
بخش یازدهم
طالبان؛ معلولان، یتیم و بیوهها و تعمیق عنعنات ناقض حقوق بشر
گروه طالبان در حالی از نجات مردم افغانستان سخن میزند که بیشترین آمار شکنجه، قتل، گورهای دستهجمعی، آمار بلند معلولان، یتیمها و بیوهها و عنعنات زشتی برای مردم افغانستان از خود به جا مانده اند. اشتراک گروه طالبان با مردم افغانستان، قتل، بریدن دست و پا، سنگسار و سلاخی زنان و و اعدامها و رسمهایی است که تحریف کرده اند.
در این بخش که ادامهی موارد نقض آشکار حقوقبشری از سوی طالبان است؛ به معلولان، یتیمها و بیوهها و در باب و تعمیق رسم و رواجهای ناپسند پرداخته میشود.
طالبان؛ بهجاگذاشتن آمار بلند معلولان
معلولیت قسمی و یا دایمی شهروندان ملکی و نظامی افغانستان از جبرانناپذیرترین صدمات طالبان بر جامعه و دولت افغانستان است. بر بنیاد یک گزارش بانک جهانی، حدود یک میلیارد فرد معلول در سطح دنیا زندگی میکنند که ۲۰۰ میلیون آن زیرخط فقر قرار دارند.
از این میان ۸۰ درصد آنها در کشورهای در حال توسعه؛ مانند افغانستان زندگی میکنند. از سویی هم، سرویای (Handicap International) که در ۲۰۰۵ انجامشده است، نشان میدهد که حدود ۸۶۷۳۰۰ تن از شهروندان افغانستان افراد دارای معلولیت استند. بر بنیاد این نظرسنجی، بیش از ۷۰ درصد معلولان در کشور، از خدمات مختلف اجتماعی محروم اند و ۹۰ درصد شان بیکار استند. این نظرسنجی همچنان گفته که بیش از ۷۷ درصد افراد دارای معلولیت به مکاتب دسترسی ندارند.
در یک کنفرانس مطبوعاتی کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ، در ماه دلو سال ۱۳۹۷، تعداد معلولان در افغانستان، بیشتر از یکمیلیون نفر اعلام شده و علاوه شده که هرساله در افغانستان ده هزار معلول جدید در صلیب سرخ ثبت میشود.
همچنین وزیر صحت عامهی وقت افغانستان، آقای فیروزالدین فیروز به تاریخ ۱۱ می ۲۰۱۹ در کنفرانس مطبوعاتی گشایش بخش اورتوپیدی شفاخانهی وزیر محمداکبر خان گفت: «حدود یکمیلیون نفر در کشور در اثر جنگ، انفجار، انتحار و حوادث رانندگی و طبیعی معلول شده اند.» او اذعان کرده است که معلولیت یک چالش بزرگ در افغانستان است.
بر اساس یک گزارش بیبیسی، به گفتهی آقای آلبرتو کایرو -مسوول برنامهی توانبخشی صلیب سرخ در افغانستان- نزدیک به دوصد هزار معلول در افغانستان نیاز به عضو مصنوعی دارند.
همچنان که در بخش چهارم به هزینههای جاری-قربانی انسانی ماینها اشاره کردیم، در اینجا نیز باید بگوییم که یکی از اصلیترین عوامل معلولیت افراد ماینهای جاگذاریشده توسط طالبان و جنگهای قبلی است و بر اساس همان گزارش بیبیسی ۷۵۰ هزار نفر در افغانستان زیر تهدید ماینها و مواد منفجرنشدهی باقی مانده از جنگ استند.
معلولیت شهروندان افغانستان یک رنج بیهوده روی معلولان است. آنها از این ناحیه تا آخر زندگی رنج میبرند؛ حقوقبشری شان که حق داشتن زندگی سالم و صحتمند است، نقض شده و طالبان عامل اصلی رنج و نقض حقوقبشری تمام معلولان پس از ۲۰۰۱ در افغانستان استند؛ چه به گونهی مستقیم و یا غیرمستقیم. پس باید حداقلهای هزینهی رنج یک میلیون معلول برای کاهش رنج و آلام آنها از طالبان ستانده شود.
رنج معلولیت از آنجا که در افغانستان برنامههای بازتوانی معلولان بسیار محدود است و از سویی هم معلولیت به عنوان یک عیب دیده میشود، بسیار سنگین و جانکاه است. پرورش ظرفیتهای انسانی که جایگزین معلولیت شود، در افغانستان کمتر ممکن و مهیا است.
