نویسنده: حمیده انصاری/ بخش سوم
شناخت مباحث هنری در جایجایی از متنهای درسی و در لابهلای مفهومهای آن نیز بنا به شناخت و ظرفیت بانیان، آموزگاران و کارگزاران آموزشو پرورش بستگی دارد. این شناخت به وسیلهی درک مفهوم انعطاف، نیروی تخیل و انضباط قوهي عقلی میسر میشود، طوری که در همهی درسهای دورهی مکتب هر سه عنوان نامبرده در توازن با یکدیگر و در مسیر مدون حرکت کند. لزوم برقراری ارتباط ناگسستنی این سه مبحث مهم، تنها به کمک هنر قابل اجرا است. هر کدام از متنهای علمی که بر بنیاد نظام عقلی تهیه میشود، با هدف بارورساختن تخیل و با انعطافپذیری نیروی عاطفی به هدف متعالی خواهد رسید که هیچ یک از این مبحثهای مطرح شده، نمیتواند به تنهایی حامل معنا و کارکرد پرورشی باشد. از همینجا است که لزوم توجه جدی به هنر در امر آموزشو پرورش، به خوبی احساس میشود و برای موفقیت هر چه بیشتر اهداف آموزشی، استفاده از کارکردهای هنری، ضروری و اساسی است.
با توجه به اهمیت فرهنگ و هویت ملی و نقشی که این دو مقوله در استقلال، خودکفایی، عزتنفس و مقابله با ازخود بیگانگی ایفا میکند، فرهنگ و هنر از کارآمدترین امکانها در امر پرورش به شمار میرود. کارگرفتن از هنر و قالبهای هنری، مناسبترین طریق بازنمایی تجربههای غنی از احساس و عاطفههای انسانی است. شناختی که در آشنایی با هنرها و میراث فرهنگی در انسان ایجاد میشود، زمینهساز نگهبانی، بازآفرینی و اشاعهی هنرهای مربوط به کشور، هویتبخشی به فرد و جامعه و رویارویی با تهاجم فرهنگی است.
در حقیقت، هنر است که هم در ابتدا و هم در فرجام هر پدیدهای، از آن پشتیبانی میکند؛ به این صورت که تمامی کارکردهای بشری در قالب صورتهای مختلف به وسیلهی هنر قابل بیان و ارزیابی است و هویت فرهنگی یک جامعه را تبارز میدهد. میزان توجه به هنرها و دستیابی افراد یک جامعه به آنها، خود به خود در اشاعه و رشد فرهنگی آن جامعه، دخیل است.
مهمترین کارکرد این حوزه را میتوان دستیابی به سواد فرهنگی و هویتبخشی، ایجاد شوق و نشاط، درک و بیان احساسها و معناها و ابراز وجود به زبان هنر، پرورش حسها، ذوق زیباشناسی، توان خیالپردازی، خلاقیت، قدرشناسی از زیباییها و میراث فرهنگی و در نهایت، دستیابی به بصیرت فرهنگی عنوان کرد.
بسیار به جا خواهد بود که با یادآوری هدفهای پرورشی هنر در تأیید اهمیت این پدیدهي جهانی، تأکید بیشتری شود. اهداف پرورشی هنر رابطهي مستقیمی با کارکردهای آن دارد. همانگونه که آموزشو پرورش، خود به عنوان هدف کلان بشری، در جهت پرورش بشر و به منظور استفاده از بهترین شیوهها شناخته شده است، راههای رسیدن به این هدف کلان نیز، با پلانگذاریها و مشخصشدن اهداف کوچکتر به منظور رسیدن به هدفهای نهایی، طبقهبندی شده است. یکی از بخشهای پرورشی، پرورش هنری است که به طور خلاصه میتواند در چند مورد ذیل ترتیب شوند:
۱٫ فعالیت در فضای آزادانه؛
۲٫ رشد خلاقیت؛
۳٫ تقویت حسها؛
۴٫پرورش هوش و تفکر؛
۵٫ توسعهي احساسها؛
۶٫ پرورش استعداد.
همهی این موردهایی که اهداف پرورشی هنر را تشکیل میدهد، ارتباط مستقیمی با حسها دارد. حسها یکی از مبانی پذیرفته شده در امر یادگیری است. زمانی که شاگرد از حسهای جمعی خوبی برخوردار باشد، بهتر میتواند به متنهای درسی بپردازد و مرحلههای یادگیری را بپیماید. پرورش حسها تنها به وسیلهي پرداختن به درسهای هنری و تمرینهای آن امکانپذیر است.
امروزه در قلمرو آموزشو پرورش، یکی از نقشهای مهم هنر، پرورش حسها است. این کار به مثابهي ابزار شناخت و پیوند دهندهي کودکان با جهان خارج و دریافت جهان درون تلقی میشود. آموزش هنر به خاطر ایجاد بار عاطفی و هیجانی و در نتیجهی تأثیر پایدار آن، پیوسته در آموزشو پرورش مورد توجه قرار گرفته است.
شاید، مهمترین چالش در آموزش، ابداع، تهیه و تولید متنها یا تصویرهای هنری به صورت موضوعها یا درسهایی باشد که مسیرهای جذاب و مشخصی را برای کشف ایدههای پیچیده پیش روی یادگیرنده میگذارد. بنابراین، درسهای هنر و کارهای هنری میتواند چنین ویژگی کارآمد، چندجانبه و خواستنی را برای جوانان و دانشآموزان فراهم کند. از سوی دیگر، فعالیتها و کارهای هنری، دانشآموزان را به تفکر، تخیل، تجسم و عینیتبخشیدن به ایدههای خویش، به شیوههای مشخص و خلاقانه فرا میخواند.