان حق آموزشوپرورش را ندارند.»
محافظت از بودا
درهی رویایی بامیان که ۸۰۰۰ متر از سطح بحر ارتفاع دارد، ساحهای دورافتاده در میان کوههای هندوکش، ولایت «هزاره-مغول»نشین و مرکز بودا است که تاریخ آن بر میگردد به قرن ششم. در سال ۲۰۰۱ این ولایت به شدت زیر حملات نیروهای طالبان قرار گرفت که به اساس قوانین بینالمللی، حمله بر اقلیت هزارههای شیعه خوانده شده و مورد نکوهش قرار گرفت.
قبایل افغانستان
در جریان مأموریتام در افغانستان، به ساحات دوردست این کشور سفر داشتم، به ساحات تاریخی که احتمالا به فراموشی سپرده شده بود. ما در این ساحات از طرف عشایر کوچی به شدت مورد استقبال قرار گرفتیم؛ آنها مرا به خانهها-غژدیهای-شان دعوت کردند تا در رابطه به عنوان یک امریکایی، از جهان بیرون تعریفی برایشان داشته باشم. در دشتی خشک، کسانی زندگی میکنند که ازامکانات زندگی ابتدایی مانند برق محروم اند که حتا در تصورم نمیگنجید.
برگر و پیتزا
یکی شهروند افغانستانی که درابتدا در یکی از پایگاههای امریکایی کار میکرد، بعدا یک رستورانت برگر فروشی را در کابل ایجاد کرد؛ مانند سایر محلهای تجاری که در بیرون دروازهاش محافظ دارد، این یکی دیگر از رستورانتهای مدل امریکایی پس از سرنگونی رژیم طالبان در کابل است که به صورت ویژه غذای دلپذیری در این رستورانتها (KFC- Kabul Fried Chicken) آماده میشود.
طالبان
با شمار زیادی از طالبان بحث و دیدار داشتم، کسانی که بیشتر توسط ژنرال دوستم اسیر شده بودند. این بازداشتها بیشتر در دشتهای ولایتهای شمال صورت گرفته و نیروهای ژنرال دوستم شمار زیاد طالبان را در زمان سقوط رژیم این گروه بازداشت کرده بودند. پس از حملهی ۱۱ سپتمبر، نیروهای امریکایی به حمایت از جبههی مقاومت در شمال پرداختند و با حمایت هوایی در کمتر از یک ماه رژیم طالبان را سرنگون کرد. ژنرال دوستم یکی از فرماندهان جهادی تحت حمایت هوایی امریکا، در شمال کشور علیه طالبان قد علم کرد. یکی از طالبان بازداشتشده برایم گفت: «شما امریکایی ممکن است تماشا کنید؛ اما ما هم زمان داریم، ما شما را بیرون میکنیم.»
یادداشت: برین گولین ویلیامز، یکی از دانشمندان اسلامی در دانشگاه ماساچوست درتموند است. این نوشته زیر عنوان «چهرهی نگرانی افغانستانیها پس از خروج» به زبان انگلیسی در شبکهی« IBTimes (US)» منشتر شده بود.