بحث دیگری که این روزها در مطبوعات و رسانههای امریکایی به شدت مطرح است، رابطهی سیاست با احساسات و عواطف مردم است. سؤال این است که آیا وعده و عیدهای انتخاباتی الزاماً برای جلب آرای مردم در جریان انتخابات مطرح میشود یا باید نسبت به عملی بودن آنها نیز توجه شود؟ اگر وعدههای انتخاباتی صرفاً بازی با احساسات مردم باشد و عواطف آنان را در یک مرحلهی حساس تحریک کند و پس از انتخابات به هیچ یک از خواستهها و انتظارات مردم رسیدگی نشود، پیامد آن در افکار عامه چه خواهد بود؟
در رابطه با نقش افکار عامه در سیاست، حرفهای زیادی وجود دارد. افکار عامه تنها مبین اندیشهها و تفکرات روشن و دقیق نیست که گویا مبنای استدلالی هم داشته باشند. گاهی افکار عامه از احساسات و عواطف بسیار رقیق نیز نمایندگی میکند. در علوم سیاسی، این بحث مطرح است که یک مدیر سیاسی تا چه اندازه حق دارد با احساسات و عواطف مردم بازی نموده و سیاستهای خود را با همین معیار تنظیم کند. در کشورهای جهان سوم، مانند افغانستان، افکار عامه هیچگاهی از مرتبهی احساسات و عواطف فراتر تلقی نشده است. مسایل مذهبی، قومی، زبانی، سیاسی و اقتصادی تنها در همان حد برای سیاستمداران و مدیران سیاسی مهم است که بتواند رویهی نازکی از برداشتهای عام در جامعه را نشاندهی کند.
یکی از دانشجویان علوم سیاسی گفت: بازی با افکار عامه در هر کشوری وجود دارد که امریکا هم از آن مستثنا نیست؛ ولی او گفت: اینجا معمولاً رسانهها در مورد هر حرف مهمی که به نحوی به زندگی مردم مربوط میشود، گزارش پخش میکنند و به بحث و مناظره میپردازند و در نتیجه مردم از برملا شدن یک خلا، در افکار و برداشتهای خود و یا در مواجهه با یک مسألهی تازه غافلگیر نمیشوند. این است که کوتاه آمدن سیاستمدار در قضاوت افکار عامه ممکن است به زیان خود او و یا تصویر مدیریتش تمام شود؛ اما جامعه را دچار بحران نمیسازد. درحالی که مردمان کشورهای دیگر، مانند افغانستان، چون هیچگاه با حقایق پشت پرده سر و کار ندارند و مدیران سیاسی از ورای دهها پرده با مردم طرف میشوند، هر گونه کوتاهآمدن سیاستمدار در برابر مردم، ممکن است به بیاعتمادی مردم نسبت به تمام نظام و پروسهای که در کشور جریان دارد، منجر شود.
کسانی که حامل پیام اند و به اصطلاح اینجا سخنگو نامیده میشوند، نیز در ایجاد ارتباط خوب بین مدیران و مخاطبان نقش اساسی دارند. سخنگویان نباید از تحکم کار گیرند، نباید لحن و ادای توهینآمیز داشته باشند، نباید از پاسخگفتن به سؤالهای دشوار مخاطبان فرار کنند، نباید دست به مغالطه بزنند. اینها از اوصافی اند که برای سخنگویان دوران بحران ردیف میشوند. فکر میکنم مدیران سیاسی ما در این بخش نیز پای شان خیلی میلنگد. اغلب خودشان بیچارهتر از سخنگویان و سخنگویان شان بیچارهتر از خود آنها ظاهر میشوند. گاهی به یاد برخی از سخنگویان آقای کرزی میافتم که خیلی بیشتر از خود ایشان چشمغره میروند و اخم و تشر میکنند. توهین کردن و کاربرد الفاظ رکیک و اهانتآمیز نسبت به رقیبان سیاسی، یکی از شیوههای مرسوم در سخنگویی است و گاهی هم با رسانهها برخورد جبارانهای دارند که تصور نمیشود امیدی برای رابطهی دوستانه میان آنها و رسانهها باقی بگذارد.
در جزوههایی که روی دست ما قرار داده اند از مدیران میخواهند چند اصل مهم را برای اطلاعرسانی مثبت و مؤثر مورد توجه داشته باشند:
اول، در برابر رسانهها صادقانه، درست و شفاف سخن بگویید و پیام خویش را به گونهای تنظیم کنید که دوست دارید انعکاس داده شود و همیشه فاکتهایی را در اختیار رسانهها قرار دهید که پیام شما را تقویت میکنند.
دوم، نادیده گرفتن رسانهها، واقعیتها را پوشانده نمیتواند، تنها میتواند گزارشگران را تشویق کند که داستان را آنگونه که خود میبینند شرح دهند، هر چند این شرح مطابق رضایت شما هم نباشد.
سوم، پیش از اینکه با رسانهها رو به رو شوید، خود را پیشاپیش آماده سازید که در برابر سؤالهای احتمالی چه پاسخ قناعتبخشی داشته باشید و معمولاً کوشش کنید پنج، شش سؤالی را در ذهن تان مرور کنید که به هیچ صورت دوست ندارید از شما پرسیده شوند و به این وسیله خود را آماده سازید که بهترین پاسخ ممکن تان را به این سؤالها بدهید.
چهارم، رسانهها و گزارشگران را همیشه با احترام تحویل بگیرید. معمولاً وقتی که اوقات خوش شما هستند با آنان برخوردی درست و رفیقانه داشته باشید تا بالمقابل در مواقع بحران آنها با شما از روی رفاقت و دوستی برخورد کنند و گزارشها را به گونهای انعکاس دهند که عادلانهتر و منصفانهتر باشد.
پنجم، هر گاهی که پیام تان را تنظیم میکنید، مخاطبان تان را بر اساس معیارها و موازین مختلف تقسیمبندی کنید و با درنظرداشت حساسیتها و دلمشغولیهای هر دسته، برای آنان پاسخ مناسب و درخوری را تدارک ببینید. در رساندن پیام تان به مخاطبهای مختلف، کوشش کنید هیچ رسانهای را از نظر دور نداشته باشید. هر کدام آنها میتوانند بخشی از پیام شما را برای بخشی از مخاطبان شما انتقال دهند.
ششم، همیشه مواظب باشید که ممکن است، حوادثی خاص جریان ارتباط مستقیم و منظم شما را با مخاطبان تان قطع کند. شما باید در هیچ مرحلهای از مخاطبان خود جدا نیفتید و بکوشید که خود تان اولین کسی باشید که پیام تان را به مخاطبان خود انتقال میدهید.
هفتم، به یاد داشته باشید که بهترین زمان برای ایجاد ارتباط و تنظیم استراتیژی اطلاعرسانی وقتی است که بحران به سراغ شما نیامده است. وقتی بحران فرا رسد، شما باید به مدیریت بحران بپردازید نه اینکه شروع کنید تا اولین نخهای ارتباط تان با مخاطبان را از بین ببرید.