هفتاد و دو سال پیش، پاکستان از هندوستان و چهل و هشت سال پیش در یک جنگ داخلی، پاکستان شرقی (بنگلادیش) از این کشور جدا شد. این کشور در تمام این سالها، برای همسایههایش مسألهساز بوده است. پاکستان چند دوره با هندوستان جنگیده و تا توانسته است در امور داخلی افغانستان دخالت و رشد عمق استراتیژیکش را در خاک افغانستان تعریف کرده است. در دورههای گوناگون، این کشور از فقر، سرسپردگی، قدرتطلبی و وابستگی برخی زمامداران افغانستان استفاده و برای جنگافروزی در این کشور کوتاهی نکرده است.
در تمام دورههای جنگ و نابسامانی افغانستان، همهی کسانی که در بربادی، از بینبردن زیربناها و قتل عام مردم ما دست داشته اند، به یک شکلی در پاکستان زندگی کرده، آموزش دیده و تجهیز شده اند. در اعتراضهایی که این روزها در اسلامآباد جریان دارد، طالبان افغانستانی یا پاکستانیهای هوادار این گروه، آشکارا با بیرق و نشان طالبان در اسلامآباد حضور دارند.
بیرقهایی که همزمان با بیرق حزب مولانا فضلالرحمان به گونهی گسترده در همه جا حضور دارد و در هوای اسلامآباد میچرخد. با وجودی که همهی دنیا خواستگاه تروریزم منطقه و بینالمللی را میدانند و بر همه واضح است که آبشخور ایدیولوژیکی آنها در کجا است؛ اما باز هم به دلیل سود و منفعت اقتصادی، چشم بر آن میبندند، یا حد اقل برخورد لازم که لانههای اصلی تروریزم را هدف بگیرد، انجام نمیدهند.
حضور گروههای تروریستی در کشورهای حامی آنان، روشنتر از آفتاب است؛ همه این را میدانند که عبور از کنار آن، چنان که گذشته ثابت کرده است، منجر به بحران بزرگتر از این، برای منطقه و دنیا خواهد شد.
حکومت افغانستان و برخی کشورهای دیگر، بارها گفته اند که تروریزم در کجا است و این فرصت مناسب دیگر است. کشورهای قربانی تروریزم باید، یقهی مجامع بینالمللی را بگیرند تا حامیان تروریزم به راحتی و فراغ بال نتوانند، دست به شورشگری و آشوب بزنند.
زمامدارن و سران افغانستان باید بدانند که کشور در چه شرایط سخت و بحرانی قرار دارد. باید بدانند ک حالا زمان وحدت و یکپارچگی است؛ زمانی برای آن که افغانستان از آزمونهای دشوار به سلامت عبور کند و بتواند در برابر دشمنانی که همواره آرزوی نابودی ما را دارند، بیاستند.
مسؤولان باید بتوانند انتخابات را مدیریت کنند، باید در گفتوگوهای صلح با قدرت و اقتدار ظاهر شوند و برنامهی مدون برای پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان داشته باشند، تا کشور بار دیگر به کام تروریزم سقوط نکند. تمام اینها شدنی نیست؛ مگر آن که بدانیم، منافع ملی افغانستان بر هر سود و منفعت قومی، حزبی و سمتی مهمتر است. درست است که پاکستان در امور داخلی افغانستان دخالت میکند، تلاش دارد در گفتوگوهای صلح، افغانستان را به حاشیه براند؛ اما همه چیز به خود سران کشور مرتبط است؛ به این که، چقدر همآهنگ اند و تا چه اندازه میتوانند برای ثبات و آرامش کشور همسو باشند. اعتبار و عزت افغانستان این روزها وابسته به اجماع عمومی است. این که افغانستان در هر مسألهای که مربوط به سرنوشت مردمش است، طرف اصلی باشد. فعلا مهم نیست، در رأس قدرت و نظام چه کسی باشد، مهم آن است که نظام افغانستان به عنوان یک قدرت مشروع، نماینده و تمثیلکنندهی افغانستان یکپارچه و متحد باشد.
پاکستان به تازگی به آن چه آزار و اذیت یا مسائل امنیتی عنوان شده، کنسولگریاش را در کابل بسته است. سفارت پاکستان در کابل، همواره تلاش کرده است برای افغانهایی که میخواهند به این کشور بروند، ایجاد مشکل کرده و از صدور ویزا خودداری کند. این کشور گاهی بر روستاها راکتپراکنی کرده و هر از چندگاه، مرزش را به روی تاجران افغانستان بسته است. مردم افغانستان چند دهه است که قربانی اصلی تروریزم بوده و در میان آتش و جنگهای نیابتی کشورهای دیگر سوخته اند. سران کشور باید به این پختگی رسیده باشند که تعریف درست و واضح از دوست و دشمن داشته باشند.