دیانا از نفوذ خارقالعادهی مائوتسهتونگ که هنوز هم در روان اکثریت مردم چین جایگاه خود را حفظ کرده است، با ذکر یک خاطرهی دوران کودکی خود یاد کرد: من آن زمان کودکی بودم که در گروه پیشآهنگان سرخ قرار داشتم. وقتی مائو درگذشت، ما از کسانی بودیم که برای او مراسم سوگواری برگزار کردیم و همهی کودکان، درست مانند این که عزیزترین عضو خانوادهی شان را از دست داده باشند، عزاداری کردیم و گریستیم. او گفت: این عزاداری تنها یک امر فرمایشی نبود. شستوشوی مغزی در نظام آموزش و پرورش چین به گونهای ماهرانه تنظیم شده بود – و هنوز هم جریان دارد – که کسی حس نمیکرد کاری غیر عادی انجام میدهد. دیانا گفت: مائو بدون شک یک شخصیت استثنایی در تاریخ بود. او تنها مردی با کاریزمای شخصیتی نبود. پیروزی آن انقلاب بزرگ و تجهیز و رهبری مردم در آن شرایط دشوار، و سپس ایجاد و تحکیم نظامی که برای چندین دهه حدود یک و نیم میلیارد انسان را تحت کنترل خود داشته است، به چیزی بیشتر از کاریزما ضرورت داشته که مائو آن را تأمین کرده است.
دیانا گفت: مائو یک شاعر بود؛ اما از هنر شاعری خود برای بیان حرفهای سیاسی خود نیز استفاده کرد. مائو ساده و آرام حرف میزد و عمیقترین حرفهای او با بیانی ادا میشد که برای اکثریت بزرگ مردم، حتا کودکان قابل درک و پیروی بود. این هنر رهبری را در کمترین کسی میتوان یافت. دیانا میگوید کودکان در سنین خُردسالی خود به سادگی میتوانستند در مقام تدریس و معلمی اندیشههای عمیق مائو قرار گیرند و این بود که اندیشهها و دیدگاههای او به سادگی میتوانست در سراسر کشور انعکاس کند.
دیانا برخی از سنتهای مائو را در ایجاد بنیادهای نظام جدید چینی موثر قلمداد کرد: سادهزیستی، مبارزه با خصوصیتهای اشرافی، اعتماد به نفس و استغنا در برابر بیگانگان، کوشش خستگیناپذیر، استقامت و استواری… دیانا از این خصوصیتها که اکنون در روابط و مناسبات مردم چین ریشهدار شده است، به عنوان یکی از عوامل عمده در استحکام و نیرومندی نظام سیاسی چین نیز یاد کرد. با این هم، دیانا کیش شخصیت مائو را که در دوران انقلاب فرهنگی فاجعهی بزرگ فرهنگی و تاریخی چین را ایجاد کرد، در تاریخ چین بیسابقه میداند. در انقلاب فرهنگی چین هزاران جلد کتاب و هزاران اثر تاریخی چین به عنوان این که ذهن نسل جدید چین را به انحراف میکشد، نابود شد و چین این ضایعه را هرگز جبران نمیتواند؛ اما دیانا این نکته را نیز علاوه کرد که همین کیش شخصیت غولآسا بیمی را در روان نسلهای بعدی چین خلق کرد که دیگر هیچ کسی تلاش نکند به چنان حالتی گرفتار شود. سیستم رهبری چین نیز بیشتر از هر خطری دیگر در برابر کیش شخصیت در رهبران دست اول حساسیت دارد و به همین علت، این نظام به گونهای شکل گرفته است که کیش شخصیت فردی و یا گروهی را به هیچ صورت اجازهی رشد نمیدهد.
***
حسابگیری و شفافیت در نظام چینی نیز از نکتههای مهمی است که دیانا از آن سخن میگوید. به گفتهی او کسی که خواسته باشد در این نظام سوء استفادهی فردی و یا گروهی کند، به ندرت موفق میشود. نظام در یک زنجیرهی مستحکم و پیچیدهی نظارت و کنترل حرکت میکند که مجال حرکت خلاف برای کمتر کسی میسر میشود. او گفت: همین عامل است که توانسته است در این کشور پهناور از ذخیرهی عظیم ثروت آن حفاظت و امکان استفادهی موثر آن را بیشتر کند.
