
هر جامعه، برای خود دارای یک رژیم حقیقت است که افراد معتبر و مقتدر آن را میسازند. کسانی که در تولید آگاهی در این جوامع دست دارند؛ درواقع حامیان بلامنازع و قدرتمندان بیرقیبی استند که سالها بر اریکهی قدرت تکیه زدهاند. وضعیت در جامعهای که در آن، کسانی تحت حاکمیت دیگران قرار دارند، بهگونهای است که مسؤولیت ارزشها و ایدیولوژیها، صاحبان قدرت را خود مردم بر عهده میگیرند و آنها را چنان میپذیرند که گویی به خودشان تعلق دارد. این امر موجب میشود که آنها جایگاهی را که در سلسلهمراتب جامعه دارند طبیعی پنداشته، بپذیرند و آن را به نفع خود تلقی کنند و تصور کنند که برای اطاعت از عدهای مشخص به این جهان پا نهادهاند.
بیشتر طلایهداران قدرت در این سرزمین رقاص استند و از سوی دیگر، همه رقاصهها هم در امور سیاسی دخالت میکنند. رقاص از این منظر از سیاستمدار متمایز است که هدف وی نه ارایهی راهحل برای بیرون رفت از مشکلات، بلکه کسب افتخار است. او سعی نمیکند که یک نظم اجتماعی را به جهان انسانی تحمیل کند، بلکه به دنبال آن است که تمام صحنه را با «من» خود روشن سازد. برای در اختیارداشتن تمام صحنه، این انسانها مجبور استند دیگران را به پایینترین سطح تصمیمگیری و توجه بکشانند. استفادهی این کار هم نیاز به فن ویژهای دارد که این نبرد را میتوان «جودوی غیراخلاقی» نامید. رقاص به این خاطر اخلاقیتر از دیگران مدنظر میرسد که اکثریت تماشاگران خام استند و ژستهای اخلاقی، به نظرشان زیبا جلوه میکند. اگر یک رقاص امکان دخالت در سیاست را پیدا کند تمام مذاکرات پشت پرده را دروغین تصور کرده و آنچه را که میخواهد بگوید علنی، روی صحنه و دیگران را فرا میخواند تا از او تبعیت کنند. رقاص به تماشاگران امکان نمیدهد فرصت اندیشیدین و بحثکردن را پیدا کنند، بلکه جسورانه و علنی و غیرمنتظره از مردم میپرسد؛ مثل من حاضر استید با سیاستهای فلان شخص یا کشور و یا گروه مخالفت کنید؟! در این زمان مردم دو راه بیشتر ندارند یا باید بگویند «نه» که در این صورت ننگ وطنفروشی را به جان بخرند و یا تحت فشار بگویند «بله». هرکس با رقاصهها مخالفت کند و بهنوعی بخواهد با آنان همفکری نکند، با مانع غیرقابل عبوری مواجه میشود. حُسن شهرت رقاصهها؛ یعنی به دلیل عرضهکردن خود و رقص همیشگی آنان بر روی صحنه و حضور داشتن در مجلسها و به نحوهای عملکردن که همیشه مورد دید عکاسان و فلمبرداران بودن؛ افراد مخالف را با چالش روبهرو میکند و از دایرهی وطنخواهی، عزت، آبرو، شرف، انسانیت و حقیقتدوستی بیرون میراند.
برای رقاصهها مردم حکم وسیلهی نقلیه را دارند. اسپی بالداری که رقاصهها را با عظمت تمام در آسمان به پرواز درخواهد آورد. تمام توان این رقاصههای سیاسی به جمعکردن امکاناتی است برای بروزدادن فعالیتهای رقاصهای. آگاهیِ در دسترس این کنشگران انباشته شده، از مسائلی که به غیر از منم منم چیزی در آن جای ندارد. تجربه زیستی ما، در این سرزمین حاکی از آن است که همواره این رقاصهها با اشغالکردن پستهای کلیدی در دایرهی تصمیمگیری، مانع از تشکیل و به وجود آمدن سیاستی شده که در آن خیر همگان نهفته است. رقاصههای سیاسی امروز نیز با تصور اینکه پدر و یا آورندهی صلح در این سرزمین نامیده شوند، سرنوشت و آیندهی انسانهای زیادی را به بازی گرفتهاند.