
سقوط پیهم ولسوالیها، کشتار، دستگیری، تسلیمی گروهی سربازان و امکانات نظامیای که به دست طالبان میافتد، با «خط باریک» و «راز اطلاعاتی»خواندن، برد دولت در مقابل طالب را تضمین نمیکند. برندهی جنگ را، سمتی تعیین میکند که پیشروی دارد. از آغاز اعلام خروج ناتو، طالبان با دادن چند برابر تلفات نسبت به ارتش، توانسته اند نزدیک به چهل ولسوالی را سقوط بدهند که دولت توانسته شماری از این ولسوالیها را پس بگیرد. این پیشروی با وجود تلفات، باورمندی طالبان نسبت به جنگ نامقدسشان را نشان میدهد و این باورمندی، انگیزه و امید خلق میکند؛ امید به پیروزی که باعث پیوستن سربازان بیشماری به آنها شده و جای نیروهای تلفشده را پر میکنند. تاریخ، جنگی را به یاد ندارد که در یکی از طرفهای آن، به دلیل دادن تلفات کمتر پیروز شده باشد؛ همواره طرفی پیروز بوده که مناطق بیشتری را به دست آورده است. طالبان، با سقوط هر ولسوالیای، جغرافیایشان را گسترش میدهند. این، فرصتی را فراهم میکند تا حاکمیت دولت را به شهرها فشرده کند.
این سمت جنگ اما، حکومت فقط تلاش کرده جنگ روانی ساختگی راه بیندازد و هر سقوطی را، با شیوهای توجیه کند. سخنگویان و مقامهای ارشد سیاسی و نظامی حکومت، از یک سو، به دنبال توجیه شکست در میدان جنگ اند و از سویی، تلاش دارند، انتقادها از عملکرد نادرست حکومت را، مخالفت با دولت خوانده و فشار بر چرخش اطلاعات را بیشتر کنند.
امرالله صالح، معاون نخست رییسجمهور که مدتی کمتر حرف میزند، این روزها به صحنه آمده و با موضعگیریهایی، جنگ روانی علیه دولت را، چند برابر کرده است. او، در هفتهی گذشته، در پست فیسبوکیای، منتقدان دولت را مرتجع خواند. با نگاهی از رضایت مردم از دولت، میتوان تخمین زد که آقای صالح، بیشترین مردمی که زیر کنترل دولت زندگی میکنند را، مرتجع خواند. در ادبیات سیاسی، مرتجع به کسی گفته میشود که مخالف هر نوع پیشرفت و پوستاندازی در مناسبات سیاسی و اجتماعی است. مرتجعخواندن آقای صالح، شامل حال اکثریت مطلق قشر تحصیلکردهی افغانستان در سطوح مختلف میشود؛ قشری که کتاب خوانده اند، درد کشیده اند و زخم رسیده به استخوانشان را حس میکنند؛ قشری که میفهمند، با سکوت یا توجیه اشتباه، چیزی درست نمیشود و باید علیه آن چه وجود دارد، ایستاد.
معاون نخست رییسجمهور، در پست فیسبوکیاش، حاکمیت طالبان را خط باریکی خوانده و گفته بود که دولت، به سادگی میتواند آن مناطق را پس بگیرد. اکنون فرض کنیم بخش نخست ادعا درست باشد و طالبان واقعا خط باریکی از حاکمیت را داشته باشند؛ چرا دولت، هر روز این خط باریک را بیشتر میکند و به جای دوبارهگرفتن این مناطق، سعی نمیکند از تأسیسات عامه، تسلیحات نظامی و پشتیبانی مردم، نگهداری کند.
دو روز پیش، پس از عقبنشینی نیروهای ارتش از ولسوالی شینکی ولایت زابل، آقای صالح، آن را «راز اطلاعاتی» خواند و گفت که برخی از موارد نظامی، نباید همگانی شود. صالح، اگر سعی میکرد مانند سقوط دیگر ولسوالیها، خاموشی اختیار کند، جنگ روانی علیه دولت را، کمتر دامن زده بود؛ چون، حرفها و موضعگیریهایش، از بس در تقابل با مردم، یا بیاعتبار بوده، تبدیل به سوژهی طنز علیه دولت شده و هر باری که چیزی میگوید، هزاران بار در شبکههای اجتماعی بازنشر و از آن انتقاد میشود. این حجمی از واردکردن انتقاد علیه دولتی که وضعش در میدان نبرد، تعریفی ندارد، اطلاعات تولیدشده علیه دولت را افزایش داده و برد طالبان را در میدان نبرد و جنگ روانی، بیشتر میکند. مردم، نگران اند و سر از رازهای اطلاعاتی نیز در میآورند؛ آن چه برای مردم میتواند تسلیبخش یا امیدوارکننده باشد، علمکرد حکومت در میدان جنگ است؛ اگر حکومت این اطمینان را به مردم ندهد که وضعیت قابل کنترل است، مجبور اند زبان باز کنند و دولتی که متعهد به آزادی بیان است را، به انتقاد بگیرند تا به جای راز اطلاعاتی، برد اطلاعاتی تحویلشان بدهد.
این روزها، وضعیت در حدی به نفع طالبان رقم خورده است که هر چیزی در مورد افغانستان گفته و شنیده میشود، علیه دولت است. هر خبری که از سقوط جایی شنیده میشود، خبری است علیه دولت و امکان پنهانکردن آن در جهان ارتباطی امروز، امکانپذیر نیست. دولت باید بداند که همه چیز در جهان امروز شفاف است و مردم، با چشم سر میبینند که کدام سمت جنگ، در حال گسترش و کاهش جغرافیای حاکمیت است. دولت، نمیتواند اطلاعات را کنترل یا نقدهای واردشده به نشانیاش را حتا با فشار و تهدید، کاهش دهد. تنها راه سمتوسودهی اطلاعات علیه طالبان، عملکرد خردمندانه و راهبردی کارا در میدان نبرد است؛ در غیر این، با توجه به امکانات نظامی و ارتشی که دولت دارد، هر ادعایی، تبدیل به طنزی علیه دولت میشود؛ حتا جملهی «نیروهای امنیتی و دفاعی، مسؤولیت تأمین امنیت افغانستان را دارند.»