همزمان با نگرانی از خروج نیروهای خارجی و عدم مقاومت ارتش در مقابله با طالبان و دیگر گروههای تروریستی، آنچه برای افغانستان و حفظ وضع موجود ارزش دارد، اتحاد داخلی و همکاری جامعهی جهانی است. روز گذشته، کمیسیون امور امنیتی و تمامیت ارضی مجلس نمایندگان، با نشر اعلامیهای، از ناتو خواست که پیش از خروج کامل، وضعیت امنیتی افغانستان را بررسی کند. همچنان، سه روز پیش، وزیر خارجهی چین، در گفتوگو با وزیر خارجهی پاکستان، گفت؛ خروج «عجولانهی» ناتو، بر صلح افغانستان و ثبات منطقه تأثیر منفی گذاشته است. فرماندهی نیروهای ناتو نیز، روز گذشته از احتمال افزایش خشونتها از سوی طالبان گفت و تأکید کرد که کمک به نیروهای امنیتی افغانستان ادامه خواهد داشت.
نگرانیهای موجود در مورد افزایش خشونتها از سوی طالبان، احتمال عدم توانایی نیروهای امنیتی افغانستان برای کنترل وضعیت و تنشهای قومیای که هر روز به بهانهای و از هر سمتی سر بلند میکند، تبدیل به کلاف سردرگمی شده است که امیداواری به آیندهی افغانستان را مختل کرده. در تازهترین مورد، مارشال دوستم، رهبر ترکتبار در شمال کشور، در سخنرانی تلفنی، به معترضان در مقابل معرفی والی جدید فاریاب، مردم را به شورش علیه دولت و طالبان تشویق کرد و همچنان، با الفاظی رکیک، رییسجمهور و اوزبیکهایی که با او همکاری دارند را خطاب قرار داد.
با این که دیدارهای اخیر ارگ برای تشکیل اجماع داخلی، این امیدواری را به وجود آورده بود که تشکیل اجماع داخلی و جمع شدن رهبران احزاب و گروههای مختلف قومی و مذهبی، امکان غلبه بر طالبان را هم در میز گفتوگو و هم در میدان نبرد فراهم خواهد کرد؛ اما لج رییسجمهور برای معرفی والیای که مردم خواهان آن نیستند، در ولایت فاریاب و اعتراضات مردمی که پای دوستم را نیز وسط کشیده است، دوباره این احتمال را به ناامیدی تبدیل کرده و این نگرانی را به وجود آورده است که ممکن به اختلافات داخلی دامن زده شود و وضع را طوری زمینهسازی کند که ارتش انگیزه و توان مقابله با طالبان را نداشته باشد.
معرفی والی جدید فاریاب در مقر ارتش، بیانگر کشیدهشدن پای ارتش به مناسبات سیاسی است و اگر چنین مواردی به تکرار اتفاق بیفتد، بعید نیست که فاصله بین مردم و ارتش را بیشتر کرده و در بین ارتش نیز، اختلافاتی را دامن بزند. وضعیت افغانستان، حساسترین زمانش را پیش رو دارد؛ طالبان قدرت بیشتری گرفته اند و نیروهای ناتو نیز در حال بستن باروبندیلشان از افغانستان استند. در چنین وضعیت حساسی، اگر دولت طوری بازی کند که به ایجاد فاصله بین رهبران گروهی و دولت بینجامد، بدون شک، توپ در اختیار طالبان قرار خواهد گرفت و گولی که سالها منتظر آن استند را، خواهند زد.
شرایط در افغانستان، طوری نیست که حتا برای معرفی یک والی در ولایتی که با اعتراض مردم همراه است، رییسجمهور غنی چنین ریسکی را برای نمایش قدرتش انجام بدهد. در این شرایط، نگهداری مردم و رضایتمندی اقوام مختلف، تنها کورسویی است که میتواند دولت و مردم را از غرقشدن در منجلاب احتمالی نجات بدهد. موفقیت دولت در شکلدهی اجماع همهجانبهی داخلی و رضایتمندی اقوام مختلف افغانستان، میتواند هم اتحاد داخلی در مقابل طالبان را حفظ کرده و گسترش دهد وهمچنان، انگیزهی نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان را در میدان نبرد افزایش میدهد.
دولت اگر صادقانه مقابل طالبان ایستاده است و باور به این دارد که به جای تقسیم قدرت با طالبان، در شرایط حساس، آمادهی تقسیم قدرت با اقوام دیگر است، هر گونه اقدام برای نارضایتی اقوام، باعث پراکندگی نظامی و سیاسی در افغانستان شده و ضمن گسترش دامنههای جنگ، زمینهی اختلاف بین اقوام، نیروهای امنیتی-دفاعی و جریان سیاسی را دامن میزند. از مارشال دوستم و افرادی چون او که با نظامیگری به این موقف رسیده اند، بعید نیست که در شرایط فعلی و آنچه که بیمهری دولت میخوانند، سر بالا کرده و زمینهی شکست دولت را فراهم کنند.
نگهداری فرماندهانی چون دوستم که افراد زیادی دنبالهروشان استند، برای دولت که در مقابل گروههای تروریستی قرار دارد، کارت برنده به حساب میآید. در شرایطی که دولت نتواند چنین رهبران قومیای را با خود داشته باشد، شکی نیست که افغانستان به جنگ داخلی کشانده شود و گروههای مختلف تروریستی را در کنار گروههای قومی وارد میدان کند که تجربهی دههی هفتاد و خشونتهای آن، بار دیگر و شدیدتر از آن تکرار شود.