
نزدیک ساعت ده شب، تلویزیون طلوعنیوز تماس گرفت و از پاسخ منفی ارگ به مطالبات تظاهرکنندگان خبر داد. وقتی گفتم که نمایندگان ما هنوز با اشرف غنی دیدار نکرده اند و کسانی که در تلویزیونها ظاهر شده اند، نمایندگان ما نیستند، پیشنهاد کرد که در یک مصاحبهی تلفونی موقف تظاهرکنندگان را بیان کنم. با خواست آنها موافقت کردم و لحظهای بعد جریان تماس برقرار شد. در ابتدای گزارش طلوعنیوز، بخشی از سخنان محقق و به تعقیب آن لحن تهدیدآمیز اشرف غنی را شنیدم که برایم تکاندهنده و غیر قابل پیشبینی بود. با شنیدن این صداها، به روشنی حس کردم که ورق به زیان ما برگشت خورده است. تعبیرات درشت محقق و لحن زخمخوردهی اشرف غنی، کاملا عکس آن چیزی بود که ما از فرستادن نمایندگان خود به ارگ توقع داشتیم. حس کردم که از این لحظه، ما به جای اشرف غنی، با محقق مواجه خواهیم بود و اشرف غنی همهی تیرهای خود را از کمان محقق رها خواهد کرد. اگر چنین چیزی اتفاق میافتاد، موقعیت ما به شدت تضعیف و آسیبپذیر میشد. به روشنی میدیدم که فریب خورده ایم و به دام خطرناکی افتاده ایم. با حضور نمایندگان ما در ارگ، دست و پای ما بسته و دهان ما دوخته شده بود. از واقعیت ماجرا نیز هیچ اطلاعی نداشتیم و نمیدانستیم که صحنه در کجا و چگونه علیه ما مدیریت شده است. در پاسخ طلوعنیوز گفتم که هیأتی که با ارگ دیدار کرده، نمایندگان ما نبوده است. نمایندگان ما با مطالبات روشن داخل ارگ اند و من امیدوارم که ارگ خواستههای مردم را گوش کند و به آنها پاسخ مثبت دهد. در برابر اظهارات محقق تنها جملهای که بر زبانم رفت، این بود که گفتم «احساس شرمندگی میکنم.» خبرنگار پرسید که شما تا چه وقت در جادهها میمانید، گفتم: ما داخل ارگ استیم نه روی جادهها.
وقتی مصاحبه تمام شد، از موتر تبلیغات که درون آن نشسته و به تماسهای تلفونی جواب میدادم، پایین شدم تا با برخی از همراهانی که با نگرانی وضعیت را دنبال میکردند، در مورد اقدامات بعدی صحبت و مشوره کنیم. تقریبا مطمین شده بودم که پاسخ ارگ شدید، انتقامجویانه و خطرناک خواهد بود و اگر بیشتر از آن بر خواستههای خود اصرار کنیم، اشرف غنی در حصار محقق از سرکوب خونین تظاهرکنندگان مضایقه نخواهد کرد.
***
بعدها به سخنان محقق، اشرف غنی و تکههایی از سخنان فهیمی، نمایندهی آیتالله فیاض، دست یافتم که جزئیات آنچه را در ارگ اتفاق افتاده بود، بازگو میکرد. در این فیلمها که به صورت زنده از تلویزیون ملی پخش شده است، ابتدا سخنانی از فهیمی بیان میشود که با لحنی تلخ و کوبنده اشرف غنی را مورد حمله قرار میدهد. او در بخشی از سخنان خود خطاب به اشرف غنی میگوید:«برای من خیلی تعجب بود که از در وقتی وارد شدم، تا همین مجلس یکی از برادران خودم از اقوام دیگر نمیبینم. این چه وحدت ملی است؟ … کدام وحدت ملی؟ … اگر رییس جمهور و زعیم یک کشور فقط قوما و برادران و فامیل خودش را جمع کند، آن وقت تو بیا قصهی مفصل بخوان تو از این مجمل.»
در جایی دیگر او باز هم با حملهای تندتر میگوید:«چرا یک برادر هزاره یا تاجیک خود را در این ارگ نمیبینم؟ … هر که در این ارگ آمده، این را خانهی شخصی خود ساخته اند؛ لذا اجازه نمیدهند که از یک قوم دیگر کشته شده و گلویش بریده شده اند، ببرند و زیر خاک کنند. ولی این مردم از اینجا نمیروند. تا جواب این مردم را ندهید تا به صدای این مردم لبیک نگویید تا به خوبان تان مدال افتخار ندهید و بدان تان را تنبیه نکنید، این جامعه اصلاح نمیشود.»
