نویسنده: دنیا شهیدی
طالبان ادعا دارند که دیدگاه شان نسبت به زنان تغییر کرده است؛ اما خیلیها به این صحبتها شک و تردید نشان میدهند. با ادغام شدن طالبان در جامعه، با آن که این گروه اظهار کرده اند که زنان و دختران میتوانندن به کار و آموزش شان ادامه بدهند -اما در چهارچوب ارزشهای اسلامی و افغانی-، زنان محدود خواهند شد.
دیدگاه طالبان به زنان
قبل از این که به دیدگاه طالبان به زنان در گذشته بپردازیم، لازم است به عنوان مقدمه از مهمترین اصول فکری طالبانی مطلع شویم.
احیای خلافت: مثل سایر گروههای بنیادگرای افراطی، مهمترین اصل فعالیت طالبان نیز احیای خلافت در نظام سیاسی اسلامی است؛ اما با این تفاوت که خلافت شایسته و منحصر به یک گروه خاص است.
مبارزه با نوآوریهای مدنیت غربی: بر خلاف اخوانیها و دیگر گروههای اسلامی که ضمن رد جنبهی منفی این نوآوریها، از جنبهی مثبت آن استقبال میکردند، طالبان با هر نوع دستآورد تمدن غربی مخالف استند؛ مثل مخالفت با تلویزیون و امثال آن که آن را ابزار شیطانی میدانند.
بازگشت به عصر سلف: طالبان دوران صدر اسلام و میانه را دورهی طلایی و مصؤون از هر نوع خطا تلقی میکردند و مردم مؤظف به پیروی از کلمات و گفتههای علمای سلف بود. اجتهاد و استنباط تازه در این مکتب جایگاه نداشت.
روستانشینی: تنها الگوی مطلوب نزد طالبان، الگوی زندگی جوامع روستایی قرون اولیهی اسلامی است. رفتار خشک و متحجرانهی آنها با زنان و نوع نگرش شان نسبت به نقش اجتماعی زن در جامعه، ریشه در همین الگوی روستانشینی و سلفیگری آنها دارد که با ضرورتهای زندگی کنونی کاملا بیگانه است.
تکفیر: طالبان با توسل به حربه و تکفیر، به مبارزه با تمامی مذاهب و فرقههای اسلامی غیر از خود رفته و به جز خویشتن، سایر گروهها را یکسره باطل و حتا کافر میپندارند.
طالبان در گذشته و هماکنون در مناطق تحت کنترل شان، زنان و دختران را به بهانههای مختلف مورد خشونت قرار داده اند. زنان بیگناه را مورد سنگسار، محکمهی صحرایی، شلاق، قطع عضو بدن و امثال آن قرار میدهند؛ همچنین زنان را به عنوان جنس دوم، مایملک مردان و ابزار حل و فصل دعواهای و نزاعهای قضایی چون قتل میدانند. فدیه دادن دختران و زنان، تبادلهی آنها منحیث ابزار و موارد دیگر، گویای این واقعیت است که دید طالبان نسبت به زنان تغیر نکرده و فقط در مقابل لنزهای کمره، صحبت از تغییر میکنند و کوچکترین ارزش به گفتههای خود نمیدهند. در روزهای اخیر ویدیویی در صفحات مجازی منتشر شده که سنگسار کردن یک زن را در یکی از ولسوالیهای غور توسط طالبان، به تصویر میکشد.
طالبانی که شعار تغییر را سر میدهند، پس خشونتهای روزمره در مقابل زنان را در مناطق تحت کنترل شان چگونه توجیه میکنند؟
و همچنان این گروه بارها ابراز کرده که تحت عنوان حقوق زن، تنها برای ترویج فحشا، بیحیایی و کلتور غیراسلامی تلاش شده است؛ جای سؤال است که منظور این گروه از کلتور اسلامی چیست؟
در صورت ادغام شدن طالبان در جامعه، علاوه بر محدودیتهایی که ذکر آن رفت، خطرات جدیای دیگری نظیر اذیت و آزار خیابانی و تکفیر زنان از سوی این گروه، نیز زنان شاغل و فعال را تهدید خواهد کرد.
دیدگاه زنان به طالبان
طبق تحقیق سازمانEquality For Peace ، نظریات زنان در پروسهی ادغام مجدد طالبان با نگرانی همراه است.
فوزیه کوفی نیز در یکی از گفتوگوهای خود اظهار کرده که «زنان افغان حق دارند که نگران باشند؛ چون آنها یا تجربه زندگی کردن در نظام [امارت] را دارند و یا هم در مورد جنایات شان شنیده اند؛ اما تنها نگرانی مشکل را حل نمیکند. زنان افغان باید رهبری سرنوشت خود را به دست بگیرند. زنان بر خلاف باورها قوی استند. آنان باید عملا خود شان را در پروسهی صلح دخیل کنند و هر کدام شان ناظر پروسه باشند و اجازه ندهند که به نقطهی صفر بر گردیم.»
دفاع از حقوق زنان
در افغانستان امروز، زنان در عرصههای مختلف نقش و جایگاه قابل حساب دارند. حضور و رشد زنان در عرصههای مختلف، در کنار حمایت جهانی و مدد قانون اساسی، نتیجهی تلاش، قربانی و زحماتی است که متقبل شده اند. زنان افغانستان با فراهم شدن زمینهی آموزش و کار، در عرصههای مختلف سیاسی، مدیریتی، اجتماعی، اقتصادی، ورزشی و هنری، شایستگیهای چشمگیری نشان داده اند. اکنون دهها نهاد دولتی و صدها نهاد غیر دولتی توسط زنان اداره میشود که نمونههای موفقی از افغانستان امروز و عاری از فساد است. نسل امروز اعم از زن و مرد، برای پاسداری از این ارزشهای انسانی و مدنی در برابر هر گروهی خواهند ایستاد.
با اینهمه و به طور کلی برای دفاع از حقوق زنان در سیمای تغییر سیاسی باید:
۱: اعمال فشار جهت نگهداشتن حقوق زنان در اجندای سیاسی،
۲: حمایت و هماهنگی میان ارگانهای رنان،
۳: بهبود دسترسی به عدالت و تمرکز روی جلوگیری از خشونت در مقابل زنان افغان،
۴: ایجاد فرصتها برای زنان افغان به منظور ارتباط و شبکهسازی با مدافعان حقوق زن در سراسر جهان، صورت بگیرد.
اکنون در میان بیم و امید شهروندان از روند صلح، روی هم رفته هر چند با نگرانی؛ اما همه روند صلح را یک فرصت تازه برای افغانستان میدانند. ولی حالا آنچه برای موفقیت این روند نیاز است، فرایند پس از صلح است که باید مدیریت شود. حفظ آزادیهای مدنی و حفظ کمیت و ساختار نیروهای امنیتی برای ثبات کشور، باید در روند صلح غیر قابل مذاکره باشد. همچنان باید کشورهای حامی افغانستان یکجا با بازیگران منطقهای از اجرای توافقات صلح، تضمین کنند.