
محمد اشرف غنی، رییس جمهور افغانستان، در نزدهمین نشست شانگهای در بیشکک به دو موضع تاکید کرد. یک؛ افغانستان در تلاش به وجودآوردن هماهنگی برای اجماع بینالمللیای است که روند صلح را در افغانستان کمک کند. دوم؛ باید وابستگی طالبان به کشورها از بین برود، در غیر آن بهوجود آمدن اجماع بینالمللی ناکام شده، صلح در افغانستان تحقق نخواهد یافت.
این دو موضوع را که اشرف غنی به آن تاکید میکند، بدون تردید از موضوعات مهم و تاثیرگذاری است که اگر تحقق پیدا کند، میتواند مشکل افغانستان را حل کرده و امید برای پایان جنگ را بیشتر کند.
این دو موضوع که حالا مورد توجه دولت افغانستان قرار گرفته، در هجده سال گذشته و پیشتر از آن نیز به آنها توجه شده بود. دولت و رهبران سیاسی افغانستان، پیوسته از ضرورت همکاری همسایههای افغانستان، قدرتهای منطقه و جهانی برای پایان جنگ در افغانستان، تذکره داده بودند. تلاشهای پراکنده از طرف دولت افغانستان نیز انجام شده بود ولی تا هنوز هماهنگی و دیدگاه مشخص برای پایان جنگ در افغانستان به وجود نیامده است.
راهبرد صلحی را که دولت افغانستان تدوین کرده در آن به اجماع جهانی و منطقهای برای آوردن صلح در افغانستان، تاکید شده است. ده ماه پیش که طالبان برای گفتوگو با امریکا اعلام آمادگی کردند، امریکا مذاکرات را با طالبان آغاز کرد.
یکی از محورهای که به آن بیشتر توجه میشود، جلب حمایت کشورهای منطقه و جهان، برای نتیجهبخش شدن مذاکرات و گرفتن اعتماد آنها برای حمایت از برنامههای صلح است. تا حالا شش دور مذاکرات امریکاییها با طالبان سپری شده، آمادگی برای دور هفتم نیز گرفته شده است. زلمی خلیلزاد پیش از آغازِ هر دور مذاکرات، به کشورهایی که به نحوی میتوانند به موفقیت مذاکرات کمک کنند یا مستقیم و غیر مستقیم درگیر جنگ و مسایل افغانستان میباشند، به غیر از ایران، سفر کرده است. روند مذاکرات امریکاییها به این صورت دنبال میشود.
همچنان آقای خلیلزاد برای داشتن دیدگاه دولت افغانستان و رهبران سیاسی، پیش از هر بار مذاکرات و بعد از آن به کابل میآید. گفتوگوهایی را با رهبران دولت و چهرههای سیاسی انجام میدهد.
محمد اشرف غنی برای اینکه اجماع منطقهای صلح بهوجود آید، عمرداوودزی را نمایندهی خود در این بخش، تعیین کرده. آقای داوودزی تا حالا سفرهایی را برای جلب حمایت کشورهای منطقه، به پاکستان، چین، هند و ایران سفر کرده، خوشبینیهایی برای موفقیت تلاشهایش مطرح میکند.
همچنان محمد اشرف غنی در حاشیهی اجلاس شانگهای با نخستوزیر هند، رییس جمهور ایران، رییس جمهور قیرغیزستان و رییس جمهور تاجیکستان دیدار کرده است. یکی از موضوعاتی که در این نشستها از جانب اشرف غنی مطرح شده، اجماع منطقهای صلح بوده است. با این تلاشها، هنوز کشورها و قدرتهای منطقه، دیدگاه روشن دربارهی صلح در افغانستان ندارند.
چرا اجماع منطقهای برای صلح در افغانستان، شکل نمیگیرد؟ این پرسش به پاسخ روشن نیاز دارد. عواملی که سبب به وجود نیامدن اجماع صلح در افغانستان میشوند، باید شناسایی شوند.
منافع متضاد همسایههای افغانستان، رقابت قدرتهای منطقهای و جهانی و تضاد منافع آنها، مهمترین عواملیاند که سبب شده، دربارهی صلح در افغانستان اجماع به وجود نیاید. پاکستان برای افغانستان دولت ضعیف و وابسته میخواهد. تقویت افراطگرایی مذهبی و حمایت از طالبان برای پاکستان، مهمترین ابزاری است که با آن اهداف خود را دنبال میکند. پاکستان این رویکرد را در چهل سال گذشته، دنبال کرده و هنوز هم ادامه میدهد. اگر در افغانستان، طالبان یا دولت افراطگرایی اسلامی بهوجود آید، پاکستان خاطرش آرام میشود؛ به دلیل اینکه چنین دولتی با هند که رقیب پاکستان است، نمیتواند رابطهی همکاری ایجاد کند.
