شاه محمود قریشی، وزیرخارجهی پاکستان، در افتتاح نشستی که به روزشنبه اول سرطان، با اشتراک سیاسیون افغانستان که عمدتا مخالف حکومت غنیاند، به میزبانی مرکز مطالعات صلح لاهور در پاکستان برگزار شد، شعارهای تازهای برای بهبود روابط میان افغانستان و پاکستان مطرح کرد. او، گفته که پاکستان میخواهد همکاری را در راستای صلح جایگزین بیاعتمادی میان دو کشور کند. پاکستان، به تمامیت ارضی افغانستان و صلح در این کشور اهمیت میدهد. اینها شعارهای تازهی وزیرخارجه پاکستان است که در افتتاح این نشست مطرح شده است. شاه محمود قریشی، با این اظهارات خواسته به سیاستمداران افغانستان ذهنیت بدهد که پاکستان حامی جنگ در افغانستان نبوده، از صلح و پیشرفت در این کشور حمایت میکند.
در گذشته نیز رهبران دولت پاکستان، چنین اظهاراتی را داشتهاند که این کشور از صلح و امنیت در افغانستان حمایت میکند. در ماههای اخیر که بحث صلح در افغانستان جدی شده، مقامهای پاکستانی بیشتر از هر زمانی دیگر تاکید به اعتمادسازی میکنند.
چرا رهبران پاکستان تاکید به اعتمادسازی و صلحخواهی در افغانستان میکنند؟ نیت دولت پاکستان از شعارهایی که مطرح میکند چیست؟ به راستی سیاست پاکستان در قبال افغانستان تغییر کرده؟ هر کسی که به مسایل افغانستان آشنا باشد و روایط پاکستان و افغانستان را حد اقل در چهل سال گذشته مطالعه کرده باشد، تلاشهایی که به نام صلح جریان دارد را تعقیب کند، چنین پرسشهایی برایش مطرح میشود.
برای یافتن پاسخ این پرسشها، گذری به سیاست پاکستان در چهاردههی گذشته میاندازیم. پس از کودتای هفت ثور ۱۳۵۷، زمانی که نقش پاکستان در مسایل افغانستان برجسته شد، شکستن اقتدار دولت افغانستان، حمایت از مجاهدین، تشکیل حکومت وابسته، تقویت طالبان و افراطگرایی مذهبی، مبنای سیاست پاکستان در قبال افغانستان بوده است. پاکستان این خواستها را با استفاده از روابطی که با امریکا، چین و کشورهای عربی به ویژه عربستان سعودی داشته، دنبال کرده است.
در دورهی جنگ مجاهدین، سیاست امریکا متمرکز بر این بود که جلو نفوذ شوروی در جنوب آسیا و قدرتمند شدن آن در جهان گرفته شود. در آن زمان اسلامگرایی که ضدیت آشتیناپذیر با کمونیسم دارد توسط قدرتهای سرمایهداری برای شکست سوسیالیسم بهوجود آمد. این تفکر و گروههای اسلامگرای جهادی در کشورهای اسلامی توسط قدرتهای سرمایهداری تقویت شدند. این قدرتها برای مجاهدین تسلیحات جنگی و امکانات دیگر فراهم میکردند. کمکهای امریکا و کشورهای امپریالیستی ضد شوروی به مجاهدین افغانستان، از کانال پاکستان توزیع میشد. پاکستان در آن زمان، متحد استراتیژیک قدرتهای ضد شوروی بود. پاکستان دو نقش را بازی میکرد. یکی؛ از پول و امکاناتی که برای حمایت از مجاهدین افغانستان دریافت میکرد، بهره میبرد و دیگری از این فرصت، گروههای مجاهدین را حمایت میکرد. در آن زمان، پاکستان به گهوارهی گروههای جهادی افغانستان، مبدل شده بود. به غیرمجاهدین، گروههای اسلامگرای جهادی از سایر نقاط جهان در پاکستان اجازهی فعالیت داشتند. این گروهها از پاکستان به داخل افغانستان میآمدند و برضد دولت وابسته به شوروی جهاد میکردند.
پاکستان از این فرصتها برای تضعیف افغانستان و تقویت افراطگرایی مذهبی در افغانستان استفاده کرد. رهبران مجاهدین در آن زمان، پاکستان را خانهی دومشان تلقی میکردند و رهبری آنها به دست سازمان اطلاعات پاکستان بود. پس از سقوط حکومت داکتر نجیبالله، گروههای مجاهدین، دولت و ارتش افغانستان را نابود کردند. سازمان اطلاعات پاکستان، بر رهبران احزاب هفتگانهی مجاهدین به ویژه حزب اسلامی، نفوذ فوقالعاده داشت. در زمان جنگ داخلی در افغانستان، پاکستان از نفوذی که بر گروههای مجاهدین وابسته به خود داشت، اهدافی که گفته شد را دنبال میکرد.
طالبان، بهعنوان گروهی که به شدت افراطی مذهبی است، از مرز جنوبی افغانستان به حمایت پاکستان و عربسان سعودی ظهور کرد. در زمان حاکمیت طالبان، رهبران پاکستان آشکارا از طالبان حمایت میکردند. پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحدهی عربی، کشورهایی بودند که امارت طالبان را به رسمیت شناخته بودند. دلیل حمایت پاکستان از طالبان، وابستگی این گروه و کارکردی بود که برای پاکستان داشت. حمایت رسمی این کشور از طالبان تا حملهی یازده سپتامبر و آغاز فصل دیگر سیاستهای امریکا در منطقه، ادامه داشت.
پس از حملهی یازده سپتامبر القاعده در امریکا، به دلیل اینکه نقش پاکستان برای امریکا مهم بود، این کشور در بدل مبارزه با تروریزم، سالانه میلیاردها پول از امریکا دریافت میکرد؛ با آنهم دست از حمایت طالبان برنداشت و در هجده سال گذشته با توجه به تاکید جامعهی جهانی بر نقش پاکستان برای مبارزه با هراسافگنی، این کشور به رهبران طالبان پناه داد و از این گروه برای مقاصد خود در افغانستان استفاده کرد.
حالا امریکا خواسته مسألهی طالبان را برایش به نحوی حل کند. دیدگاه امریکا این است که بدون شریک کردن طالبان در قدرت، امکان ختم جنگ این گروه در افغانستان نیست و توجه قدرتهای منطقه و سرمایهداری به طالبان بیشتر شده است. پاکستان که بر این گروه نفوذ دارد به خاطر مساعد شدن زمینهی استفاده از طالبان به غیر از راه جنگ، رویکرد صلحخواهی در افغانستان را پیشه کرده و شعارهای متفاوت از زبان رهبران این کشور شنیده میشود.
دولت پاکستان، پی این است که طالبان در بازی صلح، نقش برتر را بگیرند. با این هدف میتواند زمینهی قدرتگیری طالبان را فراهم کند. طالبان بدون حمایت پاکستان چه در شرایط جنگ و چه در شرایط غیرجنگ، نمیتوانند قدرتمند باشند. وابستگی این گروه به پاکستان، یک امر حتمی است. پاکستان با توجه به این واقعیت که حالا امکان امتیازگیری طالبان در بازی صلح فراهم شده، رویکرد متفاوتی را در قبال افغانستان گرفته و شعار میدهد که برای افغانستان صلح میخواهد.