
جنگ روانی و سمتوسودهی افکار عامه، وظیفهی طرفهای درگیر در وضعیت نظامی است و هر طرفی، تلاش میکند با بزرگنمایی پیروزیها و کوچکنمایی شکستهایش، روحیهی دشمن را ضعیف و افکار عامه را به نفع خودش تغییر بدهد. این نوعی از جنگ که اطلاعات در آن سازماندهی و اجرا میشود، در دورانهای مختلف زندگی بشر و جنگهای نظامی آن جریان داشته است. در جهان فشردهشدهی امروز، به دلیل ارتباطات، به میزان گسترش بستر برای جنگ روانی، به همان میزان راهاندازی چنین جنگی دشوار شده است؛ چون، زمانی که یکی از طرفهای درگیر جنگ، نتیجهی میدان نبرد را معکوس نشان بدهد، امکان ابطال آن توسط وسیلههای ارتباطی به زودی فراهم میشود.
انکار دولت از سقوط ولسوالی جلریز در نزدیکی کابل و به تعقیب آن، «عقبنشینی تکتیکی»خواندن سقوط این ولسوالی، پس از ویدیویی که از سربازان دفاعی در این ولسوالی به نشر رسید، نه تنها جنگ روانی دولت برای کوچکنمایی این شکست، باطل شد؛ بلکه، سقوط دولت را بزرگنمایی کرد. در ویدیوی نشرشده، سربازان تسلیمشده در جلریز به طالبان، میگویند که یک هفته منتظر پشتیبانی زمینی و هوایی بودند؛ اما بعد از این که هیچ کسی به کمکشان نمیرسد، مجبور میشوند به طالبان تسلیم شوند. چنین پیامی، از سربازی که در بدترین وضعیت روانی به نفع دولت افغانستان میجنگد، بیشتر از میدان نبرد، دولت را در افکار عامه شکست میدهد. با این که مردم هیچ وقت خاطر خوشی از دولت نداشته اند؛ اما دستکم در حدی باور دارند که دولت علیه طالبان میجنگد و خون سرابازانی که به زمین میریزد، بیارزش نیست؛ باوری که باعث شده است با وجود تمام خشونتهای طالبان، به دولت اعتماد کنند و باور داشته باشند که وضعشان از این بدتر نمیشود.
دولت، در شرایط حساسی قرار دارد. خروج نیروهای خارجی، حتا اگر تأثیری در میدان نبرد نداشته باشد، این نگرانی را در افکار عامه به وجود آورده که دولت جنگ را به طالبان میبازد. این نگرانی، همزمان با افزایش حملات طالبان و عقبنشینیهای تکتیکی دولت، جنگ روانی موجود را بیشتر کرده و امکان تضعیف روحیهی مردم و نیروهای امنیتی و دفاعی را فراهم میکند.
سقوط چندین ولسوالی طی یک ماه اخیر و تسلیم شدن دهها سرباز در ولسوالیهای جلریز و بغلان مرکزی، هر چند از سوی دولت تلاش شد عقبنشینی تکتیکی عنوان شود و با اجرای عملیات هوایی، وانمود کند که طالبان ضعیف اند؛ اما ادامهی این وضعیت، جنگ را به نفع طالبان تغییر داده و زمینهی شکست دولت را فراهم میکند. پشتوانهی دولت، نیروهای امنیتی و مردم است. مردم، تصور میکنند که دولت آنان را به طالبان واگذار نمیکند و نیروهای امنیتی نیز، برای این تصور مردم و حفاظت از ساختاری که دولت است، سر میدهند و سنگر نه. اگر این فکر بین مردم به وجود بیاید که دولت توانایی حفاظت از جان و مال آنان را ندارد و طالبان نه با حملات انتحاری و انفجاری در داخل شهرها، بلکه میتوانند در جنگ روبهرو، زندگی آنان را تصرف کنند، انگیزهی نیروهای امنیتی نیز تضعیف میشود.
نبود استخبارات فعال، نرسیدن امکانات به موقع و مدیریت ناکارآ در نهادهای نظامی، در کنار عدم اراده و جدیت دولت در سرکوب طالبان، باعث افزایش نگرانی مردم و بیباوری نیروهای امنیتی شده است. تسلیمشدن سربازان به طالبان، بیشتر از کشته شدن آنان، جنگ را به نفع طالبان تمام میکند؛ حتا اگر آنان به صف طالبان هم نپیوندند، این تردید را بین نیروهای دیگر به وجود میآورد که در کدام سمت نبرد، پیروزی بیشتری دارند.
رییسجمهور غنی، چند روز پیش، در گفتوگو با شبکهی (PBSO)، گفته بود که طالبان بر هیچ نقطهی افغانستان حاکمیت ندارند. او، با توجه به حملات هواییای که ارتش در روزهای پیش از عید رمضان در ولایتهای مختلف انجام داد، میتوانست با دوام این حملات، جنگ روانی بزرگی را علیه طالبان راه بیندازد؛ اما سقوط ولسوالی جلریز در نزدیکی کابل و دولتشاه در ولایت لغمان، جنگ را به نفع طالبان تغییر داده و گفتهی غنی را به طنزی تلختر از آنچه گفته بود، تبدیل میکند. اگر تصمیمی برای مقابله با طالبان هست، باید دولت به جای درگیر کردن خودش با تنشهای داخلی که از شمال کلید خورده است، بر میدان جنگ و میز مذاکره تمرکز کند. اگر نتواند مدیریت جنگ را قویتر از حضور نیروهای خارجی به دست بگیرد، هر روز شاریدیگی بیشتر میشود و امکان بهقدرترسیدن طالبان را با نظامیگری فراهم میکند. اگر طالبان با جنگ پیروز شوند، به گفتهی خودشان، اشتباهی که ملاعمر مرتکب شد و عفو عمومی اعلام کرد را، تکرار نخواهند کرد. آنان، هر مهرهای را، از دولت تا گروههای سیاسی و افرادی که به لحاظ فکری با آنها مشکل دارند را، تصفیه خواهند کرد تا دوام خود را تضمین کنند.