
«هنگامی که تهداب خانه را میکندیم، متوجه شدیم که یک سمچ کلان در گوشهی حویلی مان است و خیلی ترسیدیم و وقتی داخل این سمچ شدیم چیزهایی مثل موهای زن، دیگ، کاسه و بعضی اشیای دیگر را پیدا کردیم و این نشانههایی بود از این که یک زمانی خانوادههایی در این جا زندگی میکردند.»
این چشمدیدهای هاشم است که روزی برای مزدورکاری همرای یکی از دوستانش به یک حویلی رفته بودند و مصروف کندن زمین بودند؛ به این سمچ بر میخورند که به نظر آنها در دوران طالبان این سمچ توسط این افراد در ولسوالی سرخپارسا حفر شده بود.
این دو جوان با دیدن این سمچ، هراسان و حیرتزده میشوند و تصورش برای آنان که در آن دوره مردم برای فرار از دست طالبان مجبور بودند این سمچها را حفر کنند و به این طور مکانها پناه بیاورند، واقعا غیر قابل باور بود.
آنها این موضوع را با صاحبخانه در میان میگذارند؛ اما صاحبخانه هم از حفر این سمچ بیخبر بوده و بعد برای این که بتواند اطلاعاتی در این مورد پیدا کند، موضوع را با همسایهی خود که از مردم سرخپارسا بود، در جریان میگذارد.
چشمدید همسایهها هم این بوده، زمانی که طالبان به منطقهی سرخپارسا میآیند، با آمدن شان وحشت در دل مردم ایجاد میکنند و طالبان تصمیم داشتند به هر بهانهای که امکان داشت، خانههای مردم را تلاشی کنند و مردم نیز به خاطر حفظ جان و اموال شان، شبانه مشغول کندن این سمچها میشوند و هم اکنون در هر خانهای در منطقهی سرخپارسا، میتوانید یک سمچ پیدا کنید.
گفته میشود که مردم سرخپارسا از ترس طالبان مجبور بودند روزهای زیادی را در تاریکی و فضای نمناک این سمچها سپری کنند.
سرخپارسا، یکی از ولسوالیهای ولایت پروان است که مردم این منطقه با آمدن طالبان تصمیم به مقاومت گرفتند و توانسته بودند که چندین ماه در برابر طالبان ایستادگی کنند؛ اما در نهایت این مردم با شکست بزرگی روبهرو شدند و مردم این منطقه مجبور شدند که به مناطق دیگر مهاجر شوند و هم اکنون بیشتر مردم این منطقه در شهرهایی مثل کابل، مزار شریف و هرات و یا بیرون از کشور زندگی میکنند.
تعداد زیادی از این مردم در سمت غرب کابل مسکنگزین شده اند و حتا در این منطقه هم آنها در آن زمان از ترس طالبان مجبور شدند که در حویلی شان سمچ حفر کنند و زمانی که از یک مرد که از قوم سرخپارسا بود پرسیدم؛ چرا این سمچها را حفر کرده اید؟ برایم گفت که ما شنیده بودیم که طالبان به هر خانهای که وارد میشوند، زنان را مورد تجاوز قرار میدهند و این سمچها تنها پناهگاه ما در برابر طالبان بودند.
این مرد سرخپارسایی ادامه میدهد، زمانی که طالبان آمدند، مردم قوم ما مقاومت زیادی از خود در برابر طالبان نشان دادند و چون ما از لحاظ چهره بسیار شبیه قوم هزاره بودیم، بسیار طالبان بر ما ظلم روا داشتند و به همین خاطر در منطقهی ما به قتل عامهای بزرگی دست زدند و مردم را کشتند.
تعداد زیادی از مردم سرخپارسا که فعلا در غرب کابل زندگی میکنند، چشمدیدهای خود را از زمان طالبان این چنین بیان میکنند: آرامش از کوچههای خاکی ما رفته بود؛ روز و شب صدای شلیک گلوله را از هر گوشهی کابل میشنیدیم. دروازههای مردم باز بود، همه خانههای شان را رها کرده بودند و در سمچهای تاریک زندگی دستهجمعی را تجربه میکردند. مردان ما هم به ندرت از سمچ بیرون میشدند تا بتوانند آب و مواد خوراکی به دست بیاورند.
این سمچها هم اکنون هم در شماری از خانههای مردم سرخپارسایی در غرب کابل پیدا میشود و در شماری از این سمچها حتا ساکنان آن حویلیها شماری از استخوانهای آدمها را پیدا کرده اند که نشان میدهد که طالبان اگر در حویلی وارد شده بودند و سمچی را پیدا میکردند، تمام افراد پنهان شده در آن سمچ را میکشتند و آن سمچها، قبرهای دستهجمعی اهالی آن خانه میشد.
پینوشت: مطالب درج شده در این ستون، برگرفته از قصههای مردمی است که قسمتی از زندگی خود را تحت سلطهی طالبان در افغانستان گذرانده اند و خاطرات شان را با روزنامهی صبح کابل شریک کرده اند. خاطرات تان را از طریق ایمیل و یا صفحهی فیسبوک روزنامهی صبح کابل با ما شریک کنید. ما متعهد به حفظ هویت شما و نشر خاطرات تان استیم.