
نویسنده: فردریک کاگن
برگردان: ابوبکر صدیق
منبع: The Hill
ادارهی بایدن برای اجرایی شدن توافقنامهی دونالد ترامپ و طالبان که یک سال پیش امضا شد، پافشاری دارد و گفتوگو با طالبان به هیچ عنوان نمیتواند منافع امنیتی امریکا را تضمین کند. گروه طالبان برای گرفتن قدرت و امتیازات بیشتر در میز مذاکره رویکردهای خشونتآمیزی را روی دست گرفت که نقضکنندهی حقوق بشری بود. با این حال ادارهی بایدن به اجرایی کردن آن تعهد کرده است.
این گروه هنوز رابطهی نزدیکی با شبکهی القاعده دارد. همچنان رویکردهای این گروه –پس از توافقنامه دوحه – نشان نمیدهد که برای قطع رابطه و جلوگیری از پناه گرفتن القاعده در افغانستان از خود، تعهدی نشان دهند. روشن است که آنان از افغانستانیها و حتا از پشتونها نمایندگی نمیکنند.
نقطهی پایان گذاشتن به جنگ افغانستان مستلزم تأمین منافع و دفاع از یکسری ارزشهای امریکایی است که در طول سالهای متمادی برای آن مبارزه صورت گرفته است.
ایالاتمتحدهی امریکا از قشری حمایت میکند که در طول ۲۰ سال کنار امریکا ایستاد و شالودهی یک نظام را پایهگذاری کرد. در نظام کنونی افغانستان، نمایندگان از اقشار مختلف و اقلیتهای قومی حضور دارند، اما این ظرفیت در میان و ذهنیت طالبان قابلپذیرش نیست.
باید به آنها کمک کنیم، مسیرها و زمینههایی برای کار مشترک فراهم شود و برای آینده افغانستان ظرفیتسازی بهتری صورت بگیرد. طالبان اما باید در عمل ثابت کنند که مواد توافق را قبول میکنند یا مسیر دیگر را در پیش میگیرند.
انتونی بلینکن، وزیر خارجه امریکا، به رییسجمهور به گونهی غنی هشدارآمیز گفته است که خروج نظامیان امریکایی در فصل مذاکرات میان دولت افغانستان و طالبان نمیتواند کمکی برای به نتیجه رسیدن مذاکرات کند؛ اما هیچ مدرکی وجود ندارد که امریکا برای طالبان نیز چنین اخطاریهای صادر نکرده باشد.
ایالاتمتحدهی امریکا با همکاری سازمان ملل؛ پس از ۲۰ سال طرحی را برای دولت افغانستان فرستاده که خبر از حکومت موقت و اشتراکی با طالبان میدهد؛ اما غنی برای اجرایی شدن روند بهعنوان بنبست حضور دارد و به نظر میرسد، تنها مسیری که طالبان را شریک قدرت و راهحل سیاسی میسازد، همین است.
هر دوی این شیوهها خطرآفرین است. افغانستان امروز به یک راحل مناسب نیاز دارد. امریکا نمیتواند متحد طالبان در برابر القاعده باشد؛ شبکهای که رهبرش با فرماندهی جدید طالبان بیعت کرده است.
طالبان و القاعده رابطهی تنگاتنگی دارند و ادارهی ترامپ ظرفیت شکستن این رابطهی را نداشت. شواهد نشان میدهد؛ در حالی که طالبان تعهد کردهاند، رابطهی خود را با شبکه القاعده قطع میکنند؛ اما افراد این شبکه در ساحات تحت قلمرو طالبان، فعالیت میکنند.
طالبان یک گروه خیلی قوی و دارای جنگجویان قدرتمندی در افغانستان نیستند، اما ناکامی حکومت فعلی سبب شد تا از قدرت طالبان بزرگنمایی شود. نبود خدمات عامه در میان مردم و نارضایتیها از کارکرد دولت سبب شد تا طالبان بیشتر در میان مردم به ضد دولت لانه کنند و از نارضایتیها علیه دولت استفاده کنند و نبض جامعه را مانند موم در دست خود داشته باشند.
امریکاییها به دلیل ناکارایی و فساد، از سیاستمداران حکومت افغانستان انتقاد میکنند که در تأمین امنیت مردم عملکرد موفقی نداشتهاند. این کار انگیزه طالبان را افزایش میدهد.
نظام پایهریزی شده در سال ۲۰۰۰ – پساطالبان- بهصورت شکنندهای روی کار آمد؛ البته قانون اساسی خود مشکل ندارد، اما نظام پیریزی شده به اساس نگاههای قبیلهای مشکلزا است.
