جهان همین است؛ افغانستان در خاطره‌های بارک اٌباما

ابوبکر صدیق
جهان همین است؛ افغانستان در خاطره‌های بارک اٌباما

بارک اٌباما، رییس جمهور پشین
ایالات متحده امریکا
منبع: کتاب سرزمین موعود/ بخش ۱۹
بخش ششم
با آمدن به کاخ ریاست جمهوری، به مردم امریکا تعهد کردم تا برنامه‌های متفاوتی را پس از حمله ۱۱ سپتامبر روی دست بگیرم. تجربه‌ ما از عراق و افغانستان نشان داده بود که گزینه‌های فوری و قابل‌تغییر برای یک رییس‌جمهور وجود دارد که در یک چشم به‌هم زدن عوض می‌شود؛ البته تنها اداره‌ی بوش و من نبودیم که با چنین رویکرد غیرمترقبه‌ای مواجه می‌شدیم، تهدید‌ها در هر گوشه‌‌ای از واشنگتن دیده می‌شد. حملات غیرمترقبه‌ [افغانستان و عراق] منحرف‌کننده و یک‌جانبه بود. به‌نظر می‌رسید که این فقط یک بخشی از چالش‌های سیاست خارجی باشد. با آن‌که ما در میان برخی ملت‌های دیگر، به قسی‌القلبی، کوتاه بینی و پرخاشگری متهم بودیم ولی مسیر خودمان را داشتیم. البته کم‌کاری‌هایی وجود داشت که گاهی ما را نگران می‌کرد.
من معتقدم؛ امنیت امریکا با امنیت‌ متحدان ما در سطح بین‌المللی گره‌ خورده است. من مخالف استفاده‌ی نظامی به‌عنوان یک راه‌ حل در قدم نخست بودم؛ ترجیح می‌دادم در قدم بعدی از این شیوه‌ استفاده کنم. مدیریت ما جنگی بود که در آن قرار داشتیم.
لحن مان را در اعلامیه‌ها که تنها از کاخ سفید منتشر می‌شد، تغییر دادم، تصمیم گرفته شده بود تا خبرنامه‌ها تنها از قصر سفید انتشار یابد. در کنار این، ما باید به تمام ملت‌های خرد و بزرگ احترام می‌گذاشتیم. ما راه‌های استراتژیک و کوتاهی را در نظر داشتیم تا پالیسی خود را در سطح بین‌المللی ارتقا دهیم؛ به‌خصوص در سازمان ملل، در حالی که در حاکمیت بوش که جمهوری خواهان آن را در کنترل داشتند به این موضوع توجه نشده بود.
اداره‌ی بوش ۸۰ درصد از کارکردهای خود را موفق عنوان می‌کرد در حالی که تلاش‌های زیادی در رابطه به مبارزه با تروریزم و خاورمیانه صورت گرفته بود.
تلاش‌های سرسختانه‌ی هیلاری برای کارزارهای ریاست جمهوری به‌شدت در تمام قاره مانند گردباد در حال ‌وزیدن بود. چهره‌ی موفق او در سیاست خارجی امریکا برجسته بود با این‌همه او کناره‌گیری کرد، ولی هنوز در قلب مردم عام جای داشت. این واقعاً برای ما مسئله بود.
من به دفتر شورای امنیت گفتم: «اگر ما به کشور خود اولویت قایل هستیم، باید کشور خود را حمایت کنیم، این کار با گردن کلفتی نمی‌شود. ما باید به دنیا احترام داشته باشیم و حداقل اهمیت دهیم که در نقشه وجود دارند.»
برای شنیدن و دانستن، تنها یک گزینه‌ی بی‌نظیر وجود دارد که ارزش بزرگ انسانی است و آن ارزش را خوب می‌دانستم و ارزش واقعی برای مردم همین گزینه است.
من به هر دلیلی می‌توانستم نسبت به دیگران این شرایط را درک کنم؛ زیرا دوره‌ی کودکی‌ام را در مکان‌‌های عقب‌مانده‌ و توسعه‌نیافته سپری کرده بودم و شاید دلیل دیگر؛ اصالت افریقایی – امریکایی من باشد. من چیز‌هایی را به تجربه گرفته بودم که در داخل کشورم وجود نداشت.
من بنا به علایق تاریخی – فرهنگی، خودم را میان مردم خوشحال احساس می‌کردم، به همین دلیل با مردم دیدار می‌کردم. زبان ما همواره به دلیل تلفظ نادرست واژه‌ها مورد تمسخر قرار می‌گرفت. هرچند این زیبایی یک تمدن را نشان می‌داد، رابطه‌ی دوستی تاریخی میان کشورهای ما وجود دارد.
قصه‌های الهام‌بخش، بخش عظیمی از افتخارات میلیون‌ها تن را در جهان شکل می‌دهد. قصه‌های کسانی که به امریکا مهاجرت کرده بودند و امروز امریکا با آنان یک ملت ساخته است. من شاید اغراق نکرده باشم، در لبخندهای خود به کشورهای بیرونی نشان می‌دهم که معلومات کلیدی نزد ما وجود دارد. مکان‌های مورد علاقه‌‌ی من در بیرون قرار دارند و در سفرهای بیرونی دوست داشتم از آن‌ها دیدار کنم.
مکان‌های دوست‌داشتنی من، مسجد منار آبی ترکیه و هوتل‌های هوشی ‌مین ‌سیتی (HO Chi Minh City) بود. شهرهای ترکیه و ویتنام برای من خاطره‌انگیز بودند. من در این مکان‌ها به‌غیر از افراد رسمی، با مردم عام نیز دیدار و معاشرت می‌کردم. این فرصت برای من پیش ‌می‌آمد تا افراد متفاوتی را در کشورهای متفاوت ببینم.
اما ابزارهای دیپلوماسی تأثیرگذار بود، در جریان سفرهای بین‌المللی در کشورهای متفاوت با افراد زیادی در نشست‌های مختلف ملاقات کردم.
اولین دیدار ما با ۳ هزار دانشجوی اروپایی در نشست مشترک ناتو در ستنبرُک بود که اصلاً انتظار نداشتم، با نیشخند به گروه گفتم؛ آیا ما وقت زیاد داریم؟
در حالی که پرسش‌های زیادی، از تغییرات اقلیمی گرفته تا مبارزه با تروریزم وجود داشت؛ رفتارها خوشحال‌کننده بود، «زیرا پارک اُباما در زبان مجارستانی خوش خلق» معنا می‌دهد. من تلاش می‌کردم که در هر سفر بیرونی‌ام این ویژگی را مراعات کنم، دیدار با افراد عام را در برنامه خود داشتم.
تون هال، به مرکز نشرات زنده پایگاه ملی تبدیل شده بود از بینوس آیرس تا ممبی و استنبرگ نشرات داشت.
برنامه‌ها را در سراسر جهان تنظیم کرده بود و به‌صورت زنده منتشر می‌کرد با مردم در بخش‌های بزرگ جهان به‌صورت مستقیم پرسش‌ و پاسخ صورت می‌گرفت.
ارزش‌های انسانی، دموکراسی و آزادی از موارد کلیدی این برنامه بود. من با استفاده از روش‌های متفاوت در مشورت با سفیران خود در کشورهای بیرونی، از جوانان و فعالان مختلف مذهبی، قومی و مهاجران و شاگردان (LGBTQ) دعوت می‌کردم تا در برنامه اشتراک کنند. به دست شان مایکرافون می‌دادیم تا دیدگاه خود را بیان کنند. می‌توانستم در رابطه به ادعاها به‌خوبی حدس بزنم و حقیقت را از زبان‌شان بشنوم.