رابطهی افغانستان و پاکستان؛ این دو همسایهی نزدیک، پیوسته دچار فرازو نشیب و تنشهای فراوان بوده است. بسیاری از مشکلهای افغانستان با پاکستان، در رابطه به مناطق مرزی، کنترل آبهای افغانستان از سوی پاکستان و جنگ استخباراتی و نیابتی این کشور در افغانستان بوده است؛ پاکستان نیز افغانستان را متهم میکند که با دشمن دیرینهاش (هند) ارتباط نزدیک دارد و هند از خاک افغانستان، علیه پاکستان اقدام نظامی و نفوذی میکند.
تنش میان این دوکشور مسئلهی جدیدی نیست؛ از گذشتههای دور، پاکستان در کنار دیگر روشها، خواست از راههای اقتصادی نیز افغانستان را تحت فشار قرار دهد؛ تا به امیال خود در این کشور دست یابد و رفته رفته فشارهای اقتصادی این کشور با همسویی امریکا، منجر به عملکرد نظامی در افغانستان شد.
آگاهان سیاسی حتا به این باور استند که پاکستان دچار تنشها و شگافهای میانقومی عمیقی است؛ اگر پاکستان، تنشهای داخلی خود را با استفاده از نظامیگری و ایدولوژی در داخل افغانستان تخلیه نکند، این کشور نیز درگیر جنگ داخلی خواهد شد و این جنگ، یکی از قدرتهای اتمی اما فقیر دنیا را به عقب خواهد کشاند.
پاکستان در مناطق مرزی با استفاده از مذهب افغانستان را طوری نشان داده است که گویا از سوی قدرتهای بزرگ دنیا به این کشور تجاوز صورت گرفته و جایز است تمام مسلمانان به دفاع از این کشور بپردازند. شکلگیری مجاهدین در برابر روسیه و سپس قدرت گرفتن طالبان در افغانستان به حمایت مالی امریکا و اکنون قدرتگرفتن دوبارهی طالبان در افغانستان، همه و همه نشانگر همین تفکر پاکستانی است. در حقیقت این تفکر، میخواهد پاکستان را از چنگ جنگهای داخلی رها کرده و پوتانسیل منفی داخل پاکستان، با استفاده از ایدولوژی در داخل افغانستان تخلیه کند.
اکنون اما با تغییر وضعیت و قطبهای اقتصادی دنیا، نگرش پاکستان در برابر افغانستان دگرگون شده است؛ این کشور از سوی سازمان ملل بارها شامل لیست خاکستری شد؛ لیستی که کشورهای حامی تروریزم شامل آن اند.
نگرش جدید پاکستان در برابر افغانستان از زمانی شروع شد که این کشور خواست از طریق افغانستان، وارد فاز جدیدی از تعاملات منطقهای شود و از این طریق، انرژیهای کشورهای متصل به روسیه را وارد کند.
اکنون که در آستانهی خروج نیروهای امریکایی از افغانستان استیم، پاکستان بهانهای برای شهروندان ایدولوژیزدهاش ندارد تا به جنگ نیابتی این کشور در افغانستان ادامه دهد. پس باید این انرژی را به گونهی دیگری تخلیه کند و کارگران جنگ با کمک چین، به کارگران اقتصادی تغییر شغل دهند؛ تا ایدولوژیزدگی مناطق مرزی با کمک اقتصاد، از روند چرخهی جنگ خارج شود.
اکنون صلح افغانستان، بازیگران بیشمار دارد و یکی از بازیگران کلیدی آن پاکستان است. با اینکه نگرش پاکستان نسبت به افغانستان تغییر کرده است، بار دیگر خطری در برابر جمهوری افغانستان به شمار میرود. پاکستان نیاز دارد تا برای خاموشسازی عساکر نیابتیاش در افغانستان، رشوهای بدهد و این رشوه قدرتدادن آنها در دولت افغانستان است؛ مسئلهای که خطری است در برابر جمهوری و ساختار کشوری افغانستان.
از همینرو رییسجمهور غنی که روز یکشنبه (۲۹ حمل)، در برنامهی اهدای مدال به برخی از نیروهای پولیس و امنیت ملی، صحبت میکرد، با اشاره به بازنگری روابط کشورهای منطقه با افغانستان، گفت: «امروز، روز تصمیم برای پاکستان است. اگر کشور ما ناامن باشد، آنجا نیز ناآرام میباشد. اگر ما آسایش داشته باشیم، آنها نیز آسایش خواهند داشت.»
گفتههای رییسجمهور غنی بیشتر از آنکه به امن شدن و آسایش افغانستان برگردد، به قدرت یافتن طالبان و خطر سقوط خودش بر میگردد؛ چرا که پاکستان برای امنسازی منطقه و ورود انرژی کشورهای متصل به روسیه و راضی نگهداشتن قدرتهای جهانی و منطقهای، نیاز دارد که به فرزندان خودش (طالبان) رشوه بپردازد و این باعث شده است که دولت افغانستان، همچنان پاکستان را متجاوز و همکار تروریزم بداند.
صلح در افغانستان دیگر مسئلهای نیست که در دست پاکستان باشد؛ اما پاکستان یکی از کشورهای تاثیرگذار در این روند است و با تغییر اقلیم اقتصادی، از صلح افغانستان سود فراوانی به جیب بزند.
صلح افغانستان بیشتر به وضعیت اقتصادی جهان و تغییراتی جهانی بر میگردد و پاکستان نیز مجبور به تندادن به آن است. آنچه رییسجمهور غنی به آن اشاره دارد، برای پایداری خودش است که بیفایده به نظر میرسد. رییسجمهور افغانستان باید تلاش کند که افغانستان در برابر طالبانیشدن ایستادگی کند و حکومت جدید، ارزشهای دموکراتیک را بپذیرد؛ در غیر این صورت، افغانستان مجبور است تا به خواست جهان، به پذیرش هر نظامی که سود اقتصادی آنها را تأمین کند، تن بدهد.