
«صلح تواّم با خشونت که به قیمت حیات زنان در افغانستان باشد، برای آنان قابل قبول نیست.» این، تکهای از حرفهای زهره، دانشجوی یکی از دانشگاههای خصوصی است که سرنوشتش به سرنوشت نامعلوم گفتوگوهای صلح و جنگِ در حال افزایش افغانستان، گره خورده.
زهره، با اشاره به ناکامی گفتوگوهای صلح و موضعگیریهای طالبان در قبال زنان و آزادیهای مدنی، میگوید: «نیازی به اینگونه صلح که دهها بار آغاز مذاکرات صورت میگیرد و هیج نتیجه بخش نیست، وجود ندارد. این مذاکرات، حملات سنگینی را هم به دنبال دارد که هر روز از مردم افغانستان قربانی میگیرد.»
در بیشتر از یک سالی که از آغاز گفتوگوهای صلح میگذرد، طالبانی که در حاشیهی جنگ نظامی بودند، تبدیل به متن گفتمان سیاسی افغانستان شده و بزرگ شدند. یک سال پس از آغاز این روند، حالا این نگرانی به وجود آمده که آیندهی افغانستان به دست آنها نیفتد. همه گروههای اجتماعی و جنسیتیای که طی دو دههی اخیر، به بخشی از حقوق مدنیشان دست یافته اند، نگران ازدستدادن آن اند. زنان، بیشتر از هر گروه اجتماعیای، نگران این اند که دوباره مجبور به تندادن به برقعوشلاق طالبان و زندگی در چهاردیواری خانه نشوند.
زهره، با اشاره به انفجار اخیر در مکتب سیدالشهدا که بیشترین تلفات را از دختران گرفت، میگوید که طالبان و دیگر گروههای تروریستی، به گونههای مختلف به دنبال حذف زنان و ایجاد ترس میان آنها استند. «به گونههای مختلف: انفجار، انتحار و خشونتهای خانوادگی روانهی گورستان میشوند.»
آمنه، بانویی که در مکتب سید اسماعیل بلخی آموزگار است، با وجود ترسها و نگرانیها از حملات احتمالی گروههای تروریستی بر نهادهای تحصیلی و آموزشی، هر روز به وظیفهاش میرود؛ وظیفهای که حملهی اخیر بر مکتب سیدالشهدا، ترسهایی را مقابل آن گذاشته است. آمنه میگوید: «زمانی که آماده میشوم برای رفتن به مکتب، به چهار گوشهی خانه نگاه میکنم و با خودم میگویم؛ اگر دوباره نتوانم به پای خودم به خانه بیایم، سرنوشت فرزندانم چه خواهد شد؟»
آمنه، چند فرزند دارد و نگران آیندهی خود و فرزندانش است. او، هر روز، مسیر طولانیای را طی میکند تا به مکتب برسد؛ مسیری که فرصتی را مهیا میکند تا آمنه با نگرانیها و ترسهایش روبهرو شود. «مسیر زیادی را طی میکنم تا به مکتب برسم و در جریان راه، حواسم پریشان و ناراحت است و در دلم هزاران تشویش به راه میافتد.»
اقارب آمنه، بارها به او گوشزد کرده اند که به مکتب نرود؛ اما آمنه که چند سال است مصروف شغل آموزگاری و تدریس برای کودکان و نوجوانان کشور است، نمیتواند از شغلی که دارد، دل بکند. «من در این مکتب چندین سال میگذرد که در خدمت اطفال این جامعه استم و این دانشآموزان به من ضرورت دارند و من هم تا پای جان، برای آنان درس خواهم داد.»
این آموزگار، از کمبود دانشآموزان در سال روان میگوید و از ترسی که حمله بر نهادهای آموزشی و تحصیلی برای دانشآموزان به بارآورده است. «جنایت وحشیانهی هراسافگنان علیه دانشآموزان، وحشت و ترس را در دل تمامیشان ایجاد کرده است.»
