نویسنده: روحینا حیدری
جنگهای دوامدارد درونمرزی افغانستان در بیشتر از چهار دههی آخر، به گونهی جدی، همه زیرساختهای اجتماعی- فرهنگی جامعه را تا مرز نابودی کشانده و هنجارهای اجتماعی و فرهنگی زنندهای را همگانی کرده است که در اثر آن حقوق بشری شهروندان پیوسته نقص شده و میشود.
در اثر ساختار حاکم سیاسی و اجتماعی افغانستان، حقوقبشری زنان پیوسته بیشتر از مردان نقص شده است.
پیش از ۲۰۰۱، دختران و زنان از حق آموزشو پرورش و دیگر حقوق اجتماعی محروم بوده و آزادی شان در چهاردیواری خانه خلاصه میشد. پس از فروپاشی امارت اسلامی و به میانآمدن ادارهی موقت و سپس نظام جمهوری اسلامی افغانستان، به زنان در عرصهی کار حکومتی و اشتغال؛ امتیازهایی در اسناد قانونی مثل قانون اساسی مصوبه ۱۳۸۲ اهدا شد. این امتیازها هر چند رنگ و بوی نمایشی داشت؛ اما این تشویقها تا اندازهای پای زنان را در ادارههای حکومتی و دو قوهی دیگر باز کرد؛ اما آن چه باعث نگرانی است، دوام این تشویق کورکورانه زیر نام تبعیض مثبت است.
اکنون، وضعیت اشتغال زنان در افغانستان، قناعتبخش نیست و برای رسیدن به قناعت نیاز است که در این زمینه برنامههای متفاوت و سازندهای پیش گرفته شده و حاتمبخشیهای زیانبخش، جای خود را به برنامههای بنیادین در زمینهی تحقق حقوق شهروندی زنان و حق کار برابر با مرد را در جامعه، برای آنها بدهد.
امتیاز شغلی به زنان، یکی از چالشهای جدی فراروی آنان در حال حاضر و آینده پنداشته میشود. چرا باید به زنان اولویت داده شود؟ چرا آنان از امتیازهای بیشتری در مقایسه با مردان، برخوردار باشند؟ چرا زنان بر اساس شایستگی و ظرفیت خودشان در ادارههای دولتی در ردههای مختلف راه پیدا نکنند تا از امتیازهای نابرابر شغلی بهره بگیرند.
این به دور از انصاف است که اگر در آزمونی؛ زنی از ۵۰ امتیاز، ۱۰ بگیرد به کار راه پیدا کند و اگر مردی ۲۴ بگیرد، از حق کار در آن کرسی مشخص محروم شود. این اولویت دادن به زنان و امتیازهای شغلی؛ به آنها، در حوزهی تخصص، دانش و کار کمک نمیکند.
این روش زنان را تنبل بار میآورد. آنان فکر میکنند، اگر در دانشگاه خوب درس هم نخوانند، به دلیل امتیازهای جنسیتی کامیاب میشوند. همینگونه اگر برای سندلی حکومتی به رقابت بپردازند، به دلیل داشتن چند امتیاز اضافی، به آنها اولویت داده میشود.
با این همه، پیشگرفتن این روش نه تنها که زمینهساز کاهش خشونت علیه زنان نبوده بلکه آن را به گونهی سیستماتیک تقویت میکند.
به گونهی نمونه، اگر یک مرد دانشآموخته و دارای تجربه و تخصص چند برابر بهتر از یک زن، در آزمونی اشتراک کرده است، او ناکام میماند و زنی با دانش و تواناییهای کمتر از او انتخاب میشود؛ در این صورت، ما تبعیض جنسیتی را در مرد نهادینه کرده و او را به زنان کار، بدبین کرده ایم.
هرچند سالهای پسین، تغییرها و تحولهای ملموس و قابل توجهی برای توانمندسازی زنان، رخ داده و زمینهی رفتن آنان به دانشگاهها، در درون و بیرون از کشور مهیا شده است؛ اما زنی که اجازه دارد از چهاردیواری خانه بیرون بزند، دانشگاه برود و کار پیدا کند؛ باید براساس توانایی و شایستگی خودش در ادارههای دولتی راه یابد.
امتیازدهی به زنان، در مواردی کارساز و مفید است. زمانی که به دخترانی که به اثر ناامنی از رفتن به مکتب بازمانده اند، امتیاز میدهیم و در صنفهای بلندتر راه پیدا میکند و راههای رفتن شان به دانشگاهها هموار میشود، خوب است و تا این جای کار، میشود با تبعیض مثبت، کنار آمد. زمانی که این زمینهها فراهم گردید دختران و زنان خودشان باید با استفادهی بهینه از فرصتها و امتیازها، تلاش کنند که تا تواناییهای خود را بیشتر کرده و با اتکا به آن، به ردههای بلند در سطوح مختلف حکومت برسند. اینجا امتیاز دادن شغلی و اولویت دادن نادرست است. وقتی ما برابری میخواهیم، عدالت میخواهیم؛ نباید خودمان نابرابری کنیم و بیعدالتی در برابر جنس مخالف را روا بدانیم. اگر امتیازهایی به زنان بیبضاعت و بازماندگان شهدا برای خرج و مصارف خانوادهی شان وجود دارد، از روی نیاز است و جدای از تبعیض مثبت و منفی آن، مهم است؛ هر چند، دولت باید بکوشد که زمینهی خودکفایی را برای این زنان نیز فراهم کند؛ اما در سایر موارد از جمله اولویت دادن به زنان در گرفتن وظیفهی دولتی، ما را به توسعه نمیرساند. زنی که بدون ظرفیت و شایستگی و بر اساس امتیازهای شغلی به کرسی بلندتر از توانائیاش میرسد، کار سودمندی به جامعه و همجنسان خودش انجام داده نمیتواند. از یک زن بیکاره و چیزنفهم؛ یک مرد کاردان و متعهد، بهتر به مردم و زنان کار میتواند.
من به عنوان یک زن، اعتراف میکنم که زنان افغانستان، از نابرابری جنسیتی رنج میبرند. در حوزهی سیاسی افغانستان، طرح تبعیض مثبت را اجرا کرده است؛ به این معنا که با دادن امتیازهایی، زمینهی حضور بیشتر زنان، در بستهابی اجرایی و سیاسی را فراهم کردهاند. اعمالِ تبعیض مثبت سیاسی، از نیازهای جدی برای حضور زنان در عرصههای گوناگون است. جامعهی افغانستان، ضرورت به اجرایی کردن تبعیض مثبت دارد و تا سالهای دیگر خواهد داشت. حضور زنان پساطالبان با توجه به فرهنگ سیاسی سنتی و جامعهی بسته؛ باید گامهای اساسیتری برای اعمال تبعیض مثبت برمیداشت که هنوز نیز این نیاز پابرجاست؛ اما با این همه، در کنار آن، باید استراتژیهای مشخصی برای کاهش زمینهی نابرابری جنستیتی برداشته شود تا در درازمدت، جامعه از تبعیض مثبت بینیاز شود.