
گردآورنده و مترجم: سید نجیبالله مصعب
مقدمهی مترجم
در عصر قدرت کوانتومی و پیچیدگی بیش از حد قدرت – که عوامل ذرهای و زیرذرهای در پیریزی و پیگیری آن نقش برازندهای دارد – ارتباطات، یکی از عوامل قدرت محسوب میشود. عملکرد کشورها، در گروِ ارتباط با واحدهای دیگر است و مدل این درهمتنیدگی با پیرامون، سنجهای برای حدود و ثغور قدرت کشورهاست. افغانستان نیز با جایگاه ژئوپولتیک خود در ژئوپولتیک جهانی، گزیر و گریزی از این معادله ندارد و لاجرم باید از یکی از این الگوهای مستقر «بازی با حاصل جمع صفر» و یا «بازی با حاصل جمع منفی یا مثبت» پیروی کند.
در کشوری که به تعبیر هانتینگتون، آوردگاه و میعادگاه تمدنهای بزرگ است. به شهادت تاریخ، برقراری رابطهی صلحآمیز و بیتنش تا این دم، مقدر نبوده است. در اعصار مختلف، این کشور برای قدرتهای منطقهای و جهانی، جایگاه ویژهای داشته است. انگلیس، شوروی و امریکا هر کدام بخت خود را در این سرزمین آزموده اند و اکنون نیز چشم ریزبین چین به این سرزمین خیره شده است. چین، کشوری با بالاترین حجم نقدینگی در اقتصاد جهان است که هر روز به شدت، پلکان توسعه را در مینوردد. «جان میرشایمر»، از چین به عنوان «اژدهای خاموش» یاد میکند و معتقد است، مادامی که چین این توان اقتصادی را به توان نظامی خود بیفزاید، قدرتی جلودار چین نخواهد بود.
مترجم معتقد است که تعبیر «فرید زکریا- نظریهپرداز روابط بینالملل» در بارهی امریکای قرن ۱۹، اینجا در بارهی چین صدق میکند. به گفته او، «امریکای قرن ۱۹ شبیه تیری بود که به سمت انگلستان رها شد» و مترجم نیز معتقد است که چین امروز، دقیقا تیری است که به عقب کشیده شده و منتظر رهاشدن به سمت پیشانی امریکاست.
نگاه چین به افغانستان، نیازمند تحقیقی وسیع و دامنفراز است. این نیازمندی از جایی اوج میگیرد که محور ژئوپولتیک جدید آسیا در حال شکلگیری است؛ محوری که اقتصاد روبهرشد چین و نفوذ فزایندهی دولت پاکستان بر اکثر گروههای افراطی، شیرازه آن است. پاکستان که گاه برخی آن را «اسرائیل چین» میخوانند، یک طرف این اهرم است، و از طرفی، افغانستان نیز کشوری است که به شدت از این تبانی تأثیر میپذیرد؛ بنابراین، دانشگاهیان و پژوهشگران کشور نیز نباید از این مسئلهی مهم در سیاست خارجی، چشم بپوشند. مترجم با درک این نیاز و برای رفع کاستیهای موجود، گامی هرچند کوچک در این راستا برداشته است.
این کتاب مجموعهای است از تحقیقات مراکز مهم و معتبر دنیا که مترجم آن را در شش مقاله، گردآوری و ترجمه کرده است. عنوان این کتاب، «سیاست خارجی چین در قبال افغانستان»، محور مشترک و حلقهی وصل همهی این مقالات است. این کتاب قبلا توسط انتشاراتی در کابل به نشر رسیده است، و فعلا تعهد مترجم به ناشر، طبق قرارداد به اتمام رسیده است. قرار است متن این کتاب بهگونهی یک سلسله در روزنامهی «صبح کابل» نشر شود.
مقالهی اول، «سیاست خارجی چین در افغانستان» به نگاه چین بعد از سال ۲۰۱۴ و خروج ناتو از افغانستان پرداخته است؛ این که مبادا تروریسم حاضر در افغانستان، دومینووار به منطقهی سینکیانگ چین وارد شود و اویغورهای مستعد بنیادگرایی را به شورش وادارد؛ از این رو، چین، با تحکیم روابط دیپلماتیک و اقتصادی با افغانستان، برای عبور از این چالش، میکوشد.
پژوهش دوم، دورهی پساناتو و ناامنیهای فزاینده در افغانستان را بررسی خواهد کرد. در این تحقیق، از تلاش رییسجمهور غنی برای اقناع پاکستان برای کوتاه آمدن در سیاست سیاهش در قبال افغانستان، سخن گفته شده و این که تکیهی رییسجمهور به چین برای تحقق این هدف، چقدر میسر و مقدور است.
سومین تحقیق، نگاه اقتصادی به منطقه افکنده است؛ نگاهی که عامل آن چین است و بسترش افغانستان. نویسنده در این مقاله، معتقد است که تنها راه تخلیهی منطقه از رادیکالیسم و افراطیگری، دستیابی کشورهای منطقه به اقتصادی پویا و بالنده است. به باور وی، این امر با تلاش کشورهای منطقه به ویژه چین، افغانستان و جمهوریهای آسیای مرکزی، ممکن است.
در چهارمین بخش این کتاب، «چین در افغانستان؛ امنیت، موقعیت و جایگاه منطقهای»، از چگونگی نقش چین در چند مرحلهی تاریخی در افغانستان، سخن گفته شده است؛ نقشی که پس از سال ۲۰۰۱ جدیتر شده است. در این تحقیق، مراحل تاریخی روابط خارجی چین و افغانستان مطرح شده و در نهایت الگوی «سازش با محیط» به عنوان مدل مناسب تحلیل و ارزیابی سیاست خارجی چین در افغانستان، بررسی شده است؛ زیرا این راهبرد، کشور ضعیف را در برابر کشور قوی، نادیده نمیگیرد.
پنجمین مقاله، راهبرد اوباما در قبال افغانستان و پاکستان (افپاک) را میشکافد و نقش چین را در این راهبرد بررسی می کند و اینکه، چین به دلایل نفوذ بر پاکستان و رابطهی حسنه با آن کشور، میتواند در تحقق این راهبرد مؤثر باشد؛ هرچند این راهبرد در دوران اوباما طراحی شده، ولی کماکان بازی همان بازی است و میدان همان میدان؛ بنابراین، شکلگیری محور ژئوپولتیک جدید در آسیا، به اهمیت این تحقیق میافزاید.
ششمین و آخرین پژوهش در این مجموعه، به بررسی برنامهی مشترک دو رقیب سنتی در افغانستان پرداخته است. چین و هند، این دو قدرت در حال رشد در منطقه، در رقابتی شدید به سر میبرند. در این پژوهش، راهکاری برای همکاری این دو در افغانستان فراهم آمده است. محقق با پیش کشیدن سازمان همکاریهای شانگهای، این مرجع را بستری مناسب برای همکاری دو کشور در افغانستان قلمداد میکند که بیشتر بر مبنای اقتصاد پایهریزی شده و ممکن است به سیاست نیز سرریز شود.
همهی آنچه در بالا یاد شد، به نحوی نشانگر «سیاست خارجی چین در قبال افغانستان» بود. این مجموعه با سلیقه و وسواس مترجم گردآوری شده است. چون فهم پدیدهای است سیال و همیشه رو به تغییر و رشد، نقد دوستانی که دستی به دُر دارند نیز موجب کاهش کاستی در اقدامات بعدی خواهد شد. به عنوان آخرین حرف، امید است که این اثر تلنگر ناچیزی به مخاطب خود زده و مثمر ثمر واقع شود.