نویسنده: کیانوش
افغانستانیهایی که به هر دلیلی ناچار میشوند برای ادامهی زندگی حتا برای زمان کوتاهی، راه مهاجرت را در پیش گیرند؛ نزدیکترین کشوری که جای میگیرند ایران است؛ پس از آن ترکیه و یونان و ایتالیا و دیگر کشورهای اروپایی یا امریکایی.
در کل، افغانستان در نزدیک به ۷۰ کشور جهان مهاجر دارد. تجربهی افغانستانیها از مهاجرت برای همه یکسان نیست و این تجربهها از کشوری تا کشور دیگر تفاوتهای خودش را دارد و حتا این تفاوتها درون یک کشور به لحاظ محیطهای متفاوت کاری و زندگی نیز دیده میشود.
در میان کشورهای جهان، افغانستان بیشترین مهاجر را در ایران و پاکستان دارد؛ از میان ۶ میلیون مهاجر افغانستانی نزدیک به ۵ میلیون آن در این دو کشور زندگی میکنند. بیشتر مهاجرانی که در این دو کشور به سر میبرند از شرایط دشوار زندگی در آن جا شکایتهایی دارند.
دراین میان شماری از مهاجران در این دو کشور با خانوادههای شان از شروع جنگهای داخلی به این سو زندگی میکنند.
اما شمار دیگری از مهاجران افغانستانی در ایران، آنهایی اند که تنها برای پیدا کردن لقمه نانی رفته اند و یا شماری هم برای این که بدهیهای ناشی از برگزاری مراسم عروسی شان را در بیاورند؛ روی این دلیل ناچار اند به هر کاری تَن دهند. این مهاجران افغانستانی در ایران که بیشتر جوانان اند، برای این که به پول نیاز دارند، ناچار اند به هر کاری رو آورده و به هرگونه تحقیر از سوی صاحب کار شان تَن بدهند.
این مهاجران به دلیل تحقیرهای هر از گاه شهروندان ایران و ناچاری دوام آوردن این تحقیرها و خردشدنهای بیپایان، بدل به مردمان افسرده و روانی شده و از سویی هم کارهای شاق در این کشور سلامت جسمی را از برخی این مهاجران دزدیده است.
در این اواخر حتا کلیپ ویدیویی از لتوکوب مهاجران افغانستانی از سوی ایرانیان در رسانههای جمعی همگانی شده است که اوج خشونت باشندگان ایران را در برابر مهاجران افغانستانی نشان میدهد.
در نتیجهی خشونتی که از سوی ایرانیان به مهاجران افغانستانی روا داشته میشود و ناکامی در پذیرفته شدن شان از سوی جامعهی ایران، این مهاجران به لحاظ روانی آسیب شدیدی دیده و دچار پرخاشگری میشوند.
در برآیند آسیب روانیای که به اثر زندگی در ایران به این مهاجران وارد میشود، میل برگشت و زندگی دوباره در افغانستان نیز در آنها از میان رفته و ناچار اند با همان خُردشدنها در جامعهی ایران به زندگی ادامه دهند.
از سوی دیگر، شماری از این مهاجران به دلیل بودن زمان زیاد در ایران به لحاظ روانی نیز به همان محیط وابستگی پیدا کرده و نمیتوانند ادامهی زندگی را با همان شغل در افغانستان داشته باشند.
امید، مهاجر افغانستانیای است که بیشتر از چهار سال را در ایران زندگی کرده و در این مدت یک بار هم از ایران به ترکیه رفته است. او در ترکیه به دلیل بلد نبودن زبان ترکی و بیگانگی با محیط نمیتواند برای خودش کاری دست و پا کند و آن جا دوام بیاورد. او ناچار پس از چند ماه بودن در ترکیه از مسیر قاچاق به ایران بر میگردد؛ پس از این که به ایران برگشت نزدیک دوسال را در ایران میماند؛ اما یکی از دوستانش ا که به مقصد ترکیه به ایران آمده است، شوق دوباره رفتن به ترکیه را در دل «امید» زنده میکند. امید نیز همراه او به مقصد ترکیه در حرکت میشود؛ اما این دو مرد پس از این که از مرز ایران و ترکیه رد میشوند، در شهر مرزی ترکیه به دست پولیس میافتند و پس از این که چهار ماه را در اردوگاه ویژهی مهاجران در شهر مرزی ترکیه به سر می برند و سرنوشت شان روشن نمیشود، داوطلبانه به افغانستان بر میگردند. او پس از این که در میدان هوایی کابل پیاده میشود، چند روزی را در کابل میماند و پس از آن به روستای شان میرود؛ اما پس از چند ماهی دوباره از ایران سر بر میآورد.
این مهاجر به دلیل زندگی چندساله در ایران، دیگر نمیتواند در افغانستان به زندگیاش ادامه دهد. همین طور آنهایی که دیگر توان رفتن دوباره به جهان مهاجرت را ندارند و یا بازدارندگیهایی که دارند، نمیگذارد دوباره به مهاجرت رو بیاورند. با این وجود آنها به سادگی نمیتوانند دوباره در جامعهی افغانستان مدعم شوند. این مهاجران برگشته به وطن، پیوسته در گوشهای از دل و ذهن حسرت جهان مهاجرت را میخورند.