افغانستان، بافت اجتماعی و قومی به شدت سنتی و مذهبی دارد که فساد در آن ریشه دوانده و حکومت افغانستان همواره در فساد اداری، جزو صدرنشینان جدول ردهبندی جهانی بوده است؛ چالشی که با وجود تلاش و مبارزهی حکومت علیه آن، هیچگاه به دلیل وجود حلقههای فسادپیشه از بین نرفته است؛ فسادی که ریشه در مسائل بسیاری دارد. از فقر فرهنگی و اقتصادی تا وابستگیهای اتنیکی و نبود عدالت اجتماعی.
هرچه میگذرد، فقر در کشور بیشتر میشود. با افزایش فقر، دست افراد فاسد برای فساد در ابعاد گوناگون بازتر شده و تنوع آن نیز بیشتر شده است. تنفروشی، رواج بازارهای فحشا و هرزگی، هر روز جامعه را بیشتر از پیش نگران میکند. چیزی که این روزها بدل به یک اپیدمی شده، رویکرد و نگاه ابزاری به انسان در این کشور است. بردهداری مدرن، گرسنگی، فقر و نداشتن امنیت شغلی، غذایی، جانی و اقتصادی، موجب شده است که بازار فساد و فسادپیشگی گرمتر شود.
اما آنچه این روزها بیشتر از هر چیز دیگر، موجب نگرانی شده است، فساد اخلاقی در مکاتب است. در گزارشها آمده است که ۵۴۶ دانشآموز پسر، در مکاتب لوگر مورد سوءاستفادهی جنسی قرار گرفته اند. بسیاری خانوادهها به دلیل بدنامی ناشی از این مسأله، خانه و زندگی خود را رها کرده اند. بسیاری نیز، به دلیل بایدها و نبایدهای حاکم در این سرزمین، فرزندان خود را کشته اند. پسرهای سیزده تا پانزدهساله که هیچ گناهی، جز فقر، معصومیت و گیرافتادن در دام انسانهای فاسد نداشتند.
موجودهای فاسدی که در یک نظام بیبازخواست که دستگاه قضایش با مشکل روبهرو است، با خیال آسوده و با استفاده از فقر و ناتوانی کودکان معصوم، زندگی آنها را تباه کردند. گفته اند معلمی شغل پیامبران است. با احترام به معلمان پاک و خوب این سرزمین، چگونه است، در کشور و جامعهای که مدعی پیروی از اسلام و پیامبرانش است، چنین اتفاقهای ناگواری رخ میدهد؟ مگر آن که نظام و سیستم قضایی آن در برخورد با چنین مسائلی، یا خوب عمل نکرده است یا به شدت نیاز به بازنگری و تغییر رویه دارد. عدم تطبیق عدالت انتقالی و معافیت زورداران از تعقیب قانون، تعریف شخصی و قلدرمآبانه از مقررات، مشکلاتی دیگری اند که گلوی جامعه را همیشه فشرده است. چگونه میتوان باور کرد که معلمی برای تجاوز به کودکان فقیر که والدینش به او اعتماد کرده اند، اتاق مخصوص داشته باشد؟ دردآورتر آن است که فقر روزافزون، مسبب تمام این ناهنجاریها است. در لوگر نیز کودکانی مورد هدف افراد فاسد قرار گرفته اند که از خانوادههای بیبضاعت و فقیر بوده اند. فروش زنان در ازای دریافت پول، در برخی زندانها این روزها نقل محافل است. فساد در مکاتب، فساد اداری، فساد اخلاقی روزافزون در جامعه و مشکلات فراوان دیگر، مردم را به شدت ناراحت و نگران کرده است. اگر حکومت و دستگاه قضایی افغانستان، این مسائل را جدی نگرفته و تعقیب نکند، موجب دوری روزافزون مردم از حکومت، زمینهی مناسب تبلیغاتی برای مخالفان و انگیزهی آنها برای مبارزه خواهد شد.
اگر تروریزم، انتخابات، کشکمشها، تضادهای سیاسی، کارتلهای مواد مخدر و گروهبندیها، کمر این ملت و حکومت را نشکند، قعطا این ناهنجاریها خواهد شکست. سؤال مردم این روزها این است که به چه کسی و چگونه میتوان اعتماد کرد؟ فرزندان خود را به کجا و نزد چه کسی میتوان با خیال آسوده فرستاد تا در امان باشند؟ به راستی باید از خود پرسید که جامعهی ما به کدام طرف در حال حرکت است؟ سؤالی که اگر حکومت و کسانی که افغانستان را اداره میکنند، همین امروز پاسخش را ندهند، فردا بسیار دیر خواهد بود. حکومت و دستگاه قضایی کشور باید اعتماد از دسترفته و آبروی ریختهی اجتماعی این سرزمین را با اقدام فوری و بدون مماشات در برابر زورگویان و فسادپیشگان، دوباره احیا کند و گرنه سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.