نویسنده: ایمیل ایودالینی
منبع: یوروشیا ریوی
برگردان: ابوبکر صدیق
خروج نیروهای امریکایی [از افغانستان]، خلایی ژیوپولتیکی –که نتیجهای اجتنابناپذیر از هر خروج فیزیکی و سیاسی است- ایجاد میکند.
مورد خیلی روشن در این مبحث، خلای ژیو پولتیکی است که به دلیل خروج [نیروهای امریکایی افغانستان] ایجاد میشود، مانند تمام خلاهای که در شرایط مختلف ایجاد می شوند،این خلا نیز نمیتواند در یک مدت طولانی جبران پذیرد.
با توجه به وضعیت فعلی افغانستان، چین یکی از بازیگران کلیدی در شرایط کنونی است.
برای بجینگ، افغانستان هم به عنوان یک فرصت جغرافیایی برای اتصال کریدور اقتصادی مطرح است و هم به عنوان یک تهدید بلامنازعهی امنیتی. این، میتواند به تمام ولایت سینکیانگ [ولایت مسلماننشین چین که اخیرا به شدت زیر نظارت نظامی حزب حاکم کمونیست قرار دارد] تلقی شود. همچنان موقعیت این کشور در کنار کشورهای آسیای میانه که جغرافیای اتصال پروژهی «یک راه و یک کمر بند چین- BRI» محسوب میشود، در اولویت پالیسی شیجیپینگ، قرار دارد.
چین با داشتن نزدیک به ۸۰ کیلومتر گذرگاه مرزی مشترک با افغانستان، منافع قابل ملاحظهای در این کشور دارد. در دهههای پیشین، همکاریهای مشترک قابل ملاحظهای میان این دو کشور، وجود داشته است. برنامهی خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، در کوتاهمدت و درازمدت، نگرانی جدی را برای چین ایجاد کرده است.
نخست موضوع امنیت؛ افغانستان همسایهی اویغورهای جداییطلب چین است؛ گروهی که برای استقلال –جدایی- سینکیانگ تلاش دارد. این گروه از طرف بیجینگ متهم به حملات تروریستی است که در سالهای ۱۹۹۰-۲۰۰۰ در چین اتفاق افتاده است.
در جریان برنامهی خروج نیروهای امریکایی، این ادعا از طرف رهبری حکومت چین مطرح است: جداییطلبان اویغور، حملات شدیدی بر این کشور انجام خواهند داد و این تهدیدی جدی برای صلح و ثبات، امنیت و مصونیت مردم این کشور تلقی میشود.
در حقیقت در ۸ می سال روان میلادی، در حملهی یک موتربمب بر مکتبی در کابل، بیش از ۶۸ تن کشته و از ۱۶۰ تن دیگر زخمی شده اند. غمشریکی وزیران خارجهی چین و پاکستان در این مورد مشترک بود.
از چشمانداز چین در نزدیک به یک دهه، خروج امریکا از خاور میانه و افغانستان، دستآوردی مهم برای واشنگتن تلقی میشود. همچنان، اهداف مهمی را برای امریکا به دنبال دارد. در نخست، خلای ایجادشده [از خروج نیروهای امریکایی]، برای چین و سایر قدرتهای منطقهای یک درد سر است. دوم این که؛ امریکا در این فرصت، میتواند فعالیتهای چین را در دریای جنوب و شرق این کشور، با دست باز و منابع قابل ملاحظهای تحت نظر داشته باشد.
چین یکی از بازیگران کلیدی در این میدان است. هیچ قدرت دیگری به اندازهی چین منابع مالی و ژیوپولتیکی از خروج امریکا در آسیا مرکزی و مدیترانه ندارد. چین به عنوان یک هژمونی اقتصادی، توسعهی خوبی در این منطقهی دارد؛ اما، باید به یاد داشته باشید که بجینگ از واردکردن فشار برای بیرونشدن امریکا و متحدانش به صورت مستقیم از قارهی آسیا، طفره میرفت.
در حقیقت این نگرانی چین از امریکا، ناشی از بروز ناامنی در دریای شرقی این کشور بود که چین را به قلب آسیا متصل میکرد، مسیری که پروژهی «یک راه و یک کمربند» چین از آن عبور میکند.
در این شرایط، فضای خالی برای چین ایجاد شده که چین باید آن را پر کند. کشورهای آسیای مرکزی، متحدان سنتی و ژیوپولیتیک روسیه استند که زمینهی فعالیت اقتصادی چین نیز در آنها وجود دارد. همچنان پاکستان و اخیرا ایران نیز موقعیتی همسان برای چین دارند. افزون بر آن، چین، نفوذ خود را بر مدیترانه افزایش داده است.
این اتفاقات، زمانی پیش آمده که امریکا در یک عمل غیرمترقبه، به عراق لشکرکشی کرد و حضور نظامی خود را در افغانستان با استفاده از پروژهی اقتدارگرای بینالمللی لیبرالیزم، افزایش داد. در طولانیمدت، این روند به مخالفت قدرتهای منطقهای منجر شد. اکنون، رویکرد واشنگتن دو پهلو دارد که هم در روند گفتوگوهای صلح و هم امنیت، نگرانی جدی ایجاد کرده است.
