منبع: تاون هال
نویسنده: بیل وینگر
برگردان: مرتضا نیکزاد
افغانستان شامل کشورهایی بوده که برخورد با آن همیشه در ساحت «کشور شدیدا شاق» قرار گرفته. با این حال، چین، در کنار شکستی که دیگر کشورها از افغانستان خورده و با ضرر برجستهای که این کار به کشور ما [ایالات متحده] به بار میآورد، در حال گرفتن موقف بالا است.
اسکندر بزرگ، به همراه دیگران که در تلاشش برای چیرهشدن بر افغانستان ناکام ماند، گفته بود: «خدا شما را از زهر کبرا، نیش ببر و انتقام افغانستانیها دور داشته باشد.»
افغانستان، گورستان امپراتوریها، علیه بسا فاتحانی چون اسکندر، پارسها، تیمور، چنگیزخان، انگلیس، روسها و اکنون ایالات متحده که در شرف فتح افغانستان بوده، قد کشید و از سرزمین خود بیرونشان کرد. همان طور که امریکا پس از ۲۰ سال هدردادن ۳ تریلیون دالر و صرف گنجینهای عظیم روی زخمیان، آسیبدیدگان و زندگیهایی که از دست رفت، کشور را ترک میکند، چین ممکن است اولین کشوری در طول تاریخ باشد که تسلط خود را بر افغانستان نهادینه کند؛ یا حداقل افغانستانیها را به همکاری جهت دستیافتن به امتیازهایی به نفع چین وادار کند.
چین، سالها است که نسبت به ناظر غربی خود، بیسروصداتر بوده و روابط راهبردیای بالقوه مثبت و سودمند با افغانستانیها داشته است. چین به دنبال چه میاست و برای بهدستآوردنش، چه انجام میدهد؟
اهداف چین تقریبا موازی و مکمل یکدیگر اند؛ چین در اتحاد با پاکستان -که هرگز متحد وفاداری به ایالات متحده نبوده-، خالیشدن پایگاههای متروکهی جنوبی از امریکاییها و دسترسی به بندرهای آب گرم اقیانوس هند در پاکستان را میخواهد. با خروج ایالات متحده به ویژه از پایگاه هوایی بگرام و میدان فرودگاه بینالمللی کابل و کندهار، نزدیکترین مرکز پشتیبانی هوایی ایالات متحده به ۱۳۰۰ مایل دورتر در قطر، اقیانوس هند یا خلیج فارس، منتقل خواهد شد. در آن صورت، ایالات متحده از دید نظامی از چین و هندِ سریعا در حال تغییر و تحول، فاصله میگیرد.
دارایی معدنی افغانستان، هدف گسترده، قابل توجه، راهبردی و دیرینهی چین بوده است. مانند بیشتر درگیریهای ایالات متحده در افغاستان، شهروندان، سیاستمداران، دیپلماتها و بسیاری از رهبران یا نظامیان، آن چه را چین اکنون در اختیار میگیرد، دست کم گرفته اند. چین، همچنین در حال مذاکره و توسعهی زیرساختهای لازم برای حملونقل منابع و هژمونی نظامی با پیشبرد طرح ابتکار عمل کمربند و جاده -BIR- و طرحهای مرتبط با راه، راهآهن و هوا در سراسر آسیای میانه است.
دارایی معدنی حدودا ۱ تا ۳تریلیوندالری افغانستان، شامل سنگهای کمیاب قیمتی و نیمهقیمتی مثل مس، آهن، طلا -با ارزش بالقوهی ۱۰۰ میلیارد دالر-، یورانیوم، عناصر خاکی کمیاب و لیتیوم -که برای باتریهای منابع انرژی، جایگزین بسیار حیاتی است- میشود. منابع لیتیوم در افغانستان چه بسا بزرگترین منبع در جهان باشد. چین در حال حاضر، ۷۳ درصد از تولید جهانی را اداره میکند؛ در حالی که این رقم در ایالات متحده به ۱۲ درصد میرسد. به این ارقام درشت، ذخیرههای گسترده و شناختهشدهی گاز طبیعی و نفتی را اضافه کنید که چین روی توافقنامهی تولید آن با دولت افغانستان در سال ۲۰۱۱ مذاکره کرد و در ۲۰۱۲ تولیداتش را شروع.
