
با خروج ۱۵۰۰ تن از نیروهای امریکایی از افغانستان، واکنشهایی صورت گرفت که هر کدام نقش منحصر بهفردی در امنیت کشور بازی میکنند. نخست، واکنش شورای امنیت ملی افغانستان که کاهش نیروهای امریکایی را، بیتاثیر بر جنگ و نقش منفی آن دانسته است؛ این واکنش از مهمترینها به شمار میرود.
امریکا و طالبان در ۱۹ فبروری سال گذشتهی میلادی، توافقنامهای را به امضا رساندند که بر اساس آن، امریکا باید تا اول ماه می تمام نیروهایش را از افغانستان خارج کند. تاکنون، شمار نیروهای این کشور در افغانستان تا مرز ۲۵۰۰ تن کاهش یافته است و تصور میشود که نظر بهتوافق صورتگرفته از این هم کمتر شده در نهایت بهطور کامل افغانستان را ترک کنند.
ادعای شورای امنیت کشور که دیروز از سوی سخنگوی آن، بیان شد که گویا، خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، تاثیر منفیای بر وضعیت جنگ در این کشور ندارد، ادعایی از سر غرور پوشالی است.
مردم افغانستان و نیروهای امنیتیمان در نبرد با طالبان جانشان را از دست میدهند و روزبهروز قلمرو گروه طالبان گسترش مییابد اما؛ از نظر شورای امنیت که باید بهواقعیت دیده و قضاوت کند، اینهمه، تاثیر منفی جنگ بهشمار نمیآید.
حکومت باید بداند که با غرور بیجا و نادیدهگرفتن واقعیتها، فقط میتواند در کنفرانسهای مطبوعاتی ژست قهرمانانه بهخود بگیرد؛ میدان جنگ و وضعیت نابهسامان شهرها، همهچیز را برخلاف ادعای مقامهای حکومتی نشان میدهد و در آخر چیزی جز روسیاهی عایدشان نخواهد شد.
واکنش دوم که بیشتر از قبل، بهاقتدار ساختگی طالبان کمک کرد؛ از سوی سخنگوی سیاسی این گروه در قطر، منتشر شد. محمدنعیم وردک، سخنگوی دفتر سیاسی طالبان در قطر، روز شنبه (۲۷ جدی)، در برگهی تویترش نوشت که تطبیق توافقنامهی امریکا– طالبان، به نفع دو طرف است.
این لحن پیروزمندانه، میتواند ناشی از بازیهای دوجانبهی امریکاییها با طرفهای جنگ در افغانستان باشد اما؛ گذشته از آن، مهم، جلوهای است که طالبان با تبلیغ آن و شیوههای مختلفی که برای بهنمایش گذاشتن قدرت آموخته، بهخروج نیروهای امریکایی و توافقنامهی خود داده است.
جلوهایکه طالبان بهتوافقنامهی خود با امریکاییها داده و هربار که بخشی از آن عملی میشود، آنرا بیشتر رو میسازند، پیروزی بر نیروهای متجاوز است. طالبان با اینکه خود با امریکاییها توافق کردهاند و همچنان بیهیچ ترسی از رابطهی خود با پاکستان پردهبرمیدارند، سعی میکنند تا خروج نیروهای خارجی بهخصوص امریکاییها را از افغانستان، چون جنگ با شوروی، نمود جهادی داده، جایگاه خود را در میان کشورهای اسلامی و گروههای تروریستی دیگر، بهعنوان مبارزان استقلال و دین تقویت کنند.
متاسفانه، بهدلیل بیکفایتیهای حکومت و ادعاهایی چون واکنش دیروز شورای امنیت ملی کشور – که شدیدا ناسنجیده و غیرواقعبینانه بود- این گروه توانسته است بهآنچه میخواست برسد.
حکومت در برابر طالبان، فقط میتواند بلوف بزند و فرصتها را یکییکی از دست بدهد؛ زمانیکه احزاب سیاسی در کشور میتوانستند با هم و در کنار حکومت با در نظرداشت همهی آرا، اجماع ملی را شکل بدهند، حکومت خود را از صف آنان جدا کرد.
گفتوگوهاییکه در مسکو طرحریزی شده بود، نشانههای همین نتایج را در خود داشت؛ اگر آنزمان، زیرکیای بهخرچ داده میشد، از ابتدا طالبان را با یک تفکر واحد در مورد صلح روبهرو میساختیم و اکنون، طرح نفاقافکنانهای مثل حکومت موقت نمیتوانست، بههمنظری با طالبان در میان سیاستمداران تبدیل شود.
حکومت افغانستان، بهتر است با اطلاعات کامل، دست بهاظهار نظر بزند و واقعیتهای جامعه را آنگونه که هست بیان کند؛ هنوز ناتو تعهدش را بهافغانستان ابراز میکند ولی در صورت ادعاهای ناشی از سادهانگاری، ممکن است، اعضای دیگر ناتو نیز مثل امریکاییها، بههمه تعهدات گذشته پشت کنند.
زمان حساسی که افغانستان را در بر گرفته است؛ نهتنها تاریخ کشور را دیگرگون میکند بلکه میتواند منطقه را از آنچه هست به سمتی که هنوز فکرش را هم نکردهایم سوق بدهد. بنابرین، زمینهی تشکیل اتحاد منطقهای نیز مهیا است بهشرطی که اول از همه انسجام نداشتهیمان را بهدست بیاوریم و در درون کشور، آنچه را میخواهیم در سیاست خارجی بسازیم، بهوجود بیاوریم.