طالبان؛ افزایش یتیمها و بیوهها
یتیمها و بیوههای باقیمانده از خشونتهای طالبان و همینطور جنگهای چهلسالهی افغانستان، از جنبههای بسیار بارز عواقب خشونت و جنگ در افغانستان است. بر اساس گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، زنان بیوه از همه حقوق شرعی و بشری خویش؛ چون تعیین سرنوشت، ازدواج، گشتوگذار آزادانه، تحصیل، کار، دسترسی به صحت و حتا حق دیدار از اقارب شان نیز محروم اند.
این گزارش میرساند که ۹۰ درصد زنان بیوه در افغانستان با مشکلات اجتماعی و خشونتهای خانوادگی روبهرو استند. در گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر آمده که ۴۰٫۳ درصد زنان بیوه مورد لتوکوب قرارگرفته و ۳۱٫۹ درصد آنها با سلب آزادی که شامل خودسوزی و خودکشی میشود و ۷۰ درصد دیگر آنها با محرومیت از حق ازدواج روبهرو اند. همچنان در این گزارش تصریح شده که بیش از ۵۴ درصد زنان بیوه با دستمزد کمتر از ۲۰۰۰ افغانی در ماه، کار میکنند.
گفته میشود که ۸۵ درصد زنان بیوه فاقد مسکن استند. گدایی، تنفروشی و قاچاق مواد مخدر، از جمله کارهای ممنوعهای است آنان که درگیر آن اند. این در حالی است که طبق گزارشهای نشرشده، درمجموع ۶۷۲۶ زن بیوه در نواحی شهر کابل که حقوق و امتیازات شوهران شهید خود را از وزارت کار و امور اجتماعی، شهدا و معلولین به دست میآورند، در این وزارت به ثبت رسیده است.
به اساس یکی از گزارشهای مستند کمیسیون مستقل حقوق بشر، ۴۰ درصد از زنان زندانی به جرم زنا محبوس اند، ۲۳٫۵ درصد به جرم قاچاق مواد مخدر و ۱۴٫۷ درصد به اتهام سرقت و باجگیری در زندانهای ولایت کابل بسر میبرند. اینها متشکل از زنان بیوهای بوده اند که بنا بر مشکلاتی؛ چون بیتوجهی اجتماعی، مشکلات اقتصادی و خشونتهای خانوادگی روانه زندانی شده اند. در بسیاری از موارد دیده شده که برخی از زنان بیوه بنا بر مجبوریتهایی؛ چون بهدستآوردن پول و نفقه برای اطفال یتیم شان، دست به کارهای نامشروع، ازجمله تنفروشی زده اند؛ مشکلی قابل مکث است.
طالبان؛ باب و تعمیق رسم و رواجهای ناپسند ناقض حقوقبشری افراد زیر عنوان مذهب
رسم و رواجها و پیروی از سنتهای ناپسند، مشکلی است که بالای تمام شهروندان افغانستان به خصوص وضعیت زنان و اعمتر زنان بیوه تاثیر مخربی میگذارد. بر اساس تحقیق کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، ۵۰ درصد مشکلات زنان بیوه در جرگههای سران اقوام راجع شده و از آن طریق حلوفصل میشود که این خود نگرانیهایی را به بار آورده است؛ گرایشی که طالبان به طرز قابل توجهی عامل آن استند.
طالبان مروج رسوم ناپسند در افغانستان، به خصوص در عرصهی حقوقبشری زنان استند. کار وسیع و فرهنگی، مصونیت و رفاه اجتماعی، تغییر باورهای نادرست جامعه، توجه جدی دولت و جامعهی بینالمللی، فراهمسازی استراتیژی مشخص برای حمایت از زنان بیوه، ایجاد مهارتها، خودکفایی و استقلالیت اقتصادی، آگاهیدهی، بالابردن سطح سواد، از راههایی است که میتواند به این مشکل پایان بدهد.
همچنان به خاطر ازبینبردن دیدگاههای منفی در قبال زنان بیوه، باید برنامههای آگاهیدهی راهاندازی شود؛ چون تا زمانی که ذهنیتسازی نشود و زنان بیوه از حقوحقوق خود آگاهی نیابند، نمیتوان به مشکلات آنان رسیدگی کرد.
رسانهها نیز در این مورد مسوولیت دارند که باید به آن بپردازند. همهی اینها یکطرف و اما طرف دیگر قضیه، مقابله با افکار و رویههای طالبانی ناقض حقوقبشری زنان است.
«عقب نگهداشتگی جامعه به این گونه، جامعه را چنان در لاک خود فرو برده که در برابر هر تغییر و تحول از بیرون، به سختی مقاومت نشان میدهد. هر اندیشهی جدید قبل از این که جذب جامعه شود و قبول عام شود، باید خود را با ارزشها و معیارهای نظام قبایلی همآهنگ کند.
