پیش از این که از اتاق جلسهی ستاد خارج شویم، خالق آزاد دوباره آمد و گفت، هنوز دقیق معلوم نیست که هیأت به کجا رسیده است. شما میتوانید به جلسهی خود ادامه دهید. او گفت: «هر وقت که آنها به دروازهی ساختمان رسیدند، شما را خبر میکنیم.» حدس میزنم آزاد این تدبیر را به دلیلی به کار برده بود تا از بگومگو و کشمکش اضافی به خاطر سخنگو و نحوهی پذیرایی از هیأت جلوگیری کند. بعدها شنیدیم که واثق قضیهی سخنگویی و نمایندگی از مردم در حضور داکتر عبدالله را به یک مسألهی حیثیتی و منطقهای تبدیل کرده بود و در میان ریشسفیدان جاغوری اصرار کرده بود که داوود ناجی از مالستان است و نباید بگذاریم که او به نمایندگی از جاغوری سخن بگوید.
خادمحسین کریمی، در روایت خود از این لابیگری واثق میگوید که:«تعدادی از متنفذان جاغوری و مشخصا واثق، بر سر این که چه کسی به نمایندگی از ستاد سخن بگوید، جنجال کردند. واثق با عصبانیت اصرار داشت که عارفی از جانب مردم حرف بزند. جوانان و دانشجویانی که قبلا تصمیمشان را در کمیتهی فرهنگی گرفته بودند، میخواستند داوود ناجی گپ بزند. واثق خطاب به بچههای جاغوری میگفت که ناجی از جاغوری نیست. بچهها استدلالش را به تمسخر گرفتند. در میانهی جدالها، باری، ذاکرحسین آگاه، طرف واثق بود: «او بچهی میرزا!! در جاغوری آنقدر مرد نیست که مردکهی مالستان را آوردی؟» (کوچهبازاریها، چاپ اول، صفحهی ۱۲۷).
ظاهراً خالق آزاد که از تصمیم ستاد برای سخنگویی ناجی اطلاع داشت، خواسته بود فیصلهی ستاد را نهایی ساخته و هرگونه بحث و جنجال به خاطر آن را پیشاپیش از میان بردارد.
ما هم که حس میکردیم برای رسیدگی به کارهای ستاد وقت کمی داریم، به سرعت روی میزها برگشتیم و گفتوگو در مورد نکتههای بعدی آجندا را پی گرفتیم. بند دوم آجندا تعیین خواست و هدف نهایی تظاهرات بود. ذکی دریابی گفت که «باید خواستهای خود را وسیع و فراقومی و فرامنطقهای مطرح کنیم تا افراد دیگری که در تظاهرات شرکت میکنند، احساس بیگانگی نکنند.» تصور او این بود که در این تظاهرات افراد زیادی از همهی اقشار کابل شرکت خواهند کرد. طرح و نظر دریابی توافق اکثریت را جلب نکرد. گفته شد که به هر میزان خواستها و اهداف خود را بزرگ و کلی بگیریم، مشکلات ما در پیگیری و تحققبخشیدن آنها بیشتر میشود. عدهای هم در این که افراد غیر هزاره در تظاهرات به صورت وسیع شرکت کنند، تردید داشتند. این عده میگفتند که ساختار قومی شهر در واکنشهایی که بروز داده میشود، نقشی اساسی دارد. بر اساس این نظر، عدهای از فعالان مدنی، به دلیل هویت، فعالیت، خواست و تفکر مدنی خود در تظاهرات شرکت خواهند کرد؛ اما به هیچ صورت اشتراک کتلهای اقوام غیر هزاره را شاهد نخواهیم شد. این عده اصرار داشتند که خوب است تمرکز خود را بر بسیج هزارهها بگذاریم و خواستهایی را مطرح کنیم که برای اکثریت هزارهها موضوعیت داشته باشد. بالاخره، توافق جمعی بر این اصل صورت گرفت که خواستهای خود را بر اساس حقوق شهروندی تنظیم کنیم، به گونهای که پیام آن برای مخاطبان دروناجتماعی ما روشن باشد، بدون این که دایرهی تأثیرات آن در درون حلقات ملی محدود شود.
یکی دیگر از پیشنهادات ذکی دریابی این بود که خواستهای محلی خود را برای قطعنامهی تظاهرات و راهپیمایی غزنی تنظیم کنیم. او میگفت، امنیت راهها و فعالسازی برخی ولسوالیهایی که در همجواری با مناطق هزارهنشین قرار داشته و به دلیل فقدان حاکمیت دولت مرکزی مورد استفادهی طالبان و گروههای تروریستی قرار گرفتهاند، رسیدگی به برخی خواستهای اداری و انتقامگیری از تروریستان در قطعنامهی غزنی گنجانیده شود و قطعنامهی تظاهرات کابل به خواستهای کلان ملی که صبغهی فراقومی داشته باشد، اختصاص یابد. در برابر این پیشنهاد او گفته شد که فرصت ما برای تنظیم قطعنامهی تظاهرات غزنی از دست رفته و خود مردم غزنی به هرگونه که خواسته باشند، خواستههای خود را مطرح میکنند. گفته شد که همین مواد در قطعنامهی تظاهرات کابل درج شوند. جمعی از افراد با تأکید مطرح کردند که ایجاد قول اردو و ولایت جاغوری در قطعنامه گنجانیده شود. بر اساس نظر آنها با این دو خواست ضمانتی مهم برای تأمین امنیت و حل مشکلات اداری مردم غزنی خلق میشود، علاوه بر آن که سایر مناطق هزارهجات و ولایتها و ولسوالیهای همجوار نیز از سهولتهای زیادی برخوردار میشوند.
