افراد مسلح غیر مسؤول

صبح کابل
افراد مسلح  غیر مسؤول

افغانستان کشوری است که چند دهه جنگ و ناامنی را تجربه می‌کند. در این سال‌ها نخستین وسیله برای دفاع از خود و یا حمله به دیگران سلاح بوده است؛ وسیله‌ای که برای بسیاری در این سرزمین، ضامن زنده ماندن، درآمد و جزو ابزارهای ضروری بوده است؛ چون جنگ نه تنها که مفهوم ایدئولوژیک، تباری، مذهبی و وسیله‌ای برای برخورداری بیشتر بوده که به شغل و کار بدل شده است. در چنین جامعه‌ای، جمع کردن اسلحه و محوشدن گروه‌های مسلح غیر مسؤول بسیار دشوار است؛ چون افغانستان به دلیل بافت اجتماعی، فرهنگی و تباری‌ای که دارد، به جزیره‌های دورافتاده از هم و جزایر قدرت مجزا از بدنه‌ی حکومت بدل شده است که سران و رهبران آن، با توجه به پایگاه‌های مردمی و قومی‌ای که دارند، همیشه دارای قدرت نظامی مخصوص به خود بوده اند. رییس‌جمهور غنی دیروز بار دیگر تأکید که مداخله‌های بیرونی در وزارت داخله و حضور افراد مسلح غیر مسؤول باید از بین برود. عدم نظامی‌گری و نبودن اسلحه به عنوان نخستین ابزار برای بودن و ماندن در این سرزمین، زمانی ممکن خواهد بود که در ابتدا جنگ از افغانستان رخت بربندد و صلح در تمام نقاط کشور حاکم شود. به غیر از صلح، عوامل مسلح شدن مردم و علاقه به تفنگ باید بررسی شود که چرا مردم افغانستان مدام در پی تهیه و خریدن اسلحه اند و چرا بازار فروش اسلحه در زیر ریش حکومت گرم بوده است؟ برای آن که ما کشوری عاری از اسلحه و خشونت داشته باشیم تا زورمندان و افراد مسلح غیر مسؤول در کار نیروهای نظامی ما دخالت نکنند، نیاز به دگرگونی و بازتعریف مؤلفه‌های زیادی داریم که بیشتر آن‌ها نیاز به زمان طولانی و تغییر بنیادیِ فرهنگی و اجتماعی در این سرزمین دارد. تا زمانی که وحدت ملی، حس واقعی وطن‌دوستی، ملت‌شدن، عدالت اجتماعی، و شایسته‌سالاری در افغانستان نهادینه نشود، غیر ممکن است که کسی بتواند ریشه‌ی نظامی‌گری را بسوزاند. وقتی عدالت نباشد و مردم خود را در آیینه‌ی بزرگ عدالت که تأمین‌کننده‌ی منافع عمومی باشد، نبینند؛ وقتی که قانون در تمام ابعاد زندگی مردم و جامعه حاکم نشود و حس مالکیت عمومی در کشور به وجود نیاید، همیشه ترس از روز مبادا در دل انسان این سرزمین خواهد بود و همواره تلاش خواهد کرد تا نگاهش به اسلحه و جنگ‌ابزار به عنوان یک منجی باقی بماند.
برای همین است که مردم حتا در دوران حکومت وحدت ملی، بیشتر از هر زمان دیگری به تهیه و خریدن اسلحه رو آوردند که دلیل آن را باید در سیاست‌های خود حکومت جست‌وجو کرد. مسأله‌ی دیگر، تعلیم و تربیه‌ی درست نیروهای نظامی و بالارفتن میزان تحصیل و رفتار درست آن‌ها است. افغانستان در نزدیک به دو دهه‌ی اخیر، در شرایطی بوده که فرصت نداشته است تا در این زمینه توجه جدی کرده و به نیروهای نظامی آموزش دهد که خود شان قانون‌شکنی نکنند؛ در حالی که حد اقل در سطح شهرهای بزرگ، هر روز مردم می‌بینند که بیشترین قانون‌شکنی (حتا در رانندگی)، از سوی خود پاسبانان قانون صورت می‌گیرد؛ مسائلی که موجب ترویج بی‌نظمی و تداوم روحیه‌ی نظامی‌گری و اسلحه‌به‌دوشی در افغانستان می‌شود.
بی‌نظمی، دزدی، ساختارشکنی و کشته شدن مردم در کوچه پس‌کوچه‌های شهرهای بزرگ به اندازه‌ای زیاد شده است که مردم در هیچ زمان روز و شب احساس امنیت نمی‌کنند و هر روز خون جوانان سرک‌ها را سرخ می‌کند. اسلحه و به وجود آمدن گروه‌های مسلح غیر مسؤول زمانی در یک جامعه گسترش می‌یابد که ساختارها و نظم اجتماعی در آن از بین رفته باشد. اگر عدالت، شایسته‌سالاری، انسان‌دوستی، وحدت ملی، امنیت و وطن‌پرستی وجود داشته باشد که مشتق از آموزش و ارتقای سطح علمی و فرهنگی جامعه است، نیاز به داشتن اسلحه خودبه‌خود از بین خواهد رفت. وقتی مردم همه در سایه‌ی قانون دارای امنیت کامل باشند، نظامی‌گری، علاقه به اسلحه و شکل‌گرفتن گروه‌های نظامی غیر مسؤول از بین می‌رود. اگر مشکل امنیت، عدالت، عقب‌ماندگی فرهنگی و حاکمیت قانون در افغانستان حل نشود، ناهنجاری‌هایی مثل دزدی، قانون و ساختارشکنی، گروه‌های مسلح غیر مسؤول و ناامنی از بین نخواهد رفت.