جهانی متحد در حمایت از طالبان؛ ماموریتى که غنى به عهده دارد

صبح کابل
جهانی متحد در حمایت از طالبان؛ ماموریتى که غنى به عهده دارد

زمانی که اشرف‌غنی گفت؛ جامعه جهانی افغانستان را از رسیدن به صلح و ثبات دور نگه داشته است باید می‌فهمیدیم که دیگر چیزی به پایان جمهوری تحت حمایت سازمان ملل و کشورهای عضو آن، باقی نمانده است. اخبار و ابراز نظرهای مقام‌های کشورهای جهان، چنین نشان می‌دهد که همه‌چیز به دورانی برگشت داده شده که نظامی تحت عنوان «جمهوری اسلامی افغانستان»، دارای قانون اساسی نسبتاً دموکراتیک در حال تشکیل بود. امروز نیز در چنین زمانی قرار گرفته‌ایم؛ در آستانه برپایی نظام مورد حمایت جامعه جهانی اما بدون هیچ‌گونه خاصیت مردمی و دموکراتیک.
با مطرح‌شدن طرح امریکا برای توافق صلح افغانستان، فراموشی بیست سال کشتار و قربانی دادن مردم افغانستان، نزد جامعه جهانی کاملاً تحقق پیدا کرد. اکنون، می‌خواهند نظامی را علیه تمام ارزش‌های نوپای مردم به‌نام کمک برای ثبات و صلح، به ما بقبولانند.
مشخص است که حکومت افغانستان، مسئول شرایط فعلی است اما حرف زدن در این مورد دیگر خیلی دیر شده است و باید به مواردی پرداخت که بتواند حکومت آینده را به تعهد نسبی به آزادی‌ و ارزش‌های مردمی، وادار کند.
حمایت کشورهای مختلف از حکومت اشتراکی با طالبان و تغییر مؤلفه‌های نظام امروزی افغانستان، مجال هر نوع ایستادگی را از ما گرفته است. طبق اخبار منتشر شده، روسیه از چنین حکومتی دفاع کرده است و می‌خواهد برای رسیدن به آن، تسهیل‌گری کند.
فرصتی که اشرف‌غنی می‌توانست با استفاده از آن، موضع مشخصی را با اتحاد کشورهای منطقه علیه طالبان و حامیان آن بسازد، از دست رفته است. اگر افغانستان می‌توانست با منافع کشورهایی مثل روسیه مشترک شود، امروز اصراری برای به‌وجود آوردن نظامی با حضور طالبان، وجود نمی‌داشت.
روسیه بر اساس روابطی که ایران و خود این کشور با طالبان برقرار کرده‌اند، منافعش را در حمایت از حکومت انتقالی می‌بیند. چنین حمایتی در یک نگاه کلی، چیزی نیست مگر حمایت از طالبان. امریکایی‌ها که مشخصاً دارند برای طالبان راه‌سازی می‌کنند. پاکستان، ترکیه و بسیاری از کشورهای دیگر نیز با استقبال‌های مستقیم و غیرمستقیم از طرح امریکا، نیز به حمایت از طالبان مشروعیت داده‌اند.
به‌زودی جامعه جهانی در چارچوب مشخصی حمایت جهانی را از این طرح، اعلام خواهد کرد. پس نتیجه چیزی جز این نیست که اکنون جهان متحد شده تا طالبان را به‌عنوان گروه مسلط بر سیاست افغانستان، در رأس قرار داده و نگرش آنان را به‌عنوان مؤلفه‌های حکومتی افغانستان، استحکام ببخشد.
حکومت افغانستان که متهم به تمرکزگرایی در سیاست داخلی بود اکنون طوری در دام خود گرفتار افتاده است که حتا یک مورد را هم نمی‌توان مبنا بر منافع مشترک خارجی در آن یافت. حکومت افغانستان، نتوانست، سیاست‌گذاری کند و کشورهای منطقه را به سمتی بکشاند که نفعی مشترک در آن تقویت پیدا کند.
به نحوی می‌توان گفت، این شرایط، نه به‌عنوان یک ناکامی بلکه به‌عنوان یک طرز‌العمل سیاسی مغرضانه باید مورد تحلیل قرار بگیرد. همه‌چیز طوری چیده شده که هیچ راهی برای نجات باقی نماند و این را کسی جز اشرف‌غنی طراحی نکرده است. حکومت افغانستان، از درون به ضرر خود عمل کرده است. ناراضی بودن سیاست‌مداران از سیاست‌های داخلی غنی، عدم منافع مشترک با کشورهای منطقه، ناکامی در ایجاد امنیت و در نهایت معترض بودن مردم، همه و همه چنان طراحی‌شده به نظر می‌رسد که نمی‌توان آن را ناکامی در اداره حکومت نام داد.
بهتر است، بر این‌همه عنوان برازنده‌ی «سیاست مغرضانه» را بدهیم و روشن بسازیم که اشرف‌غنی نه برای جمهوری کار می‌کند و نه اهمیتی برایش قایل است.
طالبان به‌تنهایی نمی‌توانستند به حمایت جهانی از خواست‌های خود دست بیابند؛ رفتار حکومت- حتا اگر آن را ناکامی حکومت نام بدهیم- تأثیر بسیاری در قدرت آنان داشت. آزادی طالبان زندانی، تمکین به فرمان‌های امریکا و همه این موارد، نشان می‌دهد که حکومت افغانستان، دقیقاً چیزی را اجرایی می‌کند که قبل از قبل طراحی شده است. ممکن نیست، همه این موارد را اتفاقی یا ناکامی بخوانیم؛ هیچ ناکامی‌ای در کار نیست؛ اشرف‌غنی ماموریت خودش را که وارد ساختن برادران ناراضی و مخالفان مسلح در نظام حکومتی بود، با موفقیت تمام به پایان می‌رساند.