مناقشه در مورد این دو خواست شدید بود. هر چند مخالفان این دو خواست شمار اندکی از افراد را در بر میگرفت؛ اما در اثر استدلال آنها تصویب این دو خواست با دشواری مواجه شد. بر اساس این استدلال بُعد فراقومی و فرامنطقهای خواستها باید مورد توجه قرار میگرفت تا برای حلقاتی وسیعتر در جامعهی هزاره و سایر جوامع اتنیکی افغانستان قابل قبول میشد. بالاخره، نظر اکثریت بر این شد که دو خواست مذکور در شمار بنیادیترین خواستهها و مطالباتی باشند که در قطعنامه درج میشوند.
یکی از پیشنهادهایی که موافقت زیادی جلب نکرد، تأکید بر رفع فساد اداری، محو تبعیض و تعصب در حکومت و کوتاهی سازمان ملل و ایالات متحدهی امریکا در حمایت از دموکراسی و ارزشهای مدنی بود. این پیشنهاد به دلیل این که موضوع کلی، غیر عملی و لاینحلی را نشانه میگرفت، به زودی رد شد. استدلال مخالف این بود که خواست ما در حرکت سریع و عاجلی که پیش رو داریم، انتقال جنازهها به کابل و مسایل مرتبط با همین فاجعه است، نه طرح مسایل کلان و پیچیدهای که امکان دسترسی به آنها در زمان محدودی که در اختیار داریم، وجود ندارد.
گفته شد که خواستهای ما باید قدرت مردمی را با پشتوانهی یک اعتراض جدی برای حکومت و جامعهی جهانی نشان دهد؛ اما عملیشدن آنها نیز دشوار نباشد. بنابراین، انتقال جنازهها به کابل، تأمین امنیت توسط ایجاد یک قول اردو در هزارهجات یا فرقهای ویژه در منطقهی نزدیک به جاغوری و قرهباغ خواستهای عملیاند. به همین ترتیب، ایجاد ولایت جاغوری نیز خواستی است که قبلاً داکتر عبدالله به صراحت آن را در شعارهای انتخاباتی خود پذیرفته و اشرفغنی نیز با آن در اصول مخالفتی نکرده است؛ اما ناخن گذاشتن بر فساد اداری و تبعیض و تعصب و نقش جامعهی جهانی در دفاع و حمایت از دموکراسی و امثال آن مسایل کلانیاند که نه تعریف و تعیین مصداق عملی برای رسیدگی به آنها کار آسانی است و نه هم عجالتا برای تحققبخشیدن آنها ضمانتی وجود دارد. گفته شد که اینگونه خواستها میتواند به شعارهای داغ و هیجانانگیز تبدیل شود؛ اما جنبهی عملی نمییابد. به همین دلیل، باید خواستی را مطرح کنیم که حکومت در عملی کردن آن بهانهجویی و امروز و فردا نکند.
اکثریت اعضای جلسه از جاغوری و مالستان و قره باغ بودند. به همین دلیل، خواستهایی که به قضیهی گروگانها و ناامنی و مشکلات اداری مردم این مناطق مربوط میشد، هواخواهان زیادتری داشت. این بحث نیز خاتمه یافت و موضوع مهم و فوری دیگری در دستور کار قرار گرفت: شعارها، انتخاب عکس و پوستر برای پذیرایی از جنازهها و استفادهی آنها در تظاهرات.
