
در شمارههای پیشین کم و بیش به برآیند مهاجرت افغانستانیهای در ایران و ترکیه پرداختم؛ اما مهاجران افغانستانی در این دو کشور خلاصه نمیشود. بیشتر افغانستانیهایی که در سالهای اخیر به مهاجرت رو آورده اند؛ میل رفتن به اروپا و کشورهای امریکایی را در سر پرورانده و به یاد کشورهای پیشرفتهی اروپایی قند در دل شان آب کرده اند. در این میان شماری از مهاجران افغانستانی که توانایی خوب مالی دارند، هدف شان از مهاجرت تنها و تنها رسیدن به آرامش است. آرامشی که آن را در افغانستان نمییابند. آنها به دنبال گمشدهی شان راهی کوه و کمر میشوند و شبها و روزهای زیادی طعم تشنگی و گرسنگی را میچشند. گاهی در ارتفاع قلهای نیزههای باد بدن شان را پاره کرده و گاهی حرارت آفتاب تن شان را میسوزاند و گاهی سرمای روی آب و ترس هر لحظه جان باختن خود را و خرد شدن زیر دندانهای کوسهها و نهنگها زندهگی میکنند.
در این راه پرپیچ و خم پر ازترس و ناامیدی؛ امید رسیدن به رؤیای گمشدهی شان، شماری را کمک میکند تا خود را از آبهای ترکیه به یونان برسانند.
در یونان است که صفحهی دوم نمایشنامه روی پرده میآید و مهاجران افغانستانی میتوانند آرزوها و امیدهای بربادرفتهی شان را به آغوش بکشند و شبها و روزهای بیپایان دلتنگی و افسردگی را دوباره از سر گیرند.
یونان با این که کشور اروپایی است؛ اما به دلیل شرایط ویژهای که دارد برای مهاجران افغانستانی این را میفهماند که رؤیای مهاجرت تو رؤیایی بر بام هوا بوده است؛ رؤیایی که برای رسیدن به آن مهاجرت گزینهی خوبی نبوده است؛ کم از کم مهاجرت به یونان!
از هر زاویهای که به مهاجران افغانستانی در یونان نگاه کنیم؛ آنها را مردمان در بندی میبینیم که از زندانی به زندانی دیگر رفته اند آن هم به پای خود و با هزینه کردن جان و مال خود.
مهاجران افغانستانی در یونان به دلیل بسته بودن مرزهای اروپایی آن، ماهها و سالها در اردوگاههای ویژهی مهاجران در جزیرههای یونان سرگردان اند. گاهی شماری که از بودن در جزیرهای به ستوه میآیند، برای یافتن روزنهی امیدی برای رفتن به اتحادیهی اروپا به جزیرهی دیگری میروند؛ اما این هم تفاوتی به حال شان نمیآورد. تنها شمار اندک از مهاجران افغانستانی در یونان میتوانند به کشورهای پیشرفتهی اروپایی راه پیدا کنند.
بسته بودن مرز اروپایی یونان و نداشتن پول؛ هزاران افغانستانی را ناچار به ادامهی زندگی در اردوگاههای تنگ و تار ویژهی مهاجران در یونان کرده است.
بیسرنوشتی و روشن نبودن آینده است که این افغانستانیها را از کشور فرار داده و به یونان رسانده است؛ اما درد بیسرنوشتی در یونان نیز دست از دامن این مهاجران بر نمیدارد.
شماری از این مهاجران حتا سه سال را از جزیرهای به جزیرهای سرگردانی کشیده اند؛ اما وضعیت همان است که بوده.
دوام بیسرنوشتیِ این مهاجران و نبود جای مناسب برای زندگی در این اردوگاهها، نبود امنیت غذایی و نبود دسترسی به کمکهای صحی، این مهاجران را به افراد روانی و پرخاشگر تبدیل کرده و شماری را هم افسرده و ناامید بار آورده است.
این پرخاشگری باعث شده که حتا شماری از این مهاجران به جان هم افتاده و بدون هیچ بهانهی منطقی همدیگر را لت و پار کنند و یا با مهاجران سوری در گیر شوند. در مواردی این خشونت مسیر خود را از سمت عامل تغیر داده و به دیگران آسیب میزند؛ مثل تجاوز جنسی به زنان مهاجر در اردوگاههای ویژی مهاجران در جزیرههای یونان. دوام این وضعیت دلزدگی از زندگی را در مهاجران افغانستانی افزایش داده و دلبستگی به دوام زندگی را در آنها کاهش میدهد.
شماری از این مهاجران به افغانستان بر میگردند؛ شماری هم پس به ترکیه میروند و شماری هم میتوانند به اتحادیهی اروپا راه پیدا کنند.
به هر حال آنهایی که در اردوگاههای مهاجران در یونان میمانند، سختیهای زندگی را باید بیشتر از آنهایی دوام بیاورند که به کشورهای پیشرفتهی اروپایی رسیده اند.
در نهایت چه آنهایی که در یونان مانده و چه آنهایی که به کشورهای پیشرفتهی اروپایی رسیده اند؛ هیچ کدام دیگر به لحاظ روانی سالم نبوده و به دلیل سنی و تفاوت معیارهای زندگی در افغانستان و اروپا به مشکل میتوانند در یونان و در یا در جامعههای پیشرفتهی اروپایی مدغم شوند. آنها ناچار اند تا پایان عمر مثل ماشین کار کنند در حقیقت این مهاجران در اروپا نقش هیزم سوخت را دارند. مهاجران افغانستانی همان انگشت ششم اند؛ چه در بیرون از کشور و چه پس از برگشت به وطن.