
نویسنده: رقیه نوری، دانشآموختهی خبرنگاری
طالبان گفته اند که با آمدنشان، بر زنان محدودیت وضع خواهند کرد؛ این هشدار برای اشخاصی است که میگویند؛ طالبان با رویکرد تازهای خواهند آمد و دیگر دلیلی برای ادامهی جنگ ندارند. زنان در طول تاریخ افغانستان، مدام به نوعی مورد خشونت، تبعیض و برخوردهای یکسویه قرار داشته اند. اکنون که مسئلهی صلح با طالبان پیش آمده است، محور بحث تنها این گروه نیست؛ دولت افغانستان و خود زنان نیز به اندازهی طالبان در این مثلث مقصر استند. دولت برخورد تظاهرگونه داشته و فقط چند زن را در ادارهها و بستهای حکومتی به کار گماشته تا با این نمایشهای زیرکانه، وانمود کند که به برابری جنسیتی متعهد و به آن عمل کرده است؛ طالبان نیز که خواهان حذف کلی زنان از ادارههای دولتی و حتا مکانهای عمومی استند؛ اما خود زنان در این میان چه کرده اند؟
در طی بیست سال گذشته، فرصتهای کافی برای تغییرهای بزرگ برای زنان پیش آمد، میتوانستند ریشههای افکار سنتی و باورهای پوچ را قطع و یا کمازکم ضعیف کنند؛ در این مدت، زنان میتوانستند به جای ماندن در خانه، کار کنند؛ جای این که تنها تولید مثل کنند، در پی دستیافتن به استقلال مالی و اقتصادی باشند، جنبشهای قوی و مستقلی ایجاد کنند و برای تحقق اهدافشان مبارزه کنند؛ اما، فعالیتهای بیست سال اخیر زنان، تنها به مبارزههای ازهمگسیختهای است خلاصه میشود که با اندک تغییر در وضعیت سیاسی کشور، از میان رفته و زنان دوباره به نقطهی صفری بر میگردند. بارها شاهد این سقوط بوده ایم؛ زنان برای تحقق اهدافشان و شمولیت برابر در دولت مبارزه میکنند و دوباره بعد از اندک تغییر در وضعیت کشور، این مبارزه بدون دستآوردهای قابل قبول به پایان میرسد؛ یا صدایشان خاموش میشود.
این مبارزهها، تنها در گرفتن پروژهها، جمعآوری پول از کشورهای بیرونی و سازمان ملل و چند برنامهی کوچک، آنهم با زنان تحصیلکرده در شهر و در نبود زنان ولایتهای دورافتاده خلاصه میشود. اگر نگاهی به گفتوگوهای صلح بیندازیم، سهم واقعی زنان در این گفتوگوها به دور از ارقام رسانهای، به چه میزان است؟ آنها تا چه اندازه روی خواستهایشان پافشاری کرده و با منسجمکردن زنان آگاه و تحصیلکرده، در پی ایجاد جنبشهایی شدند که نشاندهندهی ارادهی آنها باشد برای این که دیگر به هیچ نحوی حاضر نیستند به بیست سال قبل بر گردند. مدام شاهد بیانیههایی از سوی زنان استیم که دیگر به عقب بر نمیگردند و حاضر نیستند دستآوردهای بیست سال اخیرشان را با هیچ چیز و هیچ قیمتی معامله کنند؛ اما آیا این زنان بعد از به پایان رسیدن گفتوگوهای صلح و مشارکت طالبان در حکومت، بازهم حاضر خواهند شد روی این خواستشان پافشاری کنند؟ به یقین که هیچ زنی حاضر نخواهد شد زیر دُره و میل تفنگ، از آزادی و دموکراسی بگوید و یک بار دیگر زنان در چهاردیواری خانهها زندانی میشوند.
این گفتهی طالبان زنگ هشداری است برای بیداری زنان که نه طالبان رویکرد تازهای خواهند داشت و نه زنان بعد از سهیمشدن طالبان به فعالیتهای پراکندهیشان ادامه خواهند داد. طالبان همانگونه که خودشان را مدافع شریعت اسلامی دانسته و حضور زنان را در محلهای عمومی باعث انحطاط اخلاقی میپنداشتند، آنهایی که چندین سال زنان را در چهاردیواری خانههایشان زندانی کردند و بدترین نوع خشونتها را از خشونتهای خرد خانوادگی گرفته تا محرومکردن از حقوقبشری شان –حق آموزشوپرورش، حق کار در بیرون از خانه و..، بر آنها تطبیق کردند. از چند سال به این سو شاهد دوگانهکردن همه چیز بوده ایم؛ سالنهای جداگانهی مردانه و زنانه، حقوق و خواستهای مردانه و زنانه، وظایف زنانه و مردانه و اما این که صلح هم به این دوگانگی اضافه شود، موضوع دردناکی است.
در نشست مسکو تنها یک زن حضور داشت و این که چه نقشی بر مذاکره داشت برای همه روشن است؛ این که به نمایندگی از زنان افغانستانی، تا چه اندازه روی خواستهای آنها پافشاری کرده و بر حفظ دستآوردهای بیست سال گذشته تأکید کرده، معلوم نیست؛ اما این رقم خود نشاندهندهی تبعیضهای ساختارمند علیه زنان است. اگر حقوق را در برابر صلح معامله کنیم، بدون شک، هیچ یک از این دو را به دست نخواهیم آورد. آیا زندگی در کنج خانهها چون مجرم زندانیای که به هیچ یک از حقوقبشریاش دسترسی ندارد، کمتر از کشتن و مردن درد دارد؟ آیا برگشتن به حاشیه، به جایی که باعث حذف زنان از بخشهای مهم فعالیتهای اجتماعی و سیاسی شود، کمتر از ناامنی وحشت دارد؟ ما به عنوان نسل زنان جوانی که برای تحقق آرزوهایمان قربانیهای زیادی داده ایم و هرگز نمیخواهیم بار دیگر زیر برقع خودمان را پنهان کنیم، خواستار حفظ دستآوردهایمان استیم. همه میخواهند این جنگ به پایان برسد و به راستی همه از جنگ، کشتار و خونریزی خسته اند؛ اما آیا پایان این جنگ، شروع جنگ دیگری برای زنان نخواهد بود؛ جنگ برای حفظ هویت، جنگ برای حفظ دستآوردها و جنگ برای فرار از سرنوشت سیاه؟
با این که در جریان چند دهه جنگ در افغانستان، همه قشرهای جامعه زیان دیده اند؛ اما، مفهوم صلح و خواستهای مردان و زنان در این گفتوگوها از هم متفاوت اند. زنان در کنار امنیت جانی، امنیت جایگاه و دستآوردهایشان را نیز میخواهند؛ امنیتی که دوام آن را تنها با حضور چند زن در هیئت گفتوگوهای صلح و بیانیههای پراکندهی مملو از ترس، نمیتوان تضمین کرد؛ بلکه زنان باید به درک کلی از وضعیت و نیاز به همبستگیشان برسند تا همه از خانههای خود تحرک را آغاز کرده و برای صلح و حقوق خود، دادخواهی کنند. طالبان امروز، هیچ فرقی با طالبان دیروز ندارند و دوباره با رویکرد زنستیزی و خشونت بر میگردند. در چنین وضعیتی، به جای دلخوشکردن به رویکرد جدید طالبان، نیاز است که روی خواستهایمان بیشتر پافشاری کنیم؛ تا دیگر هیچ زنی قربانی نظام طالبانی نشود؛ تا دیگر زنان با همهی داشتهها و دستآوردهایشان، پشت پنجرههای بستهی خانه زندانی نشوند.