
دو سال پیش، زمانی که دانشگاه را تمام میکند، در یکی از نهادهای دولتی وظیفه میگیرد؛ قمر، دختری است که در یک خانوادهی نسبتا باز کلان شده و حق تحصیل و کار داشته است. او، به ساختن زندگیاش مصروف است و فکری برای ازدواج ندارد؛ تا این که خانوادهاش تصمیم میگیرند، او را به یکی از خواستگارهایش بدهند.
قمر، به دلیل این که خودش انتخابی برای ازدواج ندارد، به تصمیم خانواده موافقت میکند. مراسم نامزدی قمر با علی برگزار میشود و با هم عقد میبندند. پس از نامزدی، قمر و علی، وارد رابطه میشوند که این رابطه در شروع فقط تلفونی است. رابطهای که کم کم به صمیمیت بیشتر میانجامد و هر روز بین هم عکسها و ویدیوهایی رد و بدل میکنند.
طی نزدیک به دو دههی اخیر، به دلیل آزادیهای نسبیای که برای زنان داده شده و امکاناتی که برای برقراری ارتباط وجود دارد، دختران زیادی پس از نامزدی، با نامزد شان وارد رابطهی نزدیک میشوند که گاهی این رابطهها و اعتمادها به سکس میانجامد.
قمر و علی، دیری نمیگذرد که وابستهی هم میشوند؛ اما علی مخالف کار کردن قمر در بیرون از خانه است و از هر راهی تلاش دارد تا مانع او از رفتن به وظیفهاش شود؛ ممانعتی که با وجود عشق و اعتماد قمر به نامزدش، نمیتواند مانع او شود و قمر میخواهد در ساختن زندگیاش خودش سهم داشته باشد.
رابطهی قمر و علی، به دیدارهای پیدرپی و معاشقه میرسد و خانواهی قمر هم به دلیل این که دختر شان، به عقد رسمی نامزدش درآمده است، مخالفتی با دیدن قمر و نامزدش ندارد. روزی از روزها که قمر و نامزدش در خلوتی با هم معاشقه دارند، نامزدش از او درخواست سکس میکند و قمر هم از این که شوهر قانونیاش است و نزدیک به دو سال را با هم گذشتانده اند، مخالفتی نمیکند. سکس بین قمر و نامزدش اتفاق میافتد و اما بعد از آن روز، دیگر نامزدش از ازدواج با قمر انکار میکند.
قمر میماند و زندگیای که آن را به نام بکارت، به علی سپرده است. بزرگان خانوادهها با میانجیگری تلاش میکنند مانع فسخ نامزدی آنها شوند؛ اما علی روی فسخ نامزدیاش با قمر پافشاری میکند تا این که از هم جدا میشوند.
داستان زندگی قمر که تا اینجا به شوخی گرفته شده است، ختم نمیشود؛ دیری از وضعیت بد روانی قمر که بکارتش را در جامعهی سنتیای چون افغانستان از دست داده است، نمیگذرد که پیامی از نامزدش دریافت میکند. علی، عکسهایی از قمر برایش میفرستد و ویدیویی که با مرد دیگری در حال رابطهی جنسی است. او همان بار که با قمر سکس کرده، ویدیو گرفته است و توسط فوتوشاپ، جای خودش مرد دیگری را جابهجا کرده تا از این طریق قمر را زیر فشار قرار بدهد.
او از قمر مقدار زیادی پول میخواهد و برقراری رابطهی جنسی مداوم. قمر که تا هنوز برای خانوادهاش نگفته است با نامزدش رابطهی جنسی داشته، خودش را در شرایطی میبیند که یا باید خواستهای نامزدش را قبول کند و یا آبرو و عزت خود و خانوادهاش را به دست نامزدش بسپارد. نامزش او را تهدید میکند که اگر خواستهایش را قبول نکند، این عکسها و ویدیوها را در شبکههای مجازی نشر میکند.
قمری که هنوز درگیر آسیبهای روانی فسخ نامزدیاش است، خودش را با آسیبهای بیشتر روبهرو میبیند؛ آسیبهایی که در صورت فاش شدن این عکسها و ویدیوها، میتواند ختم زندگی او باشد و بربادی خانوادهاش در جامعهی سنتیای مثل افغانستان.
قمر سرانجام تصمیم میگیرد مقابل خواست نامزدش بایستد و از این بیشتر برایش فرصت ندهد که از او سوء استفاده کند. او با مراجعه به نهادهای عدلی، شکایتی از علی درج میکند.
سوء استفادهای که از قمر توسط نامزدش شده است، تنها موردی نیست که به ثبت رسیده، بیشتر از دهها مورد وجود دارد که پسران با گرفتن عکس از دوستدخترها و نامزدان شان، آنها را تهدید کرده و از ایشان پول، سکس مداوم و چیزهای دیگری میخواهند.
وجود تلفونهای هوشمند که از یک سو ارتباطات نوشتاری، صوتی و تصویری را فراهم کرده است و از سوی دیگر، به ابزاری برای عدهای تبدیل شده است تا بتوانند از آن برای گرفتن اسناد به صورت پنهانی استفاده کنند، به یکی از مشکلات دختران در این اواخر تبدیل شده است که دختران زیادی قربانی خشونتها و سوء استفاده از این طریق قرار گرفته اند. در اکثر موارد، وقتی دختری بدون نامزدی با پسری وارد رابطه میشود و به اثر اعتماد بین هم تصاویری رد و بدل میکنند، پسران با استفاده از این تصاویر اقدام به تهدید دختران میکنند که اگر رابطهی قانونیای پیش از آن بین شان وجود نداشته باشد، دختران نمیتوانند مشکل شان را با خانواده و یا نهادهای امنیتی در جریان بگذارند تا از این تهدیدها جلوگیری شود. پسران با استفاده از این نقطهضعف دختران، بارها اقدام به باجگیری از آنها میکنند که شامل خواستن پول، سکس و حتا تقاضای سکس با دوستان پسران باجگیر میشود.