امروز یکسال از توافق صلح طالبان و امریکا گذشت اما نتیجهای را که برای مردم افغانستان به بار آورد چیزی جز کشتار و آوارگی نبود. بر اساس گزارشها، نزدیک به پنجاه هزار تن در طول یک سالی که طالبان با امریکا به توافق رسید، کشته و زخمی شده است. این آمار همه جوانب جنگ افغانستان را بهشمول نیروهای امنیتی، افراد طالبان و شهروندان غیرنظامی کشور، در بر میگیرد.
همه اتفاقهای تروریستی در طول یک سال به بهانه صلح و گفتوگوهایی بوده است که در دوحه جریان یافت. این گفتوگوها نهتنها، قدرت کاهش خشونتها را ندارد بلکه یکی از دلایل محکم برای ادامه جنگ است.
گفتوگوهای صلح، جز اینکه بتواند به یک حرکت فرسایشی برای آوردن صلح بیانجامد، هدفی را تعقیب نمیکند. در کل، نظر به آنچه مشاهده کردهایم، گفتوگوهای دوحه، مانعی برای راهسازی صلح است. به نحوی میتوان چنین دریافت که حالت فرسایشی گفتوگوها، این جریان را در تسلط امریکاییها نگهداشته و سبب شده که آنان بتوانند به بهانه آن، سیاستهای منطقهای را سمتوسو بدهند.
اگر دقیق بنگریم، دست امریکاییها برای بازی سیاسی در منطقه، بیشتر از قبل یعنی بیشتر از زمانی که عملاً با طالبان درگیر بود، باز شده است. اکنون، پای ایران، روسیه و دیگر کشورهای منطقه، بیشتر از قبل در جنگ افغانستان دخیل شده است و میتواند برای امریکاییها، فرصتساز باشد.
امریکا، جز اینکه رقیبان خودش را به میدان جنگی بکشاند که خود آن را آماده کرده است، راه دیگری برای تضعیف آنان ندارد. جنگ افغانستان، در صورتی که فقط امریکاییها را درگیر خود کند، این کشور را دچار سردرگمی میکند. در حالیکه رقیبان آن توانستهاند کشورهایی مثل سوریه و عراق را تحت کنترل خود درآورده و در آنجا نقش بهتری را بازی کنند.
بنابراین، ایالاتمتحده امریکا، راهی ندارد مگر کشاندن دیگران به گودالی که کنده بود اما خود در آن گیر افتاد. برای بیرون شدن از این گودال، میخواهد رقیبانش را وارد آن ساخته و سپس از آنان بالا رفته و سرش بپوشاند.
با اینهمه، حکومت افغانستان نمیتواند با هیچیک از قدرتهای جهان رابطه مفید داشته باشد. آنچه جریان دارد، اصلاً ربطی به بودن و نبودن یک حکومت درست در افغانستان ندارد و چون حکومت فعلی، قادر به تغییر جریان کنونی و گفتوگوهای دخیل در آن نیست، هر سو هر سو رفته و به هیچ موضع مشخصی نخواهد رسید.
حکومت افغانستان، در بازیای است که کسی به آن به هیئت یکطرف نمینگرد. حکومت در میان کشورهای دیگر فقط ابزاری است که میتوانند با استفاده از آن، بر یکدیگر فشار وارد کنند. نزدیکی غنی به ایران نه یک سیاست از پیش تعیینشده بلکه چیزی بود که شرایط آن را ساخته است. اکنون نیز این نزدیکی وجود دارد درعینحالی که امریکاییها نیز رویکرد خودشان را نسبت به حکومت بهتر ساختهاند. با وجود اینها، نمیتوان حدس زد که تعهد کافی از سوی حکومت به کدامیک وجود دارد.
این حالت تعلیق است؛ حکومت موضع مشخصی ندارد زیرا در جایگاهی نیست که بتواند موضع مشخصی را اختیار کند. طالبان خیلی بهتر از اشرفغنی و اطرافیانش عمل کردهاند. اکنون همهچیز به نفع طالبان است.
حکومت حتا با نهادها و کسانی که در نظام با آن شریک و همنظرند، سر سازش ندارد. اکنون خبرنگارانی که میخواهند از اوضاع کنونی- که بیشتر نتیجه گفتوگوها در دوحه است- آگاهی یابند، با موانعی برمیخورند که اعضای حکومت آن را ایجاد کردهاند.
حالت تعلیق، بهخاطر حکومت و سیاستهایی که خواهان اجرای آن بوده، همهگیر شده است. این همهگیری میتواند مردم افغانستان را دچار وضعی کند که نتوانند در مورد سرنوشت خود تصمیم بگیرند.
هدف حکومت جز استقرار این ناآگاهی نیست زیرا میتواند نیروهای متضاد و منتقد را از کار انداخته و حتا زمینه سلطهگری را مهیا کند. طول کشیدن گفتوگوهای صلح، بیش از این نمیتواند ادامه یابد زیرا ممکن است از هر سو، مخالفتها و دستاندازیهایی را برانگیزد که درنهایت به جنگ داخلی میانجامد. جنگی که شاید هدف امریکا برای بیشتر دخیل ساختن رقیبانش در افغانستان است.