فهیمی در جایی دیگر از سخنان خود نکتهی هشداردهندهای را بر زبان میراند و میگوید:«وحدت ملی را باید در سفرهی خود ببینیم، در ادارهی خود ببینیم حد اقل. ما میآییم، عمامه و پای و کفش و کلاه ما را چک میکنند. کدام هزاره را تو دیدی که انتحار کرده باشد که عمامهی ما را چک میکنی؟… این اهانت است به یک ملت. ما میفهمیم؛ ولی صبر میکنیم. صبر کردیم. سالها صبر کردیم. شصت درصد مردم ما نابود شدند، صبر کردیم؛ اما ممکن است یک روزی، خدای تبارک و تعالی قانونش بر این است که وقتی ظلم طغیان پیدا کرد، جوی خون جاری میشود، سیلاب خون جاری میشود و اساس و بنیان خانههای ظالمان را ویران میکند.»
در جای دیگر هم میگوید:«در این ارگ خیلیها آمده اند و خیلیها در همین ارگ دفن شده اند. خیلیها در این ارگ خونش ریخته است. هیچ کسی در این ارگ باقی نمانده است…. ما باید تلاش کنیم که از این ارگ مصدر خدمت برای مردم خود باشیم. نه افغان و نه ترک و نه تتاریم / چمنزاریم و از یک شاخساریم / تمیز رنگ و بو بر ما حرام است / که ما پروردهی یک نوبهاریم».
بعد از سخنان فهیمی که گویا محقق و اشرف غنی را به یک نسبت غافلگیر کرده و برخلاف توقع و پیشبینی شان سخن گفته است، محقق میرود و لب به سخن باز میکند. او بعد از یک مقدمهی متعارف و خطاب به اراکین و اعضای مجلس که یکایک نام شان را میبرد و آنها را «نمایندهی مردم غزنی و جاغوری» میخواند، حرفهای خود را آغاز میکند. وی میگوید:«این جلسه به خاطر آن است که جناب رییس جمهوری مشکلات مردم را از زبان کسانی بشنود که در انتخابات پارلمانی و ریاستجمهوری، مردم به آنها اعتماد کرده اند و رأی داده اند که اغلب وکلا استند یا این که مردم به نحوی به آنها از نظر علمایی و جهادی به آنها اعتماد دارند تا گپهای واقعی مردم را بشنوند و در بارهی آن تصمیم بگیرند. به دور از هیاهو، دور از غوغای سیاسی و دور از دسایس بیگانگان.»
او برای توجیه تلاشهای اشرف غنی در رها کردن «ربودهشدهها» میگوید:«اولین روزی که سی و یک نفر ربوده شد، من بیقراری رییسجمهور را به تمام معنا لمس کردم و دیدم که چگونه بیقرار بود به خاطر این که اینها رها شوند و عملیات شود. من یک کسی نیستم که به کسی خوشخدمتی یا چاپلوسی کنم. من کسی استم که سر خود را با فولاد جنگانده ام. من کسی بوده ام که در جهاد تا آخر بودم و یک روز مهاجر نشدم. در مقاومت ده سال با طالبان جنگیده ام. در این دوره هم پیش کسی کمی ندارم؛ اما حرف حق را آدم باید گفت.»
