
نویسنده: محبوبه ابراهیمی
برخورد و برنامهریزیای که بنیادگرایان نسبت به زنان و برای زنان داشتهاند، چیزی جز برنامههایی برای کنترل ذهن، بدن و حضور زنان در جوامع تحت تسلطشان نبوده است. آنان علاقهمند هستند از دین، اخلاق و سنتهای جامعه استفاده کنند تا نقش زنان را به نگهدارندهی خانه و خانواده تقلیل دهند.
واضح است که کنار گذاشتن و بیرون راندن زنان از مقابل چشمها از اولویتهایشان باشد. بنیادگرایان نه توان علمی برخورد با پیامدهای حضور زنان را در جامعه دارند و نه تحمل تربیتی حضور زنان را. در پیشینهی تاریخی آنان، زن مساوی است با عورت که باید پوشانیده شود، صحبت راجع به آن تابو و بودنش در کنار مرد تنها محدود به حیطه لذتجویی مرد بوده است. از لحاظ سیاسی مسلم است که با این محاسبات، تداوم حفظ قدرت در مواضع مختلف تصمیمگیری حتا در زنان، برای مردان تضمین شده است؛ مسئلهای که از سازوکار ذهن نابالغ و رشدنیافتهی نظام تربیتی مردسالار نشأت میگیرد.
میتوان فرض کرد در یک خانه، کودکی با مغزی کوچک دیکتاتورمآبانه، تمامی فرصتها، امکانات، رسیدگیها و منافع را فقط برای خود بخواهد؛ زنان نهتنها خود از فرصتها و امکانات بیبهره میمانند؛ چهبسا زمینه را برای برخورداری بیشتر مردان از امکانات، مهیا کنند. هنگامی که از این چشمانداز به ایدیولوژی و ساختار فکری این گروه نگریسته شود؛ باید نسبت به حذف فزیکی زنان از جامعه در صورت تسلط این گروه بسیار نگران بود.
نگرانی را زنان متعهد و هوشیاری میفهمند که از همه سو زیر فشار و محاصرهاند؛ اما امیدشان را از دست نمیدهند. نگرانی را اما تنها زن تنهایی با تمام وجود حس میکند که باید برای رفع نیازهای مادی خود و فرزندانش درآمد داشته باشد و بهخاطر تنهایی باید با گرگهای خانه و بیرون از خانه بجنگد.
نگرانی مال دخترهای جوانی است که تحصیلاتش را تمام کرده و امیدواراست با ارایهی تخصص و مهارتش، سنگی از پیش پای هم نوعانش بردارد وهم خودش را با تخصصش تعریف کند. نگرانی را مادران دختران خردسال میفهمند که غم تاریخی داشتن طفل دختر را در افغانستان به میراث بردهاند.
نگرانی را مردانی میفهمند که تاوان اینهمه رنج، ناآگاهی و خواری زنان را داده و میدهند. نگرانی را نه جامعه جهانی میفهمد و نه نهادهای حقوق بشری دنیا. سیاست زبان خودش را دارد و حق و حتا جان انسان را برای رسیدن به اهداف خود فدا شده میخواهد.
پرسش اما این است که در آنچه در سرلوحه کار نهادها و سازمانهای جهانی برای اعاده حق زنان تعریف شده است و بیشتر از صدسال تلاش و تقلای متداوم برای آن صورت گرفته، برای دفاع و اعاده حق انسانی زن افغانستانی چه تدبیری اندیشیده شده است؟ پاسخ: هیچ!
اگر در طول سالهای گذشته پول قابلملاحظه و پروژهی نام و نان داری برای کار کوتاهمدت تعریف شده بود و تدابیر محکم و قابلقبول امنیتی هم اندیشیده شده بود و حس ماجراجویی خارجیها را هم میتوانست ارضا بکند، امکان داشته که گروهی بیایند و برای بهبود وضع زنان کلوخی بر آب گذاشته و بگذرند و با ختم پروژه به دامان امن مملکت خودشان بازگردند؛ اما دوباره زنان ماندهاند و میزان بالای خشونتهای خانوادگی، نابرابری، نظام قضایی و حقوقی نارسا و فاسد بهخصوص برای زنان.
سیستم ناکارآمد صحت و سلامت که میتوانست با بهرهمندی از مواهب دموکراسی در طول بیست سال، بسیاری از تنگناها و مشکلات را کمازکم ریشهیابی کند و بسیاری مشکلات دیگر که حلنشده باقی ماند.
غرض از انتشار، ناامیدی نیست؛ با وجود تمام کمبودها در طول بیست سال گذشته، نمیتوان از دستآوردهای بزرگ به نفع زنان چشم پوشید. هنوز و همچنان چشم امید ما به خود ماست و خواهران و برادران ما که دلشان برای انسانیت میتپد.