جامعهی بینالمللی تنها در گفتار برای ایجاد یک نظام همهشمول پافشاری کرد؛ اما در راستای ایجاد نظامی که چگونه گروههای قومی در آن حضور داشته و حکومتکنند، کنشی از خود نشان نداده است.
منابعی را که جامعه بینالمللی برای بازسازی افغانستان اختصاص داده بود، با استفاده از وضعیت، تفنگسالاران، بیشتر به نفع شخصی استفاده کردند. افراد محروم بیشتر از دولت دور و به طالبان نزدیک شدند، گروه تروریستی از این فاصله برای قدرت بخشیدن خود سود جستند.
ادارهی بایدن راهکار ترامپ را دنبال میکند که تکرار تجربه گذشته است؛ ادغام طالبان در نظام تکرار تجربهی بن خواهد بود و با شکست روبهرو است.
محمد اشرفغنی جانشین کرزی که برای بازسازی بیشتر تقلا دارد، تنها تصمیم میگیرد. ادارهی ترامپ غنی را دور زد و بهدنبال توافق مستقیم با طالبان برآمد. ظاهراً ادارهی بایدن نیز در این مسیر رویکرد گذشته را دنبال میکند.
این کار ممکن بدون اینکه نتیجهی آن مشخص شود ادامه یابد یا با رهبران قومی در مورد چگونه به نتیجه رسیدن گفتوگوهای صلح، امریکا صحبت کند، شیوهای که ممکن است برای تأمین صلح و موفقیت رسیدن روند مذاکرات صلح کمک کند.
افغانستانیها میدانند که چه رویکردی در پیش بگیرند. فرهنگ و ارزشها و دولت مشترک دارند و هر گروهی که به آنان ملحق شود میتواند در راستای ایجاد یک نظام بهتر کمک کند. در حالی که دولت مرکزی در کابل روی تنشهای داخلی متمرکز شده است و گروههای قومی میتواند آن را بیشتر قدرتمند سازد.
طالبان در ساحات دور دست قدرت بیشتری دارند و نیروهای امنیتی – دفاعی افغانستان با طالبان در حالی میجنگند که بیش از ۹۷ درصد از ۱۰۰ هزار نیروی امریکایی از این کشور کاهش یافته است و تنها ۲۵۰۰ نظامی امریکایی در حال حاضر در این کشور حضور دارد.
تعداد کمی از نیروهای امریکایی به دلیل همکاری با نیروهای افغانستان باقی ماندهاند و هدف مبارزه امریکا با تروریزم دنبال میکنند.
با اینهمه، ادارهی بایدن در تلاش پیشبرد اهداف امریکایی برای مبارزه در برابر تروریزم در افغانستان است که چند دهه پیش روی دست گرفته شده.
وزارت خارجه امریکا با تلاشهای پیگیر در جامعهی بینالمللی برای حمایت از افغانستان، میتواند در بخش حکومتداری خوب مؤثر تمام شود. دیپلوماتهای امریکایی و کارمندان ملکی، میدانند که این روند را چگونه مدیریت کنند، قسمی که در عراق، بالکان و جاهای دیگر عملاً آن را نشان دادند. افغانها به منابع، صلاحیت و حمایت نظامی بیشتری، نیاز دارند.
جنگ نافرجام به دلیل خروج نیروهای امریکایی نیست. تا زمانی که نیروهای امریکایی به حملاتی که در آن افراد ملکی قربانی میشوند، نقطهی پایان نگذارد، این جنگ ادامه دارد.
گروههای مورد حمله قرار گرفته بهطرف طالبان نزدیک میشوند؛ مانند کسانی که در عراق و سوریه به گروه داعش و مخالف دولت و در جاهای دیگر با القاعده ملحق شدند.
توافق ادارهی ترامپ یک نگرانی را افزایش داده است: قدرت گرفتن طالبان و ضعیف ساختن دولت افغانستان. برگشت دوباره طالبان به قدرت، جنگ داخلی را میان گروهای مخالف و طالبان افزایش میدهد.
طالبان دوباره از القاعده بهعنوان متحدشان استقبال میکنند و این جرقهای برای موفقیت تروریزم بینالمللی است.
توافق میان طالبان و ایالاتمتحدهی امریکا سبب شد تا امریکا بهصورت اشتباهی برنامهی خروج نیروهایش را از افغانستان اعلام کند. توافق بدی که هیچ نتیجه ملموسی را بهدنبال نداشت. احتمال دارد که ادارهی بایدن روند خروج نیروهای را متوقف کند و رویکرد تازهای را روی دست گیرد که در آن منافع امنیت امریکا در افغانستان تأمین شود.
یادداشت: فردریک کاگن، مسئول پروژهی تهدید در انستیتوت انترپرایز واشنگتن است، او صاحب اثر (Choosing Victory) و نیز راهبرد نظامی را در عراق تدوین کرده است.