هیأتی متشکل از اعضای شورای عالی صلح، مقامهای پیشین حکومتی، چهرههای سیاسی، اعضای جامعهی مدنی، نمایندگان رسانهها و نمایندگان زنان، به منظور شرکت در گفتوگو با طالبان ، به دوحه، پایتخت قطر رفته است. تعدادی از این هیأت گفتهاند که نشست دوحه، دریچهای برای گفتوگوهای بینالافغانی صلح خواهد بود؛ اما درست ساعتی قبل از آغاز این نشست، بخشی از ریاست امنیت ملی غزنی مورد حملهی گروه طالبان قرار گرفت که در نتیجهی آن نزدیک به دو صد نفر کشته و زخمی شدند که در میان این تعداد از قربانیان اکثریتشان را غیر نظامیان به ویژه کودکان تشکیل میدهد.
نشستهای بینالافغانیای که پیش از این صورت گرفته بود، بنا بر بینتیجه بودنشان، هیچ امیدی را در دل مردم به بار نیاورده است و چنین تصور میشود که نشست دیروز و امروز نیز بیثمر به پایان خواهد رسید. حملهی طالبان در ولایت غزنی در واقع، بیانکنندهی قاطعیت این گروه بر هراسافکنی و حاکمیت وحشت است. نشستن با چنین گروهی آن هم از موضع خنثای گروههای سیاسی، حمایت ناخواستهای از طالبان است که فقط به خاطر به دست آوردن امتیاز در برابر حکومت، انجام میشود.
اکثریت مخالفان دولت، بدون در نظرداشت ارزشهای مردمی، سعی میکنند با قاتلان مردم و تروریستان نشستهایی را برگزار کنند که در نهایت هیچ ثمرهای برای وضعیت ناگوار کشور ندارد. شرکت در نشستی که نظام افغانستان را به رسمیت نمیشناسد، بیمعنی است؛ چرا که در چنین نشستی نه رسانه بهعنوان یک نهاد رسمی و مؤثر شناخته میشود، نه جامعهی مدنی و نه حتا سیاسیون و گروههای سیاسی.
گفته میشود افرادی که در این نشست شرکت کردهاند، از آدرس شخصیشان نمایندگی میکنند؛ در حالی که نمایندگان احزاب، نمایندگانی از تکتهای انتخاباتی، نمایندگانی از رسانهها و جامعهی مدنی، قانونیت هویتشان را بر اساس نظامی که در کشور حاکمیت دارد گرفتهاند.
طالبان در این رابطه گفتهاند که «موقف ما روشن است اگر اشخاصی به نمایندگی خودشان بهگونهی شخصی مثل افغانهای دیگر اشتراک میکنند، با آنها مینشینیم؛ ولی اگر کسی به نمایندگی از ادارهی کابل شرکت کند، طبیعی است که دیدار نمیکنیم.» منظور از این که شخص باید مثل افغانهای دیگر باشد، بدون شک این است که مشروعیت خودش را و هویت اجتماعیاش را از مجرای قانونی که در جمهوری اسلامی افغانستان جاری است نگیرد و یا لااقل در این نشست از این هویت انکار کند.
آیا این موضوع، تناقض محض هویتی نیست که شخصیتهای اشتراککننده در نشست قطر برای خود انتخاب کردهاند؟ و آیا با چنین برخوردی و قبول کردن شرایط طالبان، میتوان مدعی نمایندگی از مردم افغانستان و ارزشهای مورد قبول مردم بود؟
به نظر میرسد بهترین اعتراض در برابر طالبان و وحشیگریهای این گروه، انصراف از ادامهی گفتوگو با این روش است. تا زمانی که نشست با طالبان از سوی سیاسیون افغان و نهادهایی چون جامعهی مدنی و رسانهها، مورد تأیید قرار بگیرد و تحریم نشود، هر نشستی از سوی شهروند افغان، امتیازدهی به این گروه تروریستی شمرده خواهد شد.
اشخاصی که از آدرس شخصیشان با طالبان گفتوگو میکنند، هرگز نمیتوانند مدعی این باشند که برای آیندهی افغانستان تصمیم میگیرند؛ زیرا هویت شخصی فرد، زمانی که در یک گفتوگو نقش پیدا میکند صرفا به دنبال منافع همان هویت است.
نشستهای بینتیجهای که پیش از این میان گروهی از سیاسیون افغان با طالبان در مسکو صورت گرفت، نشان داد که صرف دو گروه از آن منفعت پیدا میکنند. اول از همه طالبان با برگزاری این نشستها، فرصت برجسته شدن موضعشان را به دست میآورند و در قدم دوم؛ سیاسیونی استند که از موقف اپوزیسون افغان، در تلاش کسب هر نوع امتیازی در برابر حکومت استند.
نشست قطر نیز از آنجایی که افراد آن نمیتوانند نمایانگر نظامی باشند که بر اساس ارزشهای آن در افغانستان فعالیت میکنند، قادر نخواهد بود تا به مسایل مورد نیاز مردم که همانا ارزشهای نظام جاری است، بپردازد و این تواضع آنان در برابر طالبان، ناشی شده از اهداف غیر مردمی آنان است. اهدافی که صرفا به نفع گروههای مشخص سیاسی طرح شده و غیر از آن کارایی ندارد.