
با گذشت هر روز، دامنهی جنگ در افغانستان گستردهتر و چهرهی خشونتبارتری را به خود میگیرد. این آتش اما؛ پس از آن شعلهورتر شد که در ۲۵ حمل همین سال، جو بایدن، رییسجمهور امریکا، زمان خروج نیروهای امریکایی را اعلام کرد. نخستین درک و دریافت بیشتر مردم و نخبگان سیاسی، طوری بود که امریکاییها افغانستان را ترک نمیکنند، نیروهای دفاعی کشور با حمایت مالی ناتو و امریکا، توانایی ایستادگی در برابر گروههای تروریستی را دارند. با گذشت زمان و شدت جنگ، تمام درک و دریافتهای پیشین، با محاسابات اکنون همخوانی ندارند و وضعیت افغانستان وارد پیچیدگی جدیدی شده است.
پیش از این که امریکا افغانستان را ترک کند، برخلاف دیگر تحلیلگران و سیاسیها، رحمتالله نبیل، رییس امنیت ملی پیشین، بسیاری از رخدادهای را پیشبینی کرده بود که اکنون واقعیت عینی کشور است. دیروز نیز آقای نبیل در برگهی تویتر خود، نگاشته است: «حاجی یوسف معروف به وفا، والى نامنهاد طالبان براى کندهار، در حال برنامهریزی برای حملات بزرگ و وسيع مطابق به دستور رهبران طالبان و در هماهنگى با نظاميان پاكستان در جنوب افغانستان در ماههاى آينده است.» اگر این نبشتهی آقای نبیل مانند گذشته، تبدیل به واقعیت شود، چه چیزی منتظر مردم افغانستان خواهد بود؟ آقای نبیل، این بار اما برخلاف گذشته، شک دارد که طالبان موفق به پیشبرد برنامهای شوند که از سوی طالبان با همکاری نظامیان پاکستان راهاندازی خواهد شد؛ ولی این مقام پیشین امنیتی کشور، نگران مردمی است که آسیب جنگ را متحمل میشوند.
علمای افغانستان و جهان با خروج نیروهای خارجی، جنگ فرسایشی طالبان را در افغانستان از این رو بیشتر به این دلیل نامشروع میخوانند و از آنها دعوت به صلح میکنند که نیروهای خارجی عازم خانههای شان استند. همچنان بیشتر شواهد، نشان میدهد که طالبان با فرمایش پاکستان آتش جنگ را در افغانستان شعلهور نگه داشته اند؛ چنان که آقای نبیل نیز در آخرین تویت خود به این موضوع اشاره کرده است. آن چه در این میان قابل تعمق است، سادهدلی علمایی است که هنوز از طالبان درخواست صلح دارند و میگویند که با خروج نیروهای خارجی، جنگ این گروه تروریستی نامشروع است. آن چه در قدم نخست میشود گفت؛ طالبان خود نیز اجیر آیاسآی و فوج پاکستان استند. اگر حضور این گروه را با ایدیولوژی دینمدارانه بررسی کنیم، با پیمانهی حضور نیروهای ناتو در افغانستان غیر قابل مجاز است؛ چون به فرمایش نظامیان کشور دیگری وارد جنگ در افغانستان شده اند و در ایدیولوژی دینمدار، ایستادگی در برابر چنین گروه ترویستی را جهاد اکبر میگویند.
از زمانی که جنگ در شمال کشور تشدید یافته، مردم در برابر طالبان بسیج شده اند و با امکانات ابتدایی در بسیاری از روستاهای افغانستان از خویش دفاع میکنند. اکنون که طالبان برنامهی جنگ در جنوب کشور را دارند، دولت باید رابطهی این گروه را با پاکستان تعریف کند و به خورد مردم بدهد و از نیروهای مردمی در برابر گروهی که به دهل پاکستان میرقصد، استفاده شود. اگر چه طالبان با بسترسازی در جنوب کشور پیشدستتر از دولت استند؛ اما، دولت میتواند با استفاده از ابزار طالبان که دین است، عین استفاده را از مردم ببرد و به تخریب بسترهای طالبان در جنوب کشور بپردازد. اگر چه این عمل برای دولت ناممکن به نظر میرسد؛ اما، اگر دولت، ناممکنها را تبدیل به ممکن نکند، وضعیت کشور وخیمتر خواهد شد و هشدار آقای نبیل بسیار جدی به نظر میرسد.
در سوی دیگر، هفتهی گذشته، ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، به یکی از رسانههای بینالمللی گفته بود که طالبان طرحی را تا یک ماه دیگر به دولت افغانستان برای ساختن دولت مشترک تقدیم میکند؛ اما این ادعا از سوی حفیظ منصور، عضو هیئت گفتوگو کنندهی صلح افغانستان در قطر، دروغ خوانده شد. اگر ادعای ذبیحالله مجاهد تا سه هفتهی دیگر صورت واقعی بگیرد، همچنان در دو دهل -سنگر و میزگفتوگوها- خواهند کوبید و جنگ جنوب را مانند شمال نیز شدت میبخشند و یا برنامهی دیگری برای افغانستان دارند؟
از گفتههای حفیظ منصور و آقای نبیل، به نظر میرسد که طالبان هیچ برنامهای برای صلح واقعی ندارند و آن چه برای این گروه مهم است، پیشبرد استراتژی پاکستان در افغانستان است؛ حتا اگر با طرح صلح در قطر حضور داشته باشد.