
«دیدن صحنهی مرگ دکاندارانی که از غزنی به ولسوالیها مواد خوراکی میبردند، سبب شد من خیلی محتاط باشم و از طرف شب کیسههای آرد را روی شانههایم حمل کنم تا طالبان نفهمند که به مناطق هزارهنشین مواد خوراکه میبرم.»
این گفتههای علیداد، مرد کهنسالی است که فعلا در بازار صداقت غزنی دکان خوراکه فروشی دارد. علیداد، چشمدید خود را از زمان طالبان چنین بیان میکند: «طالبان در زمان حکمرانی شان مخالف سرسخت شیعههای کشور بودن و هر جا که با این مردم روبهرو میشدن به یک شکلی به آزار و اذیت شان دست و آستین بالا میزدن و از هیچ نوع ظلم و ستمی در حق شان دریغ نمیکردن تا آن جایی که حتا نمیگذاشتن مواد خوراکه به مناطق هزارهنشین برسد. چندین بار شاهد بودم که دکانداران هزاره را به خاطر حمل مواد غذایی به قتل رساندن.»
در منطقهای که آن زمان علیداد زندگی میکرد، چند دکان محدودی بوده است که به گفتهی خودش هیچ گونه مواد خوراکه برای فروش وجود نداشته است. ترس از دستدادن جان، جرأت آوردن مواد غذایی را از علیداد و دیگر دکاندارن گرفته بود.
نظر به گفتههای علیداد، مردم برای رفع نیازهای اولیهی زندگی شان بسیار به عذاب بودند و گاهی میآمدند دکانهای خالی را دید میزدند و ناامیدانه سوی خانهی شان میرفتند؛ این موضوع سبب شده بود که علیداد با چند دکاندار دیگر راهی شهر غزنی شود در مسیر راه بارها طالبان این دکانداران را ایستاد کرده و مورد بازجویی قرار دادند؛ اما اینها از هدف شان که خریدن مواد غذایی بوده به طالبان چیزی نگفتند.
علی داد میگوید: «هرچه مردم لازم داشتن د یک موتر باربری لاری که رانندهاش مرد پشتون بود، بار کدیم و خود ما هم در میان بارها نشستیم و دور و بر خود کیسههای برنج و آرد را گذاشتیم تا طالبان ما را نبینن و متوجه نشون که این مال از مردم هزاره است و با دادن پول زیاد از راننده خواهش کردیم تا با ما همکاری کند و به طالبان چیزی نگوید.»
علیداد، ادامه میدهد، هر باری که طالبان لاری را ایستاد میکردند، ما کلمهی خود را میخواندیم؛ اما خدا با ما بود که گیر طالب نیفتادیم تا این که به بازار صداقت رسیدیم؛ رانندهی لاری همه بارها را از موترش پایین کرد و گفت: «بیشتر از این نمیتوانم با شما همکاری کنم چون طالبان خیلی سوال میکنند به جنجال میمانم. ما هم از روی ناچاری دو الاغ از بازار به قیمت خیلی بالا گرفتیم شبهنگام مواد خوراکه را بالا الاغها بار کردیم و همهی ما یک یک کیسه آرد را هم به شانهی خود گذاشتیم و راه ولسوالی خود را در پیش گرفتیم.
از گفتههای این مرد که خود در بدترین شرایط در دوران طالبان در کشور زندگی کرده است، چنین بر میآید که افراد دهقان و زارعتپیشه، با دادن جو و گندم به مالداران روغن حیوانی (زرد)، مسکه و دوغ دریافت میکردند یا هم گاهی چندین خانه جمع میشدند یک بز یا گوسفند را حلال کرده گوشتش تقسیم میکردند و روزگارشان را به سختی میگذراندند.
وی میگوید، با آن که طالبان نمیگذاشتند مواد غذایی به مردم برسد؛ اما مردم باهمدیگر نیت نیک داشتند با آن که همه تنگدست و فقیر بودند، باز هم با همدیگر کمک میکردند.
این گفتهها نشان میدهد که با حضور طالبان و سختگیرهای بیموردی که این گروه داشته، حضور شان بر تمام ابعاد زندگی مردمان تأثیر گذاشته بوده و حتا سادهترین مبادلات اقتصادی روزمرهی مردم به شیوهی قدیمی تبادلهی کالا به کالا انجام میشده است و این یعنی برای مردم ما و وضعیت کشور مان در آن روزها عقبگرد معنا میداد که همین عقبگرد تأثیرگذارترین بعد منفی آن است که طالبان میتوانستند با مردم ما بکنند.
پینوشت: مطالب درجشده در این ستون، برگرفته از قصههای مردمی است که قسمتی از زندگی خود را تحت سلطهی طالبان در افغانستان گذرانده اند و خاطرات شان را با روزنامهی صبح کابل شریک کرده اند. خاطرات تان را از طریق ایمیل و یا صفحهی فیسبوک روزنامهی صبح کابل با ما شریک کنید. ما متعهد به حفظ هویت شما و نشر خاطرات تان استیم.