اگر چه از قدیم گفتهاند: کسیکه در کارِ سیاسی گاهی به نعل میزند و گاهی به میخ در پایانِ روز، چکش حقیقت روی انگشتانش، فرو خواهد آمد. ولی این گزاره دربارهی حامدکرزی رئیسجمهور پیشین کشور، اشتباه از آب بیرون آمد.
حامد کرزی؛ با دیپلماسی (فشارِ حداکثری) بوشِ پسر، بر امارت طالبان در سال ۲۰۰۱ با پیشنهادِ سیا، پنتاگون و وزارت خارجه و با تایید اتاق بیضویِ کاخ سفید در امریکا وارد زد و بندهای کلان سیاسی افغانستان گردید. در حالی که خودش در اُرزگان، تحت پیگرد ارتش از هم پاشیدهی طالبان بود. در نشست بُن اول بهعنوان سرپرست دولتِ انتقالی به ارگ ریاست جمهوری پس از برچیده شدن طومار طالبان از کابل و بزرگ شهرهای افغانستان راه یافت.
حیاتِ سیاسی حامد کرزی از بدو ورود به ارگ در دورِ ریاست جمهوریاش بر کشور، آکنده از اشتباهات بزرگ سیاسی است که مسیر شکل گرفتن حوادث را از خوب شدن به بد شدن در کشور تغییر داد.
کرزی به ویژه در دور دوم ریاستش بر ارگ ریاست جمهوری در حوزهی سیاست داخلی و خارجی افغانستان، لغزشهای خطرناکی کرد که کشور را به سوی پرتگاههای بحران کشاند.
کرزی بر خلاف منافع عُلیای افغانستان، در دقایقِ نود، به دوستان بینالمللی کابل به ویژه ایالات متحدهی امریکا پشت کرد و پروسهی ملت و دولت سازی را، به شدت متزلزل کرد.
کرزی با اشراف بهاین موضوع که ، شانس دیگری برای باقیماندن در قدرت از نظر قانونی ندارد، متوسل به(دکترین شوک) برای هرجومرج سازی وضعیت شد و از صلح و آزادی و خروج امریکاییها تا سقف صفر بزرگنمایی کرد.
دولت کرزی علیرغم امضای پیمان استراتیژیک با امریکا شخصا به امریکا ستیزیِ سازمان یافته روی آورد و گفتمانِ ضد امریکایی را در کشور فربه ساخت و نتیجه این شد که گروه متواری طالبان دوباره در نتیجه دخالتهای کرزی در امر مهارشان به نظم آمدند و از لاک تدافعی بیرون خزیدند و آرایش نظامی تهاجمی پیدا کردند.
کرزی مانع موثرترین عملیاتهای شبانه، بر سران گروه طالبان و مراکز تجمعشان توسط ناتو و امریکاییها و حتا قوای خاص نیروهای افغان شد و برآیند این ممانعت جَری شدن دوبارهی طالبان تا پشت دروازههای کابل و بزرگ شهرهای کشور گردید. افزون بر این که کرزی سه چهرهی مهم نظامی ضد طالبانی، از قوایِ خاص را که در عملیاتهای شبانه تاثیر گذار بودند به زندان انداخت.
کرزی هنوز هم در خَم کوچهی تضادهایِ قبیلوی بین درانیها و احمدزاییها گیر مانده است و این سناریو را در معادلات کلان سیاسی نیز تَسری داده است و این که همواره در تلاش حفظ اقتدار سیاسی، حول محور (لوی کندهار) است و مانع اصلی قدرتگرفتن فیگورهای احمدزایی در چهارچوب قدرت که بخش اعظم مشکلات سیاسی در کشور ریشه در این نوع نگاه دارد.
نگارندهی این نوشته، جدا مخالف این طرزِ نگاه است که دولتِ اشرف غنی و عبدالله ، بانیِ سیاست ِ تضرع ، برای رسیدن به صلح است در حالی که این حامد کرزی بود، برای تگدیِ صلح بیش از بیست و یک بار به پاکستان سفر کرد و طالبان را برادرانِ ناراضی خویش خواند. دولت وحدت ملی دارد تاوان ندانم کاریهای کرزی و تیمش را در سیاستگزاریهای داخلی وخارجی می پردازد و میراث شُوم کرزی، دست و پای دولت را در امر صلح و جنگ بسته است.
حامد کرزی برای تبدیلشدن به رُکن تاثیرگذار قدرت و سمتوسو دادن کلان سیاسی، پس از ختم کارش بهعنوان رئیسجمهور کشور، به امریکاییها «نهِ بزرگ» گفت و آنتن به سوی روسیه و ایران رقبایِ استراتیژیک امریکا در منطقه کج کرد.
در دور دوم ریاستجمهوریِ کرزی بر کشور، عمق استراتیژیک امریکاییها در افغانستان که در سه مرحلهی تحقق دمکراسی، مبارزه با تروریزم و تحقق صلح پایدار بود را به چالش کشید و دامنهی بحران روز به روز رو به افزایش گذاشت.
کرزی پس از کنارگیری از قدرت، دست به ایجاد یک اتاق فکر، بر اساس سیاست (تفرقه بیانداز و حکومت کن ) عملا به مهندسی و مدیریت بحرانیزهسازی وضعیت علیه دولت وحدت ملی پرداخت.
کرزی معمار صفبندیها و شکافهای سیاسی میان سیاستگران افغانستانی است که با گِل کردن آب همواره ماهیِ مراد خویش را صید کرده است. حالا حامد کرزی بیشتر به ساز روسیه و دُهل ایران در افغانستان رقصِ سیاسی میِکند و بر طبل تداوم بحران در کشور میکوبد تا با تدویرِ لوی جرگهی عنعنوی، برای تعدیل قانون اساسی کشور، بار دیگر به ارگ ریاست جمهوری راه پیدا کند و ادامهی گفتگوهای صلح در مسکو و قطر دور از چشم دولت وحدت ملی توسط کرزی و پراکسیهایِ همسو و اقمار همنظر با وی، نیز تقلایی در راستای کلان برنامهی نخست ایجاد یک دولت عبوری و بعد تعدیل قانون اساسی و سپس راهیابی مجدد به ارگ ریاست جمهوری است. حتا اگر خودش هم این فرصت را نیابد، بسیار واضح است که او در پی کندهاری ساختن دوباره قدرت مرکزی است.
کرزی همذات پنداری عجیب و غریبی با ملاعمر و ملا هبیتالله دارد و در برهههای حساس زمانی که قوای مسلح کشور ضربات فلج کنندهی را بر طالبان از زمین و آسمان وارد کرده است، کرزی با نشر اعلامیههای غافل گیر کننده، مخالفت خویش را با آن اعلان کرده است. او همین هفته جاری نیز از نیروهای خارجی و دولت افغانستان خواست عملیاتهای گستردهشان را بر مواضع طالبان متوقف سازند زیرا به گفتهی او این کار در تضاد با روحیه صلحخواهی است. اما او هیچگاه از طالبان نخواسته است که به کشتار غیر نظامیان و نظامیان افغان خاتمه بدهد.
کرزی را اگر آن رویِ سکهی ملا هبتالله گفته نتوانیم بهجرات اسم رمز تداوم بحران در افغانستان خوانده میتوانیم.