***
چین با هانگ کانگ و تایوان دو مدل متفاوت از رابطه را دارد. هر دو جزیرههایی اند که چین تلاش دارد تسلط خود را بر آنها اعمال کند. در هانگ کانگ، سرمایهداران و تاجران قدرت اصلی را در دست دارند؛ اما این قدرت در تجارت آزاد و میدان وسیع برای فعالیتهای اقتصادی آنان است. این گروه تاجران هانگکانگی در امور سیاسی اصلا دخالت نمیکنند و ترجیح میدهند که ضعیفترین گروه سیاسی بر سر اقتدار باشد که از تمام تصامیم دولت مرکزی اطاعت کند. در نقطهی مقابل، نظام چینی از رشد و فعالیت سرمایهداران هانگکانگی بیمی نداشته و برعکس، از آن حمایت میکند و زمینهی هرگونه آزادی را برای آن فراهم کرده است. او گفت: حالا وقتی به رابطهی هانگکانگ و چین نگاه کنید، ظرافتی را در آن میبینید که برای شما جالب تمام میشود؛ اما رابطهی چین با تایوان دشواری زیادی دارد. تایوان همیشه با نوعی احساس استقلال در برابر دولت چین مقاومت کرده است و این مقاومت، باعث شده که هم قسمت عمدهای از نیروهای آن صرف مقابله با چین شود و هم از رشد و پویایی اقتصادی خود به گونهی محسوسی باز بماند.
***
دیانا دو مشکل عمده را در برابر نظام کنونی چین نگرانکننده قلمداد کرد: مشکل اول، مهاجرت سیل بزرگی از مردم است که از روستاها در جستوجوی کار و زندگی بهتر به سوی شهرهای بزرگ مانند پیکنگ و شانگهای سرازیر میشوند. دیانا گفت: در نظام چینی این افراد به هیچ صورت در شهرها جایی برای زندگی مصؤون و راحت پیدا نمیتوانند. آنها هرگز از ساکنان اصلی این شهرها محسوب نمیشوند و تغییر مکان زندگی در نظام چینی به دشواری امکانپذیر است. هر فرد از روزی که به دنیا میآید، در ساختار حکومت محلی دارای پروندهای میشود که هر رفتار مهم او در آن ثبت میشود. هر کسی خواسته باشد از روستا به شهر منتقل شود، باید این پرونده را با خود داشته باشد و این همان کاری است که طبق نظام اداری چین اصلا امکانپذیر نیست. ضرورت مهاجرت از روستاها به شهرها از یکسو و بیسرنوشتی و بیخانمانی این افراد از سوی دیگر مشکلی است که روز به روز نظام و ساختار کنونی چین را فشار میدهد و ظاهرا راه حلی هم برای آن به نظر نمیرسد.
مشکل دوم، مشکل بیکاری در سطح افراد تحصیلکردهی چینی است که اکثریت قاطع آنان درجات بلند دانشگاهی دارند. دیانا گفت که تعداد این افراد اکنون از مرز دهها میلیون فراتر رفته و هر روز بر تعداد شان افزوده میشود. این عده هم از روستاهای چینی میآیند و هم از داخل شهرهای بزرگ. برای این عده تن دادن به کارهای شاقه و خوارکنندهی قبلی ناممکن است. کار و شغل مناسب هم گیر شان نمیآید. وقتی در شهرهای بزرگ مانند پیکنگ هم باشند، باید روزانه دو تا سه ساعت سوار اتوبوسهای عمومی شوند تا به شهر برسند و یا شام با صرف همین مقدار زمان به محل سکونت خود برگردند. این امر سرخوردگی خطرناکی را در میان این قشر خلق کرده و روز به روز بیشتر میکند. دیانا نارضایتی عمومی از وضعیت زندگی را عامل عمده در انقلاب چین خواند و گفت این نارضایتی اکنون دارد به شکلی تازه گریبانگیر نظام و جامعهی کنونی چین میشود.
دیانا آیندهی چین را نامطمئن خواند و گفت: وضعیت موجود در چین دورنمای تاریکی را برای این کشور نشان میدهد. این بدان معنا نیست که نظام کنونی به سادگی خواهد شکست؛ اما فشار و سختگیریهای آن را بیشتر خواهد کرد و دیکتاتوری پنهان را به دیکتاتوری آشکار و سرکوبگر تبدیل خواهد کرد. با این هم، دیانا گفت: نظام چین از نوعی فرهنگ به خصوص چینی تغذیه میکند: ما از دوران گذشته به گونهی یک آموزش عام اجتماعی گوشزد میشویم و یاد میگیریم که همیشه در خط وسط و اعتدال قرار داشته باشیم. به خصوص وقتی پای منافع و زندگی ما به میان بیاید، همیشه تلاش میکنیم که کمهزینهترین گزینه را انتخاب کنیم. در سطح جامعه، این امر قناعت به وضع موجود را تقویت کرده و در سطح نظام، اعتدال و میانهروی در برخوردها و رفتارهایش با مردم و ادارهی حکومت را. دیانا گفت: هر گاهی که در چین نارضایتی عمومی صورت گرفته است، به دلیل آن بوده که نظام و حکومت از خط اعتدال بیرون رفته و دچار افراط یا تفریط شده است. دیانا میگوید که مرگ هوجینگ تائو میتواند فرصت دیگری برای یک تغییر بزرگ و بنیادی در کل نظام چین باشد. با این تحول نظام میتواند بهانهای بیابد که بسیاری از دیدگاهها و سیاستهای جدید خود را مورد تجدید نظر قرار دهد.
(ادامه دارد)