وی با شاهد گرفتن رییس اجرائیه و اراکین قوای امنیتی، از جزئیات عملیاتی یاد میکند که در نتیجهی آن نوزده نفر رها شد و تأکید میکند که در هیچ مرحله دولت بیتفاوت نبوده است. او سخنان فهیمی را مورد انتقاد قرار داده و میگوید که وقتی از طرف یک مرجعیت گپ میزند، باید بر اساس واقعیتها گپ بزند. وی این گلایهی فهیمی را «که امروز مردم اینجا آمده، با مردم یک دفعه سلام و علیک نکرده و نبرامده است»، مورد انتقاد قرار میدهد و میگوید:
«ما باید افغانستانشمول بحث کنیم. در دیگر جای افغانستان هیچ حادثهای واقع نمیشود؟ درست است که حادثهی جاغوری حادثهی تلخ و تکاندهنده است؛ اما دیگر هموطنان تان را هم ببینید. در جلالآباد طفلی که تازه به دنیا آمده است، دو پاره کرده اند پیش روی چشم پدر و مادرش، و پدر و مادرش را هم کشتند. مردم را گفتند که هر که یک دختر دارد یک بیرق سفید سر خانهاش و اگر دو دختر دارد، دو. اگر بیوه دارد دیگر رقم. در کندز قتل عام کردند. در غور سر مردم تجاوز کردند. در فاریاب قتل عام کردند. در مزارشریف سیزده نفر را یک دفعه کشتند. دو نفر را دو روز پیش سر بریدند. در غور سال گذشته چهارده نفر را به شمول سه زن که یکی عروس بود، شهید کردند. اگر همهی اینها بیایند کابل و همهی شان پیش ارگ ریاستجمهوری جمع شوند، تمام افغانستان، رییسجمهور جواب کی را بگوید؟ … آنهم ناحق و ناروا. مرگ و درد و این و آن. اگر کسی در انتخابات شکست میخورد، برود دل مردم را به دست بگیرد. کسانی که در انتخابات شکست خوردند. کسانی که پشت وزارت گشتند. داوود ناجی، صد بار ملاق زده آمد پیش من که من بروم معاون وزارت اطلاعات و فرهنگ شوم. در امتحان برده نتوانست یا که حریفهایش از او قویتر بود، وزیر نشد. دنیا قیامت نشد. هر کسی که دستش به یک چوکی نرسید؛ آمده خون شهدای دامرده را بهانه جور میکند. چرا آقای قاسمیصاحب بهانه جور نمیکند؟ همان وقتی که گپ گپ حمله سر دامرده شد، آقای قاسمی شصت نفر را از کجا پیدا کرد، روان کرد. چرا من دعوا نمیکنم که تمام دارایی خود را قرض و قوال کرده برای شان روان کردم که سر شان داعش نیاید. آدمهای مفتکالذی که اینجا هیچ چیزی، در زمین بوریا و در آسمان ستاره ندارند، در انتخابات شکست خورده و مردم بر روی شان تف کرده و رأی نداده یا این که به معاونت و وزارت نرسیده اند، مردم را جمع کن، مردم را از چهار طرف صحنهسازی کن، نه مصالح مملکت، نه مصالح کشور، نه مصالح قوم، مردم هزاره را ایستاد کن و بیار در مقابل ارگ که ارگ و مرگ و مرگ و ارگ.
آیا همین جنازههای شهدا را، نمایندهی مجتهد هم استید، جواز دارد که از لنگ شهدا کش کرده از کجا تا کجا بیار سر سرک بگردان. مگر تسریع در دفن اموات مستحب نیست؟ مگر به جنازهی شهدا که میآورند رقم گوشت قصابی سر سرک میمانند، بیاحترامی نیست؟ بروید شهدا را دفن کنید، باز عکسهایش را بیاورید، اگر خواستید درد و مرگ بگویید. بناءً یک کمی انصاف هم خوب است. من بسیار خجالت شدم از این که به ناحق این رقم گپها در اینجا زده شد. ما که دوستان را اینجا خواستیم، اینها وکلا و علما بودند، گفتیم که بیایند درد واقعی را بگویند. رییس صاحب جمهور هم درد واقعی شان را دوا کند. ما و شما در این جا سر کس زور و ضابطه نداریم. گپی که فلای دوبی چه کار کرده، هیچ ربطی به این مجلس ما ندارد. همان چیزی که دامرده مشکلات خود را گفته اند و مردم دامرده که من از هر لحاظ با آنها ارتباط دارم، دوستان و نزدیکان من استند و بقیهی جاغوری که خون شریک و در همهی مقاومت با آنها بوده ایم، چیزی را که همین مردم گفتند و رییس صاحب جمهوری شنیدند، کار شان را حل کنند؛ اما این که برو از شرق و غرب جمع کن، به نام جامعهی مدنی و کجا و کجا… لطیف پدرام از بدخشان آمده و در این جا برای ما سرنوشت تعیین میکند. خودش کاش در منطقهی خود آبرو داشته باشد. یک کم از خدا هم بترسیم و از مردم شرم کنیم. این رقم نیست که رییس جمهور که شد، گناه کل عالم بر گردنش باشد… از حضور تان تشکر میکنم و به همین خاطر من و دانش صاحب لست گرفتیم بزرگانی که استند از علما و اینها، گپهای واقعی را بگویند.» (ویدیوی سخنان محقق در ارگ)