فضای جلسه، رویهمرفته، مثبت، جالب و امیدوارکننده بود. اکثریت اعضا با یک نگاه عملگرایانه و پراگماتیستی به مسایل نگاه میکردند و هیچ بحث و نظری در جنبهی ذهنی و حیثیتی آن فروکاست داده نمیشد. به نظر میرسید یک نوع درک مشترک اعضای جلسه را به هم نزدیک میکرد. هر کسی شعارهایی را که به نظرش میرسید، پیشنهاد میکرد. من شعارها را یادداشت میکردم. ناجی که در فاصلهی یک نفر با من نشسته بود، علاوه بر یادداشت شعارها، با افرادی که شعارها را مطرح میکردند وارد بحث و بررسی نیز میشد. بارشی از پیشنهادها شروع شد که زمینه را برای پالایش و دقیقشدن خواستهای مهمی که در تظاهرات مطرح شوند، نیز فراهم کرد: «همصدا شویم تا رها شویم»؛ «طالب جنایت میکند، دولت حمایت میکند»؛ «زندگی حق ماست»؛ «امنیت حق ماست»؛ «اشرف غنی حیا کن، رحمی به حال ما کن»؛ «اشرف غنی، عبدالله، استعفا، استعفا» و …
دو شعار آخری، باز هم بحث داغی را برانگیخت. نظر مخالف با این شعارها تأکید داشت که شعارهای ما نباید مطالبات جدی و عمیق ما را در حد حملات شخصی و فردی تقلیل دهد. اینگونه حملات جنبهی تخریشی دارند؛ اما در تحقق خواست ما کمک نمیکنند. گفته شد که ما باید طالب و داعش را دشمن خود بدانیم نه حکومت را. حکومت را مورد انتقاد قرار دهیم که به مسؤولیت خود رسیدگی نکرده است؛ نه این که مانند طالب و داعش در پی سقوط دادن آن باشیم. نظر مخالف این بود که سران حکومت را به صورت جدی مورد انتقاد قرار دهیم و نشان دهیم که با حمل جنازههای خود خستگی و بیزاری خود از حکومت بیکفایت و غیر مسؤول را ابراز میکنیم. در کنار این شعار، شعار «ارگ ارگ، مرگ مرگ» نیز بحثبرانگیز شد. بالاخره، نظر تند و انقلابی توافق بیشتری یافت و به طور ضمنی تصویب شد که تمام این شعارها باشند تا «تظاهرات ما برای سران حکومت خیلی هم مسالمتآمیز جلوه نکند.» یکی از اشتراککنندگان گفت: «فراموش نکنیم که ما جنازهها را بر دوش خود حمل میکنیم.»
اعضای ستاد، تقریباً به صورت یکدست در مورد یک نکتهی مهم به اشتراک نظر رسیدند؛ اجتناب از هرگونه حمله و زبان دشنام و اهانت به جامعهی بینالمللی، نیروهای ناتو و کشورهای همسایه و منطقه به شمول پاکستان و ایران و عربستان. گفته شد که هدف ما رساندن صدا و پیام ما به جهان است. اجازه ندهیم با دشمنتراشیهای فرعی، داعیهی اصلی ما که امنیت و عزت و حیات ماست، مخدوش شود. گفته شد که تلاش کنیم با این تظاهرات سمپاتی و نظر حمایتگرانهی مجامع بینالمللی را به سوی خود جلب کنیم و بیشترین حملات خود را بر طالب و داعش متمرکز کنیم. بر این نکته هم تأکید شد که از هرگونه سخنی که جنبهی نفرت قومی و زبانی و مذهبی داشته باشد، اجتناب کنیم و سخنی نگوییم که بیانگر ضعف زبان و ادبیات و منطق ما باشد. گفته شد که نباید به کسی اجازه دهیم تا از تریبیون تظاهرات به عقدهگشاییهای قومی و مذهبی و جناحی دست زند.
داوود ناجی، در آخرین لحظات جمعبندی سادهای کرد. وی گفت که مطالبات ما نباید سنگین و گسترده باشد. موضوع اصلی تأمین امنیت است و مطالبهی ما نیز باید درخواست از دولت برای تأمین امنیت باشد. پیشنهاد ایجاد قولاردو و ولایت جاغوری و عملیات تصفیهای برای گرفتاری و مجازات قاتلین و افزایش تشکیل پولیس ملی و نامگذاری تپهای در کابل به نام «تپهی شهدا» و دفن شهیدان از جملهی مهمترین عناوین مطالباتی بود که داوود ناجی در جمعبندی خود از آنها نام برد.
تا هیأت شورای امنیت نزدیک شد، از میان شعارها تعدادی با رأی عمومی انتخاب و بقیه حذف شدند. نکتههای مهم و کوتاهی برای درج در اطلاعیهی دعوت از مردم برای استقبال از شهدا و رفتن تا میدانشهر نیز یادداشت شد. رییس میرویس یوسفی، از قومهای اسماعیلیهی سمنگان، پیشگام شد و مسؤولیت چاپ تمام بنرها و عکسها را بر عهده گرفت. او گفت که هر چه مصرف در این زمینه باشد، متقبل میشود. کسانی وظیفه گرفتند تا مکتوبی برای وزارت داخله ببرند و برنامهی تظاهرات و مسیر حرکت از مصلای بابه مزاری به استقامت پلسوخته، کوتهیسنگی، دهمزنگ، جادهی آسمایی و چهارراهی پشتونستان تا مسجد عیدگاه را به اطلاع مقامات امنیتی برسانند.
وقتی این تصویبها نهایی شد، خالق آزاد خبر آورد که داکتر عبدالله، محقق و دانش در گولایی رسیدهاند و به زودی وارد ساختمان میلاد نور میشوند. ساعت نزدیک ظهر بود. صدایی از بین جمعیت شنیده شد که میگفت مسألهی سخنگویی در این جلسه را حل نکردیم؛ کی باید به نمایندگی از ستاد سخن بگوید. صداهای زیادی بلند شد که گفتند: ما نماینده و سخنگوی خود را انتخاب کردهایم. دیگر بحثی ندارد. جلسه را محمودی اداره میکند و ناجی سخن میگوید.