زلمیخلیلزاد به کابل آمده، ابوبکرالبغدادی کشته شده و کمیسیون انتخابات، انتظاری را بر انتظارهای دیگر افزوده است؛ اما فقر روزافزون در افغانستان مهمتر از هر چیز دیگری است. به خصوص وقتی فقر، ارتباط مستقیم حتا با امنیت ملی دارد، باید جدی گرفته شود. بر اساس آمار رسمی، بیش از ۵۰ درصد مردم افغانستان زیر خط فقر زندگی میکنند که نزدیک به ۵۰ درصد آنان گرسنه اند و امنیت غذایی ندارند؛ مسألهی مهمی که معمولا از دیدها پنهان میماند.
هفتاد درصد جمعیت کشور را روستاییان تشکیل میدهند که از فرآوردههای خود استفاده میکنند و از امنیت غذایی نیز برخوردار نیستند. یکی از دلایل اساسی عدم پایان جنگ در افغانستان نیز همین فقر است.
افغانستان به عنوان کشور زراعتی که که هشتاد درصد مردمش کشاورز و مالدار اند، مردم با وجود تولید محصول باکیفیت، نمیتوانند چرخ زندگی خود را بچرخانند. فقر، موجب شده است که محصولات آنها در داخل، بازار نداشته باشد و راههای صدور به بیرون نیز به روی شان بسته باشد. چنین است که نظام بردهداری مدرن به وجود میآید. وقتی حاصل زحمت یک کارگر یا کشاورز، مخارج زندگی او را تأمین نکند، او چه برای خود کار کند یا برای دیگری، یک برده است.
در تعریف بردهداری مدرن، کسی که بدون مزد یا با مزد کم کار میکند، برده است و اگر از این زاویه به مردم افغانستان بنگریم، وقتی هشتاد درصد مردم کشاورز و مالدار اند که درآمد شان برای زندگی کافی نیست، همه در قالب برده، جای میگیرند.
روز گذشته، کشاورزان افغانستان، تابوت نمادین محصولات زراعتی را روبهروی پارلمان دفن کردند؛ در حالی که شعار حکومت افغانستان همواره وصل کردن کشور به بازارهای بیرونی و زنده کردن رونق جادهی ابریشم بوده است.
عدم توجه به بخش عظیم جمعیت کشور، نداشتن برنامه و طرح برای ساختن سردخانهها، بازاریابی و بازار فروش محصولات کشاورزی، موجب نوسان دائمی بازار و صدمه به مردم شده است. برای همین، گاهی محصولات کشاورزی بسیار ارزان است و گاهی بسیار گران. گاهی بازار پر است و گاهی خالی؛ چون زمینهی نگهداری، فروش به موقع و کنترل نبض خرید و فروش وجود ندارد.
مسؤولان حکومت افغانستان، همواره در برنامههایی مثل جشن دهقان و نمایشگاههای محصولات زراعتی، شعار بهبود و ضعیت داده اند؛ اما یا هیچ کاری نکرده اند و یا اگر کاری انجام شده، ناکافی و کم بوده است.
همواره اعلام شده است که محصولات زراعتی، مکانیزه و بیشتر شده است؛ اما این تنها کافی نیست، باید زمینه و بازار فروش و انتقال به موقع نیز وجود داشته باشد.
ادارههای مربوط، هیچ برنامهی آگاهیدهی و تشویق مردم برای استفاده از محصولات داخلی نداشته اند تا فرهنگ تولید و مصرف داخلی در افغانستان نهادینه شود. کشاورزان کشور به غیر از تمام مشکلاتی که دارند، برای انتقال به موقع محصولات شان به بازار هم با دشواری روبهرو اند؛ چون بیشتر راهها و سرکها در انفجارها تخریب شده و حکومت کاری درخور، در این زمینه انجام نداده است.
به دلیل عدم برنامه و پروسس، بسیاری از محصولات کشاورزی افغانستان به بیرون رفته و با نام کشورهای دیگر فروخته میشود. ما همیشه از کشاورزان خواستهایم که کشتهای مفید داشته باشند و سراغ کاشت تریاک و … نروند؛ اما وقتی هیچ کاری برای فروش و بازاریابی آن نداشته باشیم، مردم روز به روز فقیرتر شده و با توجه به بازار خوب مواد مخدر، مجبور میشوند که دست از کاشت مفید بردارند.
روز گذشته، کشاورزان معترض، همه چیز از جمله وزارتهای زارعت، تجارت و ادارهی نورم و استندرد را از دم تیغ گذرانده و آنان را ناکارا دانستند. وقتی کشاورزی، محصولاتش را در تابوت میگذارد؛ به مفهوم مرگ زراعت و درآمد هشتاد درصد مردم این سرزمین است. این مردم به منابع مالی، تولید، بستهبندی و بازار، دسترسی ندارند که اگر فکری برایش نشود، دامنهی فقر، بدبختی، مهاجرت، ناامنی و قوت گرفتن گروههای تروریستی بیشتر خواهد شد.