
هیولای فساد در افغانستان ابعاد گوناگون دارد. هر چند بسیاری درک شان از فساد پولی است که برای راهاندازی کار در جایی پرداخت میکنند؛ اما فساد در تمام این سالها، گونههای متفاوتی داشته است. حکومت افغانستان در سالهای پسین تلاش کرده است تا جلو رشد و نهادینه شدن فساد را بگیرد که در این راه با وجود ابعاد گوناگون و ریشهی بسیار عمیق و نفوذ شاخههای فساد در ذهن و ضمیر افراد، تا جایی از بین بردن آن به اندازهی زیاد ناممکن بوده است. فساد بیش از آن که ریشههای بیرونی داشته باشد، به باور و ذهنیت آدمها وابسته است. وقتی به دلایل گوناگون، ملتسازی، باور و روحیهی ملیگرایی در کشوری از بین برود و هویت هر کسی بیش از آن که مربوط به جغرافیای واحد باشد، از قوم و تبار نمایندگی کند، با عدم نظارت کامل قانون، فساد به امر معمول و هر روز بدل خواهد شد.
امروز، روز جهانی مبارزه با فساد است و باید از خود بپرسیم که ما تا چه اندازه در مبارزه با فساد موفق بوده ایم و چقدر توانسته ایم، جلو رشد باندها و کارتلهای فسادپیشه را که دوام و قوام شان در وجود فساد تعریف شده است، بگیریم؟
وقتی در جایی، فساد یک روش کاری و مورد تمرکز سیستم و نظام باشد، فساد به اژدهای هزارسر بدل خواهد شد که هر سر آن بریده شود، از جای دیگری سر بر خواهد آورد و هرگز از بین نخواهد رفت. در تمام این سالها، با تأسف به دلایل گوناگون مثل تبارگرایی، عدم توفیق قانون در تعقیب فسادپیشهها و خویشخوری، هرگز فساد کم نشده است. وقتی شایستهسالاری جایش را به واسطه و شناخت بدهد و ضابطه پیش رابطه تسلیم باشد، در هر کجا، هر اداره و دفتر، حلقههای فساد و مافیاگونهای ایجاد خواهد شد که به راحتی و سادگی میتوانند، راه انجام فساد را هموار و دیگران را نیز وادار کنند که باید در مسیر آنها گام بردارند. وقتی چنین حلقههایی جریان مسلط باشند و کنترل هر چیزی را به دست بگیرند، چارهای جز فساد و فسادپیشگی نمیماند. شفافیت بینالملل، در آخرین ردهبندی خود، افغانستان را در میان ده فاسدترین کشور دنیا جای داده است که تنها چند کشوری عمدتا افریقایی، وضعیت بدتر از افغانستان دارند.
در تمام این سالها، به دلیل حاکم بودن فساد در افغانستان، افراد زیادی یکشبه پولدار شدند و فساد موجب شد که فاصلهی بین مردم و حکومت و همچنین فاصلهی طبقاتی، هر روز بیشتر شود. فساد، موجب شد که اعتماد دوطرفه بین مردم و زمامداران که لازمهی حکومتداری خوب است، از بین برود و دیگر کسی به شفافیت و شایستهسالاری باور نداشته باشد. در بسیار موارد، فسادها آنقدر گسترده، بزرگ و در سطوح بالا نفوذ کرده است که حتا قانون و حکومت از تعقیب و مورد پیگرد قراردادن مجرمان، عاجز مانده و توان نداشته است که فساد را از بین ببرد. تا جایی که وقتی حکومت در مبارزه با فساد تسلیم شد، رسما اعلام کرد که فساد کنید؛ اما حداقل پولهای تان را در داخل سرمایهگذاری کنید. فساد گسترده در افغانستان موجب شد که کشورهای کمککننده نیز از این وضعیت خسته شوند. هر چند در بسیار موارد، خود آنها در این ماجرا کمتقصیر نبودند که با بهادادن به افراد فسادپیشه، زمینه برای فساد بیشتر و گستردهتر شود. یکی از دلایل فساد افسارگسیخته و هزارسر در افغانستان به نوع و شکلگیری خود نظام نیز بر میگردد. وقتی در یک نظام دموکراتیک، انتخابات و آرای مردم تعیینکنندهی نظام سیاسی نباشد و همه چیز وابسته به توافق سیاسی و بیرونی باشد، خود به خود شفافیت و عدم کنترل نظام بر تمام بخشها از بین خواهد رفت. جنگ، سراسیمگی، سهمخواهی و نظام سیاسی کشور ما نیز در به وجود آمدن چنین وضعیتی کمک کرده است تا جزیرههای قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی مستقل، به قانون تمکین نکرده و در انجام فساد دست باز داشته باشند.