طرز فکر جدید به جای این که موجب تحولی در باورها شود، خود از باورهای منحط حاکم برجامعه تاثیر میپذیرد و مسخ میشود. جامعهی عقبمانده و منحط، عالیترین ارزشها را دگرگون میکند و تا حد عقبماندگی خود به عقب میبرد و منحط میکند؛ حتا دین در چنین جوامعی تا آن حد مورد پذیرش است که خطری را متوجه بنیادهای نظام قبایلی نکند و حالت سکون را که از قرنها بر این جامعه حاکم بوده است، برهم نزند.»(۵)
همچنان، حمزه واعظی در مورد تلفیق و ترکیب دین با ارزشهای قبیلهای در افغانستان، چنین مینویسد: «در افغانستان، مذهب نه تنها به نفی و نقد باورها و معتقدات سنتی و آیینهای قومی نپرداخته؛ بلکه به مثابهی یک روح برتر جمعی خود را با آن منطبق و منعطف ساخته و چه بسا به عنوان تقویتگر آن نیز عمل نموده و در همه اجزا و امثال آنها رسوخ کرده است و بدین ترتیب به تلطیف و تحکیم آنها کمک شایانی نموده و در نهایت سازمان فرهنگی و ساختمان فولکلوریک جامعه … را نظم و نسق بخشیده است.
زندگی سیاسی و اجتماعی را در طول تاریخ این سنتها شکل داده است؛ سلسلهمراتب اجتماعی را تعریف کرده و حتا روابط حقوقی نیز در غیاب دولت (به خاطری دوری و کمی نظارت قانونی) توسط مراجع محلی حلوفصل میگردد. ملاها، روحانیان، سادات و همچنین خانها، مراجع اصلی و مشروعی برای حل اختلافات و دعاوی مردم استند. حکم و فیصلهی آنها، سند مشروع و مورد اعتماد در این خصوص میباشد که جنبهی حقوقی و اجرایی دارد و قابل تخطی هم نیست؛ بدون آن که قدرت دولتی یا سیاسی داشته باشد.»()
طالبان با تقدمدادن به عنعنه بر مذهب، ساختاری فرهنگی-مذهبی-قبیلهای را در دستور کار اجرایی خود قرار داده اند که تفکیک آن از مذهب، دین و آموختههای فرهنگی ناممکن است. اگرچه در افغانستان از دیر زمانی عنعنات برتر و مهمتر از مذهب بوده اند؛ ولی طالبان این رسم را سرلوحهی کار شان قرار داده اند. آنها با محبوسکردن زنان در خانه آن را نهایت دینداری مردم میدانند. طالبان در حالی همیشه بر سنتها تاکید میکنند که سنت افغانی که طالبان بر آن انگشت میگذارند؛ مجموعهای از ارزشها، رسوم و عنعناتی که در درازای هزاران سال زندگی شکل گرفته و در میان افغانها تبدیل به فرهنگ شده، نیست.
ارزشهای سنت طالبانی بیشتر ملهم از طرز زندگی قبیلهای است. در سنت طالبان، قساوت و سنگدلی، بیرحمی، استبداد، ناامنی، فساد اخلاقی، تبارپرستی، غارتگری، چادرنشینی، بیتوجهی به علم و دانش، زنستیزی، کهنهپرستی و جنگجویی و… ارزشهای والایی محسوب میشوند. از سوی دیگر، سرپیچی مردم از سنتهای طالبان جرم پنداشته شده و با واکنش سخت آنها مواجه میشود؛ حتا ریشهی سنتهای ساخته و پرداختهی طالبان در میان عنعنات و سنتهای زمانهای گذشتهی تاریخ افغانستان برنمیگردد.
طالبان آنها را در فضای خفقان و خشونتزده ساخته و پرورش دادند و به طور خیلی فاحش تعمیق کرده اند. مبارزه با سنتهای غلط طالبان که منافی ارزشهای اسلامی، فرهنگی و تاریخی افغانستان است، باید در اولویتهای سیاست فرهنگی دولت قرار داده شود. در این سیاست فرهنگی مشخص و کارا، باید مبارزهی فرهنگی دوامدار، ابهامزدایی، تصحیح رفتارهای غلط، مجازات مروجان رسوم و عنعنات ناپسند، و… توسط روشهای ترویج آگاهی سالم و مثبت و کاهش نقش سنتهای ناپسند و عنعنات ناقض حقوقبشری افراد از محورهای اصلی باشد.
ادامه دارد.