از ابتدا تا اکنون، تأکید کشورهای بیرونی بر صلح افغانستان، صلح افغانستان را به معضل و مسئلهی سرنوشتساز برای منطقه و جهان تبدیل کرده است. ممکن است صلح افغانستان، روابط را در جهان از نو به تعریف بگیرد؛ چرا که اکثر کشورهای دخیل در معضل افغانستان، به دنبال این اند که منافع کشوری شان با به قدرت گرفتن القاعده و طالبان در منطقه نابود نشود. با به میان آمدن فضای جدید، افغانستان مستلزم دستگاه دیپلوماسی قوی است که بتواند بازی را به نفع خود به پایان برساند.
حقیقت امر نیز این است؛ صلح با طالبان بیشتر از آن که مسئلهی میانکشوری در افغانستان باشد، معضل منطقهای و جهانی است و این واقعیت، برمیگردد به نحوهی هستهگذاری و چگونهی شکلگیری گروه طالبان. گروه تروریستی طالبان، نه تنها یک گروه خودجوش و شکلگرفته از سوی مردم افغانستان نیست؛ بلکه با پولهای گزاف استخباراتی و سرمایهگذاریهای هنگفت بعضی از کشورها در منطقه و با حمایت القاعده ایجاد شد. به همین دلیل، صلح با طالبان در میز گفتوگو با دولت افغانستان حاصل شدنی نیست؛ چرا که طالبان ریشه در خاک افغانستان ندارند و برای متقاعد کردن طالبان نیاز است به کشورهایی فشار آورده شود که طالبان از آنها حساب میبرند؛ در غیر این صورت، صلح با موارد و مواد پیشنهادی طالبان در گفتوگوهای صلح، چیره کردن و قدرت بخشیدن القاعده و استخبارات بعضی از کشورهای مخرب در افغانستان است.
در زمان گفتوگوهای صلح افغانستان، نکتهی قابل تأمل، اجماع منطقهای است. این اجماع، میان کشورهای قدرتمند در سطح جهان که همسایههای افغانستان نیز استند، شکل گرفته است. ترس کشورهای همسایه از حضور تروریزم در منطقه با افغانستان پساطالبانی، کاملا قابل درک است و این هراس، میتواند دولت افغانستان را در گفتوگوهای صلح قدرتمند کند. چین، یکی از کشورهایی است که پیوسته نگران وضعیت افغانستان بوده و برای آرامش خود نیاز میبیند تا طالبان را به نحوی رامشده و خارج از ساحت استخبارات منطقهای بیبیند. هند، روسیه و ایران نیز از جمله کشورهایی استند که برای منافع خود شان دخیل در صلح افغانستان اند و بیشتر از آنکه هوادار طالبان باشند، علیه طالبان استند؛ اما در ظاهر، مجبور اند که طالبان را تحویل بگیرند. این اجماع منطقهای، انرژی آن را دارد که طالبان را به تمکین وادار کرده و افغانستان را از طالبانی شدن نجات بدهد.
توافقنامهی دوحه، با آنکه صلح افغانستان را کلید زد؛ اما صلح را علیه ارزشهایی که با صلح شکل میگیرد، قلمداد و یک گروه تروریستی را بر یک دولت ساختارمند، چیره کرد. بر اساس توافقنامهی دوحه، قرار بود امتیازهای بیشماری به طالبان پرداخته شود.
آقای اتمر که روز (سهشنبه، ۲۸ ثور) در یک نشست مشترک خبری با فضلاحمد معنوی، وزیر عدلیه و نمایندهی دادستانی کل در کابل صحبت میکرد، گفت: «این مسأله (رفع تحریمهای سازمان ملل بر رهبران طالبان) هنوز برای ما مطرح نشده است.
رهبران گروه طالبان، از سالها به این طرف زیر تحریمها و تعزیرات سازمان ملل متحد و شماری از اعضای این نهاد قرار دارند. کمیتهی تعزیرات شورای امنیت سازمان ملل متحد، از سال ۱۹۸۸ میلادی به این طرف، تعزیرات این شورا بر طالبان را نظارت میکند و ریاست این کمیته را هند بر عهده دارد. رابطهی طالبان با هند، شبیه رابطهی هند با پاکستان است. از آنجا که طالبان از حمایت پاکستان برخوردار اند، هند به سادگی نمیگذارد که تحریمهای سازمان ملل علیه طالبان رفع شود. چندلایهگی و پیچیدگی گفتوگوهای صلح افغانستان و شکلگیری اجماع منطقهای، دولت افغانستان را هوشیارتر از قبل در بازی صلح افغانستان کرده و میداند که چگونه از انرژی منطقهای به نفع خود استفاده کند.
حالا دولت افغانستان نیاز دارد که با طرحی جامع به سراغ این اجماع برود و به کشورها و دادگاهای جهانی رجوع کند. با این روش، کشورهای حامی طالبان، مجبور به تکمیل در برابر بازی جدید افغانستان خواهد بود. دولت، با این روش میتواند هم در برابر طالبانی شدن افغانستان مقاومت کند و هم با به میان آمدن صلح، همپیمانهای جدیدی را دریابد که از نظام افغانستان در سطح بینالمللی محافظت کنند؛ چرا که افغانستان پیوسته از نداشتن دستگاه دیپلماسی قوی ضربه خورده و تنها راه حل معضل افغانستان نیز در همین نکته نهفته است.