
از خشونتهای عاطفی تا خشونتهای فزیکیای که بر زنان اِعمال میشود، وحشتناکترین نوع خشونت، نادیده گرفتن حضور زن به عنوان یک انسان بسیار معمولی است.
در گفتوگوهای صلح افغانستان با طالبان، یکی از موارد بسیار جدی که توسط خود زنان و فعالان حقوق زن مطرح شد، دستآورد زنها در ۱۸ سالِ بعد از سقوط رژیم طالبان در افغانستان بود. زنها با راهاندازی کمپاینهای مختلف خواستند تا به گوش طالبان و آنهایی که در مذاکرات صلح فرق چندانی با طالبان نداشتند، برسانند که شما نمیتوانید ما را حذف کنید و باید این حضور، جدی گرفته شود. هر زمانی که از حضور زنان در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حرف به میان میآید، نمیتوان به حاشیه راندن زنان توسط طالبان را نادیده گرفت. ما آن قدر این مسأله را برجسته و درشت میکنیم تا تاریخ هیچ گاهی از یاد نبرد، جریان حاکم طالبان، با نیمِ نفوس افغانستان چه کردند.
متأسفانه بعد از گذشت ۱۸سال از سقوط حکومت طالبان و روی کار آمدن نظام جمهوری و مردمسالاری در کشور، هنوز هم قوانین سختگیرانه و ضد اجتماعی طالبان بر زنان به صورت نامرئی در خانوادههای افغانستانی حاکم است. خشونت در برابر زنها تنها با یک دست و پای شکسته، صورت کبود و دماغ خونی، نمیتواند تعریف پیدا کند. عدم داشتن حق انتخاب در پوشش، انتخاب شیوهی زندگی، انتخاب همسر هم خشونت است و زنها همهروزه در محیط خانواده که شاید امنترین محیط برای زنان تعریف میشود با این خشونت دست و گریبان اند.
مسألهی دسترسی به حقوق زنان باید یک مسألهی بسیار معمولی باشد؛ اما در مقاطع مختلف تاریخ در افغانستان حقوق مسلم زنها از آنها گرفته شده تا زمانی که این حقوق مسلم انسانی توسط پدر، برادر و شوهر ذره ذره دوباره پس داده میشود، فکر کنند به آنها لطف شده است.
زنها به داشتن دنیای رنگارنگ معروف اند. بسیاری از اِلمانهای زنانه مانند لاکهای رنگی ناخن، لباسهای گلدار، آشپزی انواع مختلف غذاها، به تعریف این تنوع رنگها میپردازد. از دیدگاه روانشناختی هر رنگ معنا و مفهوم مخصوص به خودش را دارد. معمولا همین رنگها است که به تعبیر دنیای عاطفی زنان میپردازد؛ اما ما از رنگ زندگی زنان در جغرافیایی حرف میزنیم که مسألهی انسانیت این جا در خطر است و ناگهان دنیای معروف صورتیِ زن رنگ میبازد. دنیای زنانی که افغانستان زیستگاه شان است، با رنگ عاشقانههای پنهانی، ازدواجهای اجباری، قتلهای ناموسی، خودکشی و… عجین شده است و این حرکت همواره در تلاش حذف کردن زنان است.
خشونت علیه زنان مسألهی تازهای نیست؛ اما ظرفیت هر چه بیشتر پرداخته شدن به این مسأله وجود دارد و رسانهها همواره به عنوان یک جریان تأثیرگذار عمل کرده تا نشان دهند که عُمق فاجعه همین جا است؛ همین جایی که خانوادهها به اسم روابط عاطفیِ پدر، برادر و شوهر زنان را مورد وحشتناکترین نوع خشونتها قرار میدهند و اگر در برابر این خشونتها سکوت کنیم در جنایت آنها دست داشته ایم.
رنگ زندگی زن افغانستانی تنها سیاه نیست؛ پشت این رنگ تیره، زنی تکیه داده است که با به دنیاآوردن کودکی، روشن کردن چراغ خانهای، جهان را جای بهتری برای زیستن میکند. نمایش خشونتهایی که در برابر زنان اتفاق میافتد، برای این است که دیگر باید به این خشونتها نقطهی پایان گذاشت و تنِ زن را، حضور زن را در جای دیگری غیر از رخت خواب نیز جدی گرفت و این مسأله نیاز به مبارزهای دارد که خود زنان سردمداران این مبارزه استند. حرف اینجا است که چگونه میشود به روزهای روشنتری امیدوار بود؟ مهمترین حرف در رسیدن به جواب این سؤال رسیدن زنان به آگاهی در مورد حقوقی است که از آدرس دین، سنت و فرهنگ حاکم در جامعه از آنها گرفته شده است. زنِ آگاه، هیچ گاهی زیر بار ظلم و نابرابری نمیرود.
مسئلهی خشونت در برابر زنها، وحشتناکترین اثری که از خود به جا گذاشته است، هویتزدایی زنها است و این خشونت به حدی قدرت گرفته که وجود زن را به عنوان یک انسان برای خودش زیر پرسش برده است.
در تقویم جهانی روزی است برای بزرگداشت از وجود زن؛ روزی برای منع خشونت علیه زن و این روز برای زنهایی است که حتا نمیدانند جهان روزی را به اسم شان مسمی کرده است؛ همین قدر تأسفبرانگیز!