هرات ولایتی است که هویتش را با شعر و ادب تعریف کرده است و بر اساس همین مؤلفه، پایتخت فرهنگی افغانستان نامیده میشود. جامعهشناسی هرات نشان میدهد که هراتیها به کنشهای مدنی-سیاسی بیشتر علاقه دارند تا رویاروییهای سیاسی مبتنی بر زور و خشونت. همیشه این انتقاد بر این شهر و مردمانش وارد بوده که در گذار از فرهنگ به سیاست موفق نبودهاند. من با این ادعا نمیتوانم موافق باشم. زیرا کنشهای سیاسی این شهر را در تاریخ معاصر نمیتوان نادیده گرفت. رهبری کودتای هفت ثور را جنرال هراتی (جنرال عبدالقادر) برعهده داشت. ۲۴ حوت بزرگترین حرکت سیاسی تاریخ معاصر افغانستان است و این حوزه در جنگهای داخلی حداقل دارای ثبات نسبیای بود که توانست پناهگاهی برای بسیاری از جنگزدههای سایر ولایتها باشد. در دورهی حکومت موقت و انتقالی، موتور متحرکهی اقتصاد کشور معرفی شد. یکی از فعالترین شبکههای جامعهی مدنی را دارا شد و در سه دورهی انتخابات ریاست جمهوری بزرگترین کارناوالهای حضور سیاسی را به نمایش گذاشت. این ها همه دالهایی استند که در گفتمان سیاسی هرات تأثیرگذار بودهاند. بنابراین نمیتوان گفت که هراتیها سیاسی نیستند. بزرگترین نظریهپردازان سیاست کشور؛ چون دکتر اسپنتا، مرادیان و فرامرز تمنا هراتیاند و شخصیتی چون داوود صبا، وزنهی سنگینی برای تیمهای انتخاباتی بوده است. دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی هرات از بهترین مرکزهای آکادمیک افغانستان به شمار میرود؛ اما با همهی این ها، سهم هرات در قدرت سیاسی یکی از بحثهای مهم بین هراتیها است. این که چرا هرات جایگاه واقعی خودش را در سیاست به دست نیاورده دلیلها و عاملهای زیادی وجود دارد که نقش هراتیها را در سیاست افغانستان کمرنگ کرده است.
نخست؛ بنا به دلایل تاریخی فراوان، هرات دورهی عمیقی از دوری قدرت را تجربه کرده است. قتل عام تاریخی هرات توسط لشکریان مغول، برای مدتی دراز، نشانههای تمدن را از این جغرافیا برچید و پس از آن است که بر خرابههای این شهر، شاهان سلسلهی تیموری، مدنیتی تازه را بنیان میگذارند. پس از تیموریان، اقبال هرات رو به افول مینهد و آن جایگاه سرنوشتساز سیاسی را به نفع شهرهای دیگر خالی میکند. در افغانستان نوین، هرچند جایگاه استراتیژیک هرات، به کمک احمدشاه ابدالی میآید؛ و او خود از ابدالیهای این حوزه است؛ اما مناسبات قدرتیای را که او میچیند، کندهار را در مرکز توجه قرار میدهد و هرات به گوشهی عزلت تاریخ مینشیند. بزرگترین تحولی که بعد از او در مورد هرات و مناسبات قدرت صورت میگیرد، انتصاب جامی به عنوان وزیر در دربار تیمور پسر احمدشاه است. پس از آن، هرات و سردارانی که در این خطه حکومت میکنند؛ بین وفاداری به دربار کابل و حکومت ایران قرار میگیرند. گاهی سکه به نام قاجار میزنند و خطبه به نام شاه ایران میخوانند و گاهی هم وفاداری خویش را به دولت کابل نشان میدهند؛ تا این که در معاهدهی پاریس و پس از اشغال جزیرهی خارک ایران توسط انگلیس، دولت پارس مجبور به پذیرش الحاق هرات به افغانستان در موافقتنامهی پاریس میشود. پس از آن هرات، با توسل به پیشینهی درخشان تاریخیاش، کمبود دوری از مناسبات قدرت را در تبارز فرهنگیاش به نمایش میگذارد. شعر و ادب چنان جایگاهی مییابد که اولین انجمن ادبی افغانستان، در این شهر تأسیس میشود و شاعران و نویسندگان زبدهای از این شهر ظهور میکنند.
کودتای هفتم ثور، با فرماندهی جنرالی هراتی، هرات را در محراق مناسبات قدرت بعد از تیموریان قرار داد؛ اما سیستم حزبی و عدم درایت قادرخان، باعث شد که هرات نتواند از فرصت به وجودآمده به نفع خویش استفاده کند. قیام ۲۴ حوت، نمایش بزرگ قدرت هرات را رقم زد و پس از آن بود که جهاد باعث شد، هرات برای اولین بار، به عنوان یک حوزهی تأثیرگذار در مناسبات قدرت قد علم کند. در دوران جنگهای داخلی دههی هفتاد، هرات حاشیهی امنی برای شهرهای دیگر کشور بود. هرات از جمله شهرهایی بود که درگیری بین جناح مجاهدان را تجربه نکرد و پس از پیروزی بر طالبان، این شهر به مرکز رشد تجارت و صنعت تبدیل شد و در سه انتخابات ریاست جمهوری، نمایش حضور انتخاباتی را به رقبای انتخاباتی یادآور شد. حضور پرشور هراتیها در انتخابات، بیانگر قدرت تأثیرگذار این ولایت در مناسبات سیاسی است.