به گفتهی بانو آمنه، «تعداد زیادی از دانشآموزان، مکتب را ترک کردند که مبادا روزی بالای مکتبهای آنها نیز حمله شود و با سرنوشت سیدالشهدا روبهرو شوند.»
بخشی از جامعه اما در میان این همه درگیریها، چشم امیدشان به عالمان دین است؛ چون عالمان دین، هنوز هم از تقدیس زیادی در جامعه برخوردار استند، پس میتواند، گروه فشار خوبی بر دولت باشد.
در کنار افزایش ناامنی و نگرانی از آیندی صلح، تنها مرجعی که بخشی از مردم انتظار دارند با محکومیت حملههای تروریستی، گروههای درگیر در جنگ افغانستان را با استناد به روایتهای دینی محکوم کنند، عالمان دینی است؛ اما بیشتر عالمان که مرجع تقلید و تقدیس مردم استند، در مقابل فعالیتهای تروریستی و حملههایی که در آن مردم ملکی تلف میشوند، خاموشی اختیار میکنند.
ناهید، دانشآموز مکتب امالبنین در غرب کابل که پس از حمله بر مکتب سیدالشهدا، مدت یک هفته وضعیت روحی خوبی نداشته، با انتقاد از عالمان دینی، میگوید که آنها به همه چیز زنان کار دارند؛ جز به گروههای تروریستیای که هر روز مردم را با شیوههای مختلف به قتل میرسانند. «اگر دختری یا زنی بیحجاب از خانه بیرون شود، سروصدای عالمان دین همهجا را میگیرد؛ ولی اکنون که در حملههای انتحاری که بیشترین کشتهشدگان آن زنان و دختران استند، هیچ صدایی بلند نمیشود.»
طی سالهای اخیر، حملههای سازمانیافته بر مرکزها و ادارههایی که بیشترین تلفات را از زنان گرفته، این نگرانی را به وجود آوده است که گروههای تروریستی، با ایجاد ترس بین زنان، میخواهند آنها را دوباره به حاشیه برانند. نیلوفر احمدی، بانوی دیگری است که با اشاره به چند حملهی طالبان بر چند مرکز آموزشی، میگوید که در این حملهها، بیشترین تلفات را زنان داده اند. او، از حمله بر زایشگاه ۱۰۰ بستر دشتبرچی، نهاد آموزشی موعود و کوثر دانش و همچنان حملهی اخیر بر مکتب سیدالشهدا، میگوید که بیشترین تلفات را در این حملهها دختران و زنان متقبل شده اند.
افزایش ناامنی، کشتار هدفمند و نگرانی از آیندهی سیاسی افغانستان روی میز مذاکره، بیشتر از هر گروهی، زنان افغانستان را دچار ترس و نگرانی کرده است؛ گروهی که به دلیل نگاه بستهی طالبان و دیگر گروههای تروریستی، در خطر ازدستدادن حقوق مدنی و سیاسیشان قرار دارند.
زهرا، بانویی که گفتوگوهای نامعلوم صلح و افزایش ناامنی، او را از نگران آیندهاش کرده، میگوید که اگر قرار باشد نتیجهی صلح، به ازدسترفتن حقوق زنان بینجامد، زنان به چنین صلحی نیاز ندارند. به گفتهی زهرا، «زنان میخواهند آزاد فکرکنند، آزاد بیندیشند و آزاد زندگی و تحصیل کنند؛ ولی طالبان برخلاف این همه استند. پس از صلحی که در آن، زنان مانند مردان نتوانند حقوق مساوی داشته باشند، جنگ بهتر است.»
عدهای از زنان، با این که نگران افزایش ناامنی و خشونتها در کشور استند، میگویند که در صورت ازدسترفتن حقوقشان، حاضر به پذیرش صلح نیستند. نیلوفر که تأیید میکند گروههای تروریستی، حملههای هدفمندی را برای سرکوب زنان روی دست دارند، میگوید: «اگر قرار است با کشتن زنان و پایمال کردن حق آنان صلح بیاید، این صلح برای ما زنان پذیرفتنی نیست.»