
وقتی حکومت وحدت ملی با میانجیگری امریکا به وجود آمد، اختلافها در درون حکومت برای میزان حق استفاده از صلاحیتها روز به روز بیشتر شد و در مدت زمانی که حکومت وحدت ملی به کارش ادامه میداد، این اختلافها همچنان وجود داشت و در بسیاری وزارت خانهها و ادارههای حکومت، بارها تجربه شد که نمونهی بارز آن در وزارت خارجه بود. در واقع در طول دوران حکومت وحدت ملی، بیشتر از آن که انرژی حکومت و زمامداران، صرف برنامهریزی برای پیشرفت و عبور افغانستان از مرحلهی مهم جنگ و صلح شود، معطوف به رقابتهای درون حکومتی شد و مردم از مرکز توجه، بیش از هر زمان دیگری به دور ماندند. ناامنی و جنگ بیشتر شد، فاصلهی طبقاتی، اختلافهای قومی و فاصلهی بین مردم و حکومت بیش از هر زمان دیگر به چشم آمد که میزان مشارکت مردم در انتخابات ریاستجمهوری، دلیل واضح بر شکاف بین مردم و سیاستمداران بود. درست است که اختلافهای سیاسی و مشکلات برگزاری انتخابات دورههای گذشته، بیباوری مردم را نسبت به انتخابات در پی داشت؛ اما دلیل اصلی، عدم رضایت مردم از کارکرد حکومتها به خصوص حکومت وحدت ملی بود.
مردم به چهرههای تکراری و سیاستمدارانی که پیش از انتخابات، امتحان پس داده بودند، باور نداشتند که بتوان با آنها به ساحل آرامش رسید. وقتی انتخابات افغانستان با مشکلهای زیاد تکنیکی و مدیریتی روبهرو و به یکی از به یادماندنیترین انتخابات در تاریخ افغانستان و دنیا بدل شد، اختلافهای سیاسی نیز بیشتر از هر زمان دیگر، اوج گرفت و نتیجهی انتخابات نیز تنور نابسامانیهای سیاسی را بیشتر از هر زمان دیگر گرم کرد تا کار به برگزاری دو مراسم تحلیف و دو رییسجمهوره شدن کشور بیانجامد.
ظاهرا امریکا و برخی چهرههای سیاسی داخلی، پیش از مراسم تحلیف، برای حل اختلافها تلاش کردند؛ اما نتیجهبخش نبود و افغانستان برای نخستین بار در تاریخ، صاحب دو رییسجمهور در کابل شد. حالا که چند روز از سوگند وفاداری اشرف غنی و عبدالله گذشته؛ بار دیگر تلاشها برای پیدا کردن راهحل سیاسی، شروع و شدت گرفته است. با وجودی که امریکاییها نیز گفته اند، از وضعیت جاری سیاسی در کشور راضی نیستند و تلاش میکنند تا این مشکل حل شود، بازهم میانجیگری فرستادهی ویژهی این کشور، مشکل را حل نکرده است. خلیلزاد گفته است که نباید اختلاف کنونی، روند گفتوگوهای صلح را از بین برده و فرصت تاریخی برای صلح از دست برود.
مردم افغانستان نگران آینده و سقوط کشور به دام جنگهای نیابتی کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ استند؛ اما حکومت امریکا بیش از هر چیزی، نگران صدمه دیدن گفتوگوهای صلح و خارج کردن نیروهایش از باتلاق افغانستان است. با وجودی که موعد شروع مذاکرههای بینالافغانی گذشته است، گفتوگوهای که امریکا در توافقنامه اش با طالبان به برگزاری آن در ۲۳ حوت قول داده بودند؛ اما هنوز هیچ صف واحد و جریانی که طالبان را مجاب کند با آن وارد گفتوگو برای آیندهی سیاسی افغانستان شوند، وجود ندارد. در واقع امریکا باید پیش از صلح بین طالبان و حکومت افغانستان باید، صلحی دیگر را بین دو رییسجمهور کشور-غنی و عبدالله- برقرار کند و گرنه مشخص نیست، آیندهی کشوری که توسط سه جریان (طالبان، اشرف غنی و عبدالله) اداره شود، چطور خواهد بود؟
برخی جریانها، ریشهی به وجود آمدن این وضعیت را در اختلافهای حکومت وحدت ملی و انتخابات میدانند و این که شرایط سیاسی، مشروعیت و اقتدار سیاسی افغانستان تا دوران توافق صلح حکومت با طالبان باید به گونهی باشد که زمامداران ما تمام مفاد توافقنامهی امریکا با طالبان را مو به مو پیاده کنند و این شدنی نبود مگر آنکه حفظ و بقای قدرت، بیش از تمام خطوط سرخ، مهم میشد. خطوط که سیاستمداران و مردم بارها و بارها از آن سخن زده و گفته بودند که اگر شرایط به سود مردم نباشد، هرگز از آنها عبور نخواهند کرد. اشرف غنی گفته است که هیأت مذاکره کننده برای صلح، از آدرس حکومت وارد گفتوگو خواهد شد، پروسهی صلح طولانی است و نیاز به تدبیر و حوصله دارد؛ اما سؤال این است که تدبیر سیاستمداران ما برای این وضعیت پر از بیتدبیری و صلحی پیش از صلح چیست؟