این وضعیت چین را وادار کرد تا روی جنگ غرب بیشتر توجه کند؛ اما این پروژه، توسط امریکاییها به پایان رسید.
خروج نیروهای امریکایی در شرایط کنونی، برای چین فرصتی را ایجاد کرده که به اساس دید جهانی، راه حل مناسب کاهش حضور نظامی امریکا در افغانستان و آسیا است و این، فرصتی خوب در گذرگاه غربی چین است. این یک راه باریک، برای کشوری است که در مخالفت با دیدگاههای لیبرالگرایانه غربی، قد علم میکند. این زمزمه در بیانیههای وانگ یی، وزیر خارجهی چین، معلوم بود؛ کسی که گفت: بجینگ از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان همکاری میکند و آماده است تا در آینده از «ثبات و توسعه» در این کشور، حمایت کند. از نظر چین، حضور نظامی امریکا در افغانستان، در درازمدت منجر به تخریب اهداف این کشور در راستای مبارزه با تروریزم شده و از رشد اهداف ژیوپولتیکی و قدرت چین، در منطقه جلوگیری میکند.
هنوز همکاری چین با افغانستان در درازمدت در پردهای از ابهام قرار دارد؛ زیرا، تهدید از جغرافیایی دیگر متوجه چین است و چین خود نیز، درگیر رقابت با امریکا است. نکتهی منفی خروج نیروهای امریکایی برای چین نیز وجود دارد که میتواند، روی قدرت چین در غرب آسیا تاثیر منفی بگذارد.
گزینهی قابل درک در سیاست خارجی بجینگ که در آن صدمهی اندکی در افغانستان متوجه این کشور باشد، چیست؟
بحثی که در میان تحلیلگران وجود دارد، این است که بجینگ، میتواند برای حفظ صلح در شمال افغانستان حضور نظامی داشته باشد. این، میتواند میزان تهدید امنیت چین را کاهش دهد؛ اما، به نظر میرسد که امنیت بیجینگ ببیشتر به کشورهای منطقه ارتباط دارد؛ مکانهایی مانند افغانستان که گروههای تروریستی در آن فعالیت دارند. روسیه، چین و پاکستان به صورت مشترک در این بخش با چین کار میکنند. چنان چه این میتواند منجر به برچیدن دامن غرب به ویژه امریکا، از منطقه شود. این همکاریها، زمینهسازی بهتر برای چهار قدرت منطقهای است که کشورهای رقیب غرب، تلقی میشوند.
آنها به دنبال راه حل استند؛ اگر طبق دستور جهانی، راه حل به دست نیاید، حد اقل به دنبال تأمین منافع ملت خود استند.
این روند، نسبت به خروج امریکا که در طولانیمدت موفقیتی برای ملتسازی در افغانستان نداشت، مؤثر خواهد بود.
تحلیلگران چین، خاطر نشان کرده اند که همکاریهای منطقهای، میتواند تاثیر مثبتی در روند تأمین امنیت ایفا کند. همکاریهای چهارجانبه، میتواند از قدرتگیری طالبان جلوگیری کند؛ اما، نیاز مبرم این کشورها، نفوذکردن بر طالبان است؛ این هدف امنیتی مشترک چین، روسیه، پاکستان و ایران است.
چیزی که برای چین اهمیت ندارد، سیستم داخلی یک کشور است. به اساس جهانبینی چین، هر روندی که اقتصاد و امنیت را در درازمدت تأمین میکند، تلاش چین برای بازداشتن از تبلیغاتی دینی است؛ چیزی که از طرف امریکا موفقانه عملی نشد.
عملکرد یکجانبه یا راه حل نظامی توسط چهار قدرت، نه تنها که به چین، بل روی امنیت سایر متحدانش نیز موثریت ندارد. از طرفی دیگر، چین میتواند اجازه دهد که کشورهای عضو شانگهای، نقش امنیتی بیشتری در افغانستان ایفا کنند. کاری که فرصتی را برای کشورهای عضو این سازمان ایجاد کند.
راهبرد دیگر، همکاری با طالبان است؛ آن هم برای کشورهایی که در درازمدت منافع امنیتی و اقتصادی در این زمینه دارند. هرچند این کار به این معنا است که چین افغانستان را به حال خودش بگذارد؛ در حالی که تا پایان سال ۲۰۱۷، چین، ۴۰۰ میلیون دالر در افغانستان سرمایهگذاری کرده است. برای این کشور دسترسی به منابع زیرزمینی که نزدیک به ۱-۳ تریلیون دالر امریکایی ارزش دارد، اهمیتی خاص دارد.
پس از خروج امریکا، چین با خطر تهدید امنیتی از آسیای مرکزی به سینکیانگ مواجه است؛ اما در درازمدت، این یکی از دستآوردها تلقی میشود: منطقه از حضور امریکا خالی شده است.
چین روابط نزدیکی با روسیه، پاکستان و ایران دارد؛ کاری که منجر به همکاریهای چهارجانبه میشود. دیدگاههایی مبنی بر همکاری بنیادی با طالبان در این میانه وجود دارد؛ ولی این کار، تنها میتواند در یک چارچوب اصولی برای تأمین امنیت چهار کشور انجام شود. احتمالا پاکستان مخالف حضور هند در این روند است. بنا بر این، چین و سایر شرکا، از محرومیت دهلی اطمینان دارند.