چالشهایی که فراروی صلح افغانستان وجود دارد، خارج از دایرهی شمارش است. بزرگترین چالشی که فراروی این فرایند در گذشته قرار داشت، همسایهی شرقی این کشور بود که جنگ افغانستان را به گونهی نیابتی مدیریت میکرد؛ ولی، اکنون، تغییراتی که در اقلیم هژمونیک جهانی پیش آمده، استراتژی پاکستان در قبال افغانستان را متفاوتتر از پیش کرده و رخدادها را به گونهی دیگری رقم خواهد زد.
پاکستان پس از آن که داوودخان با کودتا به قدرت رسید و داعیهی دیورندخواهی و پشتونستان بزرگ را پیش کرد، متوجه آن شد که این داعیه، پاکستان را با خطر مواجه میکند و این گونه بود که این کشور، کمر جنگ نیابتی برای حفظ دیورند و منافع خود در افغانستان را بست. از آن زمان تا اکنون، پاکستان به گونهی نیابتی و حضوری در جنگ افغانستان دخیل است. این کشور، با جنگ نیابتی در افغانستان، آرامش مرزها و کشور خود را حفظ کرده است؛ چرا که ظرفیت پشتونها و تضاد طبقاتی میان پنجابیها و پشتونها در این کشور، امکان جنگ داخلی را فراهم میتواند؛ اما، پاکستانیها همواره در افغانستان با داعیهی جهاد، از احساسات مذهبی پشتونهای آن طرف و این طرف مرز استفاده کرده اند. استراتژی پاکستان، جنگ را بایدی در افغانستان میخواهد. این کنش پاکستانی، از یک سو میتواند دیورند را برای پاکستان حفظ کند و از سوی دیگر، تضاد طبقاتی پاکستان را پنهان و ظرفیت خشن پشتونها با این امکان را در افغانستان تخلیه کند.
بیاقبالی افغانستان، پیوسته در آن بوده که دو بار در افغانستان نیروهای خارجی حضور پیدا کردند و پاکستان با برانگیختن احساسات مذهبی، مردم آن سو و این سوی مرز را بسیج کرده و تنور جنگ را در کشور ما شعلهور نگه داشته است؛ روشی که هموراه برای پاکستان پاسخ مثبت داده و با پیشگرفتن آن، منافع و آرامش داخلی خود را حفظ کرده است.
پس از داوودخان، هنگامی که ارتش سرخ شوروی، وارد افغانستان شد. میان امریکا و پاکستان اتحادیهای بر علیه نیروهای شوروی در افغانستان شکل گرفت. پاکستان، میدانست؛ اگر مدیریت جهاد علیه شوروی را با کمک امریکا در افغانستان به دست بگیرد، دو پیروزی را به دست خواهد آورد؛ نخست این که عقدههای پشتونهای داخل مرز را در افغانستان تخلیه میکند و دومی نیز نگهداری دیورند است. پاکستان اکنون نیز از حضور ناتو در افغانستان، همان استفاده را میکند که از حضور روسیه در این کشور میکرد؛ اما، حالا مسئلهی آب و اقتصاد افغانستان نیز بر آن افزود شده که پاکستان را واداشته تا جنگ در افغانستان را زنده نگه دارد. امریکا با این که در افغانستان حضور دارد، روی همین دلیل، به پاکستان اجازه داده که از طالبان حمایت کند.
در نخست، امریکا حضور خود در منطقه را با ناامنیهای موجود میدید؛ مسئلهای که پاکستان را با امریکا متحد میکند تا منافع خود را از راه ناامنی در افغانستان حفظ کند که چرخهای از منافع میان امریکا، طالبان و پاکستان شکل گرفته بود و حالا با تغییرات قطب هژمونیک در جهان، این چرخه به نحوی شکسته شده است و حتا پاکستان، میخواهد که استراتژی خود را در افغانستان تغییر دهد و جنگ را با صلح نیمهبند اما مهندسیشده جاگزین کند.
اگر میان افغانستان و طالبان صلح برقرار شود، پاکستان، سربازان جنگ نیابتی خود را وارد سیستم افغانستان میکند و با این روش، منافعش در این کشور حفظ میشود. امریکا نیز با وجود ساختار امنیتیاش در افغانستان، جایگاه خود را حفظ میکند؛ اما با خروج نیروهایش، میزان مصرف پول خود را کاهش میدهد.
عمرانخان، نخستوزیر پاکستان، در یکی از خبرگزاریهای خارجی، نگاشته است؛ اگر دولت افغانستان با طالبان از راه گفتوگوهای سیاسی به نتیجه نرسد، در این کشور جنگ داخلی شکل خواهد گرفت. این نبشته در مورد افغانستان، به نحوی هشدار حساب میشود. نخستوزیر این کشور، میخواهد با زبان دیگر بگوید که؛ اگر افغانستان صلحی را که پاکستان در این کشور مهندسی میکند و یا میخواهد، نپذیرد، افغانستان را در تنور جنگ داخلی غرق خواهد کرد.
کنارنیامدن دولت افغانستان با رهبران طالبان در دوحه، به نحوی پاکستان را واداشت که شدت جنگ در افغانستان را بیشتر کند؛ اکنون، شدت جنگ در کشور و سقوط بیش از چهل ولسوالی در یک هفته، بیارتباط به سخنان عمرانخان نیست. دولت پاکستان، میخواهد با نشانهها، جنگ و ظرافتهای دیپلماسی را برای افغانستان آشکار کند که پاکستان در مدیریت جنگ افغانستان، نقش به سزایی دارد و صلح مهندسیشدهای را که میخواهد، اگر افغانستان آن را نپذیرد، این کشور را به میدان جنگ بدل خواهد کرد.
از گفتوگویی که شاهمحمود قریشی، وزیر خارجهی این کشور، با تلویزون طلوع انجام داد، به برداشت مشابهی میتوان رسید؛ ولی، چرایی صلحی را که پاکستان در افغانستان به کمک امریکا، میخواهد مهندسی کند، از آن گفتوگو میشود استخراج کرد. در آن گفتوگو نیز تهدیدی مشابه به تهدید عمرانخان از سوی قریشی متوجه افغانستان بود. وزیر خارجهی پاکستان، به نحوی گفت که جغرافیای افغانستان و جایگاه این کشور در آسیای میانه، پاکستان را واداشته است که از این کشور استفادهی سودجویانهی خود را ببرد؛ ولی، اگر این کشور تن به صلحی که پاکستان میخواهد ندهد، جنگ را در افغانستان شعلهور خواهد کرد. با پهلوی هم قراردادن سخنان نخستوزیر پاکستان، میشود دریافت که پاکستان میخواهد با قراردادن سربازان دستآموز خود –طالبان-، تجارت و مسیر خود در افغانستان را هم امن و هم تضمین کند. در همین نکته است که متوجه میشویم؛ پاکستان با کمک امریکا در افغانستان بازی بردبرد را راه انداخته است. اگر در کشور ما صلح بیاید، پاکستان با استفاده از طالبان در بدنهی دولت، تجارت خود را حفظ میکند و اگر افغانستان با طالبان کنار نیاید، پابند منافع قبلی خود در افغانستان خواهد ماند و به جنگ در این کشور ادامه خواهد داد.
نکتهای که در نبشتهی عمرانخان قابل درنک است، نپذیرفتن پایگاههای نیروهای نظامی امریکا در خاک این کشور است. اگر پاکستان با خروج نیروهای خارجی از افغانستان، بگذارد امریکا پایگاه نظامی خود را در شهرستان نصیرآباد بسازد، جنگی را که قبلا خودش با استفاده از حضور خارجیها در افغانستان به راه انداخته بود، با کمک هندیها در این کشور اتفاق خواهد افتاد و تمام رشتههایی که قبلا پاکستان علیه افغانستان ریسیده بود، علیه خودش استفاده خواهد شد. همین نکته، احتمال اختلاف میان دو متحد دیرینه –امریکا و پاکستان- را بیشتر کرده است و شاید امریکا را وادارد که در افغانستان بماند و آینده را در افغانستان و منطقه به گونهی دیگر رقم بزند.