چرا تاهنوز این همه منابع طبیعی توسط ایالات متحده نادیده گرفته شده بود؟ نشده بود. تأسیسات واشنگتن و همچنین ما، نیروهای زمینی، از این ثروتهای مشخص و تا حدی کشفشده آگاهی داشتیم. ادارههای قبلی امریکا، تلاش کرد که با دولت کابل به نفع متقابل افغانستانیها و امریکا کار کند. مسئله چیزی بود که همین حالا در عراق هم جریان دارد؛ تأمین امنیت مکانهای تولیدی و قابلیت حملونقل برای استخراج، تصفیه و حمل این ثروتها ساده نبود. اوضاع امنیتی، در حقیقت چنان دشوار بود که اجازهی بهرهبرداری از منابع را نمیداد.
چین چطور در جایی که دیگران شکست خورده اند، پیروز میشود؟ اولا، با عزیمت نیروهای امریکا و ناتو، نه تنها مانع اصلی چین در افغانستان برطرف میشود، بل که راه چین برای غارت از افغاستان بازتر میشود. دوم این که چین به اندازهی کافی حیلهگر است که بتواند بهتر از مقامات ایالات متحده، ماهیت جنگسالاران قبیلهای که در متن حکومت «به طور غیرقابل چشمپوشی غیر متمرکز افغانستان» حل شده اند را بشناسد و جنگسالاران دیکتاتور قبیلهای و محلی را با نیرنگ و بیرحمی، انتخاب و خریداری کند. به یاد آرید که چینیها نوادگان موفقترین فاتحان افغانستان اند که برای ۵۰۰ سال بر این کشور با روشهای وحشیانهی تهاجمی، حکومت کردند.
من شهر بلخ، در شمالغرب مزار شریف، در افغانستان را پیموده ام؛ جایی که چنگیزخان و پسرانش در ۱۲۲۰ بیش از یک میلیون نفر را با توحش به قتل رساندند و سطح شهر را کاملا پاک کردند. طالبان هر کاری را که لازم باشد برای رشوهخواری، سرقت و ازبینبردن هر افغانستانیای که سد راه برنامههای آنها شود، انجام میدهد.
با خروج امریکا، طالبان و متحدانشان، القاعده، بر سکوی برتری ایستاده و ادارهی بیشتر خاک افغانستان را در دست گرفته اند.
در نتیجهی این تجدید حیات طالبان، دولت مرکزی نامحترم، عمدتا ناکارآمد و شدیدا فاسد افغانستان که فقط اداره نسبی کابل را در دست دارد، همانند فتح وعدهی غذایی سادهای با رشوه، ارعاب و زورگویی در دست چینیهای به شدت سازمانیافته و با اراده رها شده است.
چرا و چطور به این پایان رسیدیم؟ تنها کافی است نظرات اخیر لیون پانتا، وزیر دفاع پیشین و مشاور سابق امنیت ملی را بشنوید تا دلیل شکست استراتژیک ما پس از ۲۰ سال تلاش نادرست افغانستان را، موید بدانید: «من فکر میکنم، نتیجهی نهایی این است که ما هرگز مأموریت جامع و سختگیرانهای برای آن چه میخواستیم در افغانستان انجام بدهیم، ایجاد نکردیم.»
مک مستر درست با نشانهرفتن هدف، افزود: «من با وزیر موافقم که ما هرگز رویکردی مستدل و پایدار نسبت به افغانستان نداشته ایم. به باور من، تجربهی ما در آن جا کمتر درک شده است … فکر نمیکنم ما واقعاً همه عناصر قدرت ملی و تلاشهای همکاران همفکر خود را برای تحقق اهداف و بهدستآوردن هدفی مشخص و قابل فهم در افغانستان تلفیق کرده باشیم.»
این دو ارزیابی دقیق استراتژیک، پرسشی را پیش میکشد؛ این که چرا این دو، همراه با دولت قبلی و نظامیانی که دارای قدرت مشابه بودند، با قدرت و نفوذ ملی قابل توجهی در زمینهی استراتژی افغانستان، اقدامات لازم را انجام ندادند؟
ما باید باتلاق افغانستان را ترک کنیم؛ زیرا شکست خورده ایم. با این حال، شیوهای که ما تحت رهبری دولت بایدن بدون هیچ برنامهای افغانستان را رها میکنیم، ادامهی همان شیوهی کاملا بیکفایتی و طولانیای است که مبارزات افغانستان را با ضرررساندن استراتژیک به خود هدایت کرده ایم.
یادداشت ۱: این مطلب با عنوان «چین در حال پرکردن خلایی که با عزیمت امریکا در افغانستان ایجاد شده» به نشر رسیده است.
یادداشت ۲: دیدگاههای مطرحشده در این نوشته، بر میگردد به نویسندهی آن و بیانگر موقف صبح کابل نیست.