ایران به دلیل حساسیتی که با قدرتگیری امریکا در منطقه دارد، با حضور امریکا در افغانستان مخالف است. چین به دلایل اقتصادی از حضور امریکا در افغانستان و جنوبشرق آسیا احساس خطر میکند. عربستان سعودی، امارات متحدهی عربی و قطر از طالبان به دلایل اسلامگرایی حمایت میکنند. این کشورها با پاکستان خواست مشترک دارند؛ به این دلیل، موضِع پاکستان و عربستان سعودی، برای حمایت از طالبان به یک نقطه میرسد.
امریکا در چهاردههی گذشته، مستقیم و غیر مستقیم درگیر مسایل افغانستان بوده است. مجاهدینی که برضد دولت وابسته به شوروی میجنگیدند؛ امریکا غیر مستقیم با توزیع امکانات جنگی از آنان حمایت میکرد تا آنها بتوانند دولت وابسته به شوروی را از بین ببرند. زمانی که دولت وابسته به شوروی سقوط کرد و جنگ سرد میان امریکا و شوروی فروکش کرد، امریکا به دلیلی که به اهداف خود رسید، افغانستان را به خال خودش رها کرد؛ این سیاست تا زمان حاکمیت طالبان دنبال شد.
در زمان حاکمیت طالبان، افغانستان به مرکز فعالیت القاعده و اسلامگرایان افراطی مبدل شد. حمایت طالبان از اسامه بن لادن و القاعده و حملهی تروریستی این گروه در یازدهم سپتامبر، مناسبترین بهانه برای امریکا شد که در هماهنگی با متحدانش به افغانستان با شعار مبارزه با تروریزم نیروی نظامی بفرستد. به این صورت امریکا جای خالی روسیه را که پیش از این در افغانستان نفوذ داشت، گرفت. نابودی القاعده و طالبان توجیهی بود که مخالفان بزرگ و کوچک امریکا در منطقه و جهان، از نیروهای امریکا و ناتو در افغانستان حمایت کردند. باوجود حمایت سازمان ملل و جامعهی جهانی از حضور امریکا در افغانستان، بزرگترین اشتباه امریکا و دولت افغانستان این بود که طالبان را بهعنوان هستهی گروههای افراطی مذهبی، تضعیف نکرد. در نهایت طالبان به بزرگترین حربهی پاکستان برای تضعیف کردن دولت افغانستان و قدرتهای منطقه برای مخالفت با حضور امریکا در منطقه، استفاده شد. رقابت و منافع متضادِ قدرتهای منطقهای و جهانی، بزرگترین عاملی است که اجماع برای پایان جنگ، در افغانستان به وجود نیاید.
حمایت از طالبان، دومین موضوعی بود که اشرف غنی در اجلاس شانگهای مطرح کرد. این مسأله بزرگترین چالش فراهراه ختم جنگ در افغانستان است؛ اما مسأله این است که طالبان، حالا نقشی را بازی میکنند که مجاهدین در گذشته داشتند. تنها پاکستان نیست که از طالبان حمایت میکند. روسیه و مخالفان امریکا نیز میخواهند از طالبان استفاده کنند. رویکرد امریکا در ده ماه گذشته نیز طوری بوده که نقش سیاسی طالبان را بیشتر برجسته کرده است. متحول شدن نقش طالبان از یک گروه نظامی و تروریستی، علتی است که کشورهای مختلف با حمایت از طالبان، اهداف سیاسیشان را دنبال میکنند. این مسأله، بزرگترین چالش برای قطع حمایت از این گروه است. بنابرین، اجماع منطقهای صلح و قطع حمایت از طالبان به سادگی ممکن نمیشود. تصور نمیشود که حکومت اشرف غنی بتواند اجماع منطقهای صلح به وجود آورد و تلاشهایش برای قطع حمایت کشورها از طالبان تحقق پیدا کند. بهترین راه این است که اشرف غنی اجماع داخلی برای آغاز مذاکرات صلح با طالبان بهوجود آورد.