دوم؛ جامعهشناسی هرات نشان میدهد که به دلیل زندگی شهری، مناسبات قومی جایگاه محکمی در روابط مردم این خطه نداشته است. بنا بر این در سیاست قومی افغانستان، هراتیها هیچگاه نتوانستهاند، با توسل بر قبیله و قوم در گفتمانهای سیاسی حضور بههم رسانند. شیوههای مبارزهی مدنی، صلحدوستی و تمایل به زندگی مسالمتآمیز، حکایت از روحیهی مدنی این مردم دارد. شوربختانه در سیاست قوممحور افغانستان، رویکردهای اینچنینی نه تنها طرفداری ندارد که صاحبان چنین رویکردی را از حقوق مسلم شان محروم میکند. امید میرود که با آگاهی بیشتر مردم افغانستان و گذار از مناسبات قومی و قبیلهای، هرات به عنوان یکی از شهرهای پیشتاز سیاست مدنی کشور، بتواند جایگاهی شایسته پیدا کند. از سوی دیگر هراتیها مردمی تجارت پیشهاند. روح تجاری در این مردم سیاست را به نفع بازرگانی تقلیل داده است. به همپیوستگی سیاست و تجارت برای این مردم به اندازهی کافی مفهومی نداشته است؛ زیرا در این خطه از دیرباز، بیشتر بازرگانان بدون وابستگی به حاکمیت، به بازار کار روی آوردهاند و چنین ذهنیتی بر مردمان این دیار مستولی شده است که بهترین راه برای تجارت بی دردسر، دوری از گفتمانهای سیاسی است. از سوی دیگر، استیلای روحیهی شعر و ادب، مردم این جامعه را در خلسهی لذتبخش و رؤیایی شعر فرو برده و این روحیه چنان در همه اثر گذاشته است که حتا در برنامههای سیاسی هم شعر جایگاه برتر خود را به نمایش میگذارد. لقب پایتخت فرهنگی افغانستان از چنین روحیهای سرچشمه میگیرد.
سوم؛ هرات موقعیت ژئوپولتیک ارزندهای دارد. گاهی نگین خراسان و گاهی تاج طلایی هندوستان و گاهی قطب صنعتی کشور لقب گرفته است؛ اما با وجود دارابودن دو بندر تجارتی و همسایگی با ایران، هرات منطقهی دورافتاده از مرکز تلقی میشود. دوری از پایتخت باعث شده که هرات بسان جزیرهای دورافتاده، نتواند بین مرکز و نیروهای فعال هراتی، هماهنگی ایجاد کند. شاید ساخت جادهی جدیدی که هرات را از مسیر شمال به کابل پیوند میدهد؛ بتواند این نقیصه را به نوعی ترمیم کند.
چهارم؛ هرات از تعدد رهبرانی که با هم توافق نظر ندارند رنج میبرد. انتخابات اخیر ریاست جمهوری نشان داد که حساب مردم از حساب رهبران بومی هرات جداست. نمایش اقتدار انتخاباتی هرات، به شدت جایگاه سنتی رهبران هرات را ضربه زد و در این گیرودار ثابت شد که هیچ رهبر محلی، توان بسیج عمومی را حداقل در شرایط کنونی ندارد، ضمن این که در مواقع بحران نمیتوان از نقش تأثیرگذار رهبران سنتی چشمپوشی کرد.
پنجم؛ ساختار ریاستی نظام، برای رهبران و گروههای محلی، بستر مناسبی برای ظهور نیست. کنشگران سیاسی هرات و سایر ولایتها مجبوراند در فضای عمومی کشور که دسترسی به آن به سادگی امکانپذیر نیست؛ دست به عمل بزنند. بنابراین بسیاری از استعدادها و برنامههای محلی که میتواند برنامههای ملی را کمک و حتا گاه متحول کند، فرصت تبارز نمییابند.
به طورکلی میتوان گفت که هراتیها ذاتاً غیرسیاسی نیستند. عوامل متعددی باعث شده که مردمان این خطه نتوانند بر ذهنیت تاریخی گریز سیاسی خویش فایق آیند و از سوی دیگر دستهای عریان و مخفی، باعث شده که هرات نتواند بر این ذهنیت فایق آمده و به ترمیم نقاط ضعف خویش نایل آید. شاید سادهترین راه تبارز حضور هراتیها در سیاست کشور، نظام غیرمتمرکزی باشد که بسیاری دوست ندارند روزی در این کشور تحقق یابد.