
احمد هیواد رهیاب
طالبان با ادعای مبارزه برای دین، همواره اصول دین و حقوق بشر را زیر پا کرده و باورهای انسانی و دینی را با با تیغ بران جنایتهای شان، ذبح میکنند. چهرهی خشن آنها دیگر با هیچ رویکردی قابل پذیرش و تطبیق در جامعهی افغانستان نیست. طالبان با دادن وجههی دینی و مذهبی برای جنایتهای شان در پی پوشاندن آن استند. در واقع، این گروه، از دین برای توجیه اعمال غیردینی و انسانی خود، استفادهی سو میکند.
طالبان با گروههای تروریستی همپیمان شان، تاریخ سیاه و وحشتناک طولانیای دارند و اما؛ طی دو ماه گذشته که بر بخش محدودی از خاک افغانستان تسلت یافتند، دوباره آن چهرهی واقعی خود را که همانا ویرانگری –کشتن، بهآتشکشیدن، تجاوز، دزدی، چور و غارت- است به نمایش گذاشتند. آنها، این بار از بدخشان تا فاریاب، از هرات تا بادغیس و از دایکندی تا میدانوردک، هر چه توانستند تأسیسات عامالمنفعه را تخریب و به آتش کشیدند، سرکها و پلها را با ماین از میان بردند، مکاتب را سوزاندند، دانشگاهها را بسته کردند، دانشجویان را از آموزشوپرورش محروم و شماری را تیرباران کردند و حتا بر زنان و دختران تجاور. این اعمال زشت طالبان و گروههای دهشتافگن همسوی آنها، نابخشودنی و غیر قابل تحمل است. در چنین وضعی، هر شهروند به ویژه جوانان مسؤولیت انسانی، وجدانی و اسلامی دارند تا در مقابل این ظلم و ستم ایستادگی و از آن جلوگیری کنند.
چهار دهه ظلم، وحشت، ترور، کشتن، بربادی و سکوت حنجرهها، بس است! چهرهی واقعی طالبان، به هر قیمتی، باید به نمایش گذاشته شود. نسل امروز که بخشی آن بیشتر تحصیلکردهی دو دههی پسین استند، در برابر جامعه مسؤولیت انسانی و وجدانی دارند تا آن چه را که میبینند و تجربه میکنند، بنویسند و روایت کنند. اگر جوانان در مقابل طالبان، نمیتوانند در میدان نبرد به صورت مستقیم با آنان بجنگند، با قلم و اندیشهی خود در فضای مجازی و رسانهها، میتوانند مبارزه کنند. جوانان امروزی، ظرفیت و توانایی آن را دارند تا چهرهی واقعی طالبان را به جامعهی جهانی به نمایش بگذارند و روایتگر واقعیتهای تلخ روزگار خود باشند. جوانان تحصیلکردهی امروز، باید به مثابهی بلندگوی صدای خاموش توده باشند؛ تودهای که درد و طعم ظلم ظالمان عصر را چشیده اند. این روایت جوانان، باید روایت صادق و بدون سانسور باشد. از اعماق دل ببینند، بنویسند، بگویند و روایتگر حنجرههای ستمدیده شوند.
طالبان تلاش دارند تا روایت پیروزی جهاد را درخور نسل جوان بدهند و خروج امریکا از افغانستان را توجیهی بر شکست کفار در مقابل خود شان بدانند و از این طریق، بتوانند سربازگیری کرده و روایت پیروزی خود را بیشتر و بهتر تقویت کنند؛ اما، واقعیت این است که گروه طالبان، هیچ روایتی مبنی بر پیروزی در افغانستان ندارد. امریکا و متحدانش، جهت نیل به اهداف خود به افغانستان آمده بودند و به ظاهر بعد از رسیدن به اهداف و مقاصد شان، کشور را ترک کردند. طالبان در این میان، بازیچه استند؛ بازیچهی دست پاکستان و کشورهای دخیل در جنگ و صلح افغانستان که از آنها به شکل ابزار جنگی و سیاسی استفاده میکنند و بعد از پایان تاریخ شان، دور انداخته خواهند شد. در این جا، مسؤولیت نسل جوان افغانستان است تا واقعیت این روایت قلابی طالبان را برای جامعه و جهان بازگو و از تسریع آن جلوگیری کنند. این روایت زهرآگین، در حال سمیکردن جامعهی افغانستان است که جوانان، ناآگاه در دام آن میافتند و در واقع برای ایدیولوژی کاذب طالبانی و رسیدن به اهداف شوم آنها، جان میدهند و نابود میشوند.
جانسپردنها و مرگ برای ایدیولوژی طالبانی در افغاستان، تاریخ درازی دارد. آنها از زمان ظهور خود تا اکنون، صدها جوان و بزرگ این کشور را فریب داده و جهت نیل به اهداف خود، به کام مرگ فرستاده اند؛ شماری از آنها را انتحاری، شماری را سرباز و شماری را هم مبلغ باورهای کاذب طالبانی پرورش دادند.
طالبان، بازیگران فیلمی استند که سناریوی آن را بیشتر پاکستان مینویسد. پاکستان در آخرین سناریو، تخریب زیربناهای افغانستان را نوشته و برای بازیگرانش تسلیم کرده تا مطابق آن عمل کنند. پاکستان که در ضمن مشکلات ارضی با افغانستان، با هندوستان نیز مشکلات تاریخی دارد، جهت نیل به اهداف خود در سناریوهای سیاسی، معمولاً به منافع هند در افغانستان حمله میکند. به همین اساس، برای طالبان، هدایت داده است تا بند سلما که به نام بند دوستی افغانستان-هند معروف است و با همکاری آن کشور ساخته شده را مورد هدف قرار دهند؛ تا از یک سو، زیربنای افغانستان از بین برود و از سوی دیگر، قدرت خود را برای هند به نمایش بگذارد. طالبان نه تنها بر بند سلما، بل که بارها بر بند کمالخان و سایر بندهای آبگردان و زیرساختهای افغانستان، به هدایت پاکستان و کشورهای ذیدخل، حمله و برای تخریب آن تلاش کرده/میکنند.
از سوی دیگر، گروه طالبان در صدد تقویت خود است که جهت رسیدن به این هدف، بر بندرهای تجارتی و شریانهای اقتصادی کشور حمله و داراییهای عامه را غارت کردند و پس از بهدستآوردن سود قابل ملاحظهای، پیشنهاد آتشبس سهماهه مشروط بر رهایی هفت هزار زندانی و حذف نامهای رهبران شان از فهرست سیاه سازمان ملل متحد را داده اند. این در حالی استکه مردم افغانستان، تجربهی رهایی پنج هزار زندانی گروه طالبان را دارند؛ این که پس از آن وضعیت کشور وخیمتر و میدان جنگ گرمتر شد. از سوی دیگر، در این وضعیت، اگر آتشبس صورت بگیرد، به منافع افغانستان نیست؛ چون، زیادی از بندرهای تجاری و مسیرهای صادرات و واردات افغانستان که در واقع شریانهای اقتصادی و درآمدزای کشور است، به دست گروه طالبان قرار دارد. اگر آتشبس صورت بگیرد، طالبان همچنان در آن جاها حاکمیت خواهند داشت و از منابع درآمدی آن جهت تقویت خود استفاده خواهند کرد و از سویی، حکومت افغانستان بابت نداشتن منابع درآمدزا، به رکود اقتصادی مواجه خواهد شد که خود باعث تضعیف نظام و صف جمهوری میشود.
آن گونه که آشکار است، متأسفانه مذاکرات مستقیم امریکا با طالبان، این گروه را مشروعیت بیشتر داده و آنها را بر شانههای مردم افغانستان تحمیل کرد. آنها که تا دیروز در سوراخهای کوهها پنهانی گشتوگذار میکردند، امروز در مجالس و رسانهها حاضر میشوند و با همهی گستاخی از برقراری نظام اسلامی و صلح میگویند؛ در حالی که به هیچ یک باور ندارند. تا هنوز، آنها چارچوب نظام اسلامی و نحوهی حکومتکردن اسلامی را تشریح نکرده اند و شاید هم از چگونگی نظام اسلامی آگاهی ندارند. همین گونه، آنها برای برقراری صلح، طرح و برنامهای ارائه نکرده و در بساط شان، چیزی برای قطع جنگ و آوردن صلح پایدار ندارند. سرشت طالبان، جنگ است و با آن گره خورده؛ رهایی از این ظلمت برای شان سنگینی میکند و بر باورهای کاذب شان، تلخ و گران تمام میشود.
تا چند سال قبل که اوضاع امنیتی، به گونهی نسبی خوب بود، هرازگاهی که تصاویر جنگهای داخلی افغانستان، تخریب خانهها، تأسیسات عامالمنفعه و کشتهشدن هموطنان خود را میدیدم، اشک میریختم و سخت در اندوه بودم که اینها چه قدر درد دیدند و زجر کشیدند، بیخبر از این که فردا خود مان با این سرنوشت سردچار خواهیم شد. این روزها، طالبان، با اعلام جرمهای خیالی، جوانان، بزرگان، زنان و مردان را میکشند؛ محکمهی سحرایی و سنگسار میکنند.
جوانان امروزی با درک این مسائل و سیاستهای منطقهای و بینالمللی، نیاز است که در صدد روایت واقعی آن برای جهانیان باشند. باید سناریونویسان و بازیگران جنگ افغانستان با ذکر اهداف و منابع تمویل آن، برای جهان معرفی شود. بیش از این، نباید اجازه داد تا پا روی گلوی ما بفشارند و صدای مان را خاموش کنند. آنها اگر حمایتکنندهی منطقهای و بینالمللی دارند، ما قلم، اندیشه، فکر و رسانه در اختیار داریم. از این قدرت، باید به بهترین شکل آن علیه دشمن ددمنش و خونخوار، استفاده کنیم و واقعیتهای تلخ روزگار را روایت.
ما جوانان، در برابر مردم، جامعه و کشور خود مسؤولیت داریم تا برای روشنگری و جداکردن سیاه از سفید تلاش کنیم؛ این تلاشها هرچند کوچک باشد؛ اما برای حفظ سرزمین و ارزشهای دموکراتیک در برابر دشمنان کشور، سودمند است. ما باید صدایی شویم برای گلوی بیصدای تودهی خاموش، مظلوم